کد خبر: 3108

تاریخ بروزرسانی : 1402/09/08

سرفصل های درس تاریخ اندیشه های تربیتی ایران و جهان

منابع آزمون دکتری

سرفصل های درس تاریخ اندیشه های تربیتی ایران و جهان

نام بسته : سرفصل های درس تاریخ اندیشه های تربیتی ایران و جهان

——————————————————————————————–

فهرست 

ابعاد وجود انسان از دیدگاه علوم

طبیعت انسان از دیدگاه علوم روانی

طبیعت انسان از دیدگاه علوم اجتماعی

ابعاد وجود انسان از دیدگاه فلسفی

تعلیم و تربیت از دیدگاه صاحب نظران

تعلیم و تربیت به شیوه تحلیلی

ماهیّت تعلیم و تربیت

رابطه ارزش و هدف

تعلیم و تربیت و شناخت شناسی

رابطه اصول تعلیم و تربیت با تعریف

تعلیم و تربیت در تمدنهای مهم دوران باستان

تعلیم و تربیت در چین باستان

تعلیم و تربیت در هند باستان

تعلیم و تربیت در ایران باستان

تعلیم و تربیت در یونان باستان

مقایسه آراء تربیتی ارسطو و افلاطون

تعلیم و تربیت در روم

سیر آراء تربیتی در روم باستان

آراء تربیتی در دین یهود و مسیحیت

فلسفه آموزش و پرورش در این دوره

آراء تربیتی در سده‌های میانه

آراء تربیتی در قرون پانزدهم،شانزدهم و هفدهم

آراء تربیتی در سده هفدهم

آراء تربیتی در قرن هجدهم

اوضاع و احوال اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی مغرب زمین

تعلیم و تربیت در قرن نوزدهم

اوضاع سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و فکری مغرب زمین در سده نوزدهم

ویژگی‌های فلسفه آموزش و پرورش در سده نوزدهم

طلوع فلسفه اگزیستانس (هستی‌گرایی) و تأثیر تربیتی آن

تعلیم و تربیت در قرن بیستم

اوضاع اقتصادی، سیاسی و فرهنگی غرب در سده بیستم

تحولات فلسفی در سده بیستم

ویژگی‌های آموزش و پرورش در سده بیستم

گئورگ کرشن اشتاینر (1859-1932)

فلسفه آموزش و پرورش در کشورهای سوسیالیستی

تعلیم و تربیت در اسلام

منابع و مآخذ

برای تهیه نسخه کامل این بسته درسی به 09306406058 پیام دهید.

بخش هایی از بسته درسی تاریخ اندیشه های تربیتی در ایران و جهان

ابعاد وجود انسان از دیدگاه علوم

تعلیم و تربیت از جمله اعمالی است که مستقیماً با ابعاد مختلف وجود آدمی سرو کار دارد چه این اعمال به هر صورت که تعریف شود و هدف آن هر چه باشد، مستلزم ایجاد ویژگیهایی است که در آغاز به صورت کمّی یا کیفی در طبیعت افراد وجود ندارد. برای آنکه عمل تربیت به نتیجه مطلوب برسد باید مربی علاوه بر شناخت ویژگیهای شخص دیگری که به گونه ای تحت نفوذ اوست، به شخصیت خود و همچنین به عملی که انجام می دهد آگاه باشد .

تعلیم و تربیت به صورتی که در خور مقام انسان باشد، مستلزم شناخت انسان و مقام و موقعیت او در مراحل تطور نوعی و فردی است . به همین دلیل در همه فرهنگها و درهمه ادوار تاریخ حیات بشر شناختی از طبیعت آدمی به طور صریح یا ضمنی به چشم می خورد.

لفظ «طبیعت» و «طبیعی» در زبان ما معانی گوناگون دارد؛ از جمله در مقابل مفهوم «صنعت یا صناعت» و صفت «تصنّعی یا مصنوع» قرار دارد . طبیعت به یک معنی شامل پدیده هایی است که در به وجود آمدن آنها اراده انسانی دخیل نیست. غرض از «طبیعت آدمی» نیز مجموعه استعدادها اعم از جسمانی و روانی است که پیش از تأثیر محیط مادی و اجتماعی وجود دارد یا در برابر تأثیر چنین محیطی کم و بیش مقاومت می کند. در نتیجه همین خاصیت آغازی بودن و مقاومت ، از ثبات و پایداری نسبی برخوردار است و چون مقاوم و پایاست، باید در افراد نوع بشر نیز عام و تا حد بسیاری یکسان باشد و در طول تاریخ نیز اصلا تغییر نکرده باشد یا دست کم تغییر چندانی نیافته باشد.

متفکران از لحاظ صفات اولی و ثابت و عام ،  به سه گروه تقسیم می شوند:

🔴 گروهی که به وجود چنین ویژگیهای ثابتی در انسان معتقدند و آنها را ارثی و حتی فطری می دانند.

🔴 گروهی که منکر وجود چنین صفاتی در انسان بوده ، آنها را ساخته محیط (تربیت) می دانند.

🔴 گروهی که برای حل اختلاف دو گروه مذکور به نظر دیگری متمسک می شوند که بر حسب آن صفات جسمانی و روانی آدمی از تأثیر دو عامل طبیعت و محیط ( با تربیت) شکل می گیرد و تعیین سهم هر یک از این دو عامل را به تحقیق دانشمندان رشته مربوط و «مشاهده و تجربه» موکول می کنند . البته به آسانی می توان دریافت که این راه حل هر چند بهترین راه حل است و ممکن است به جدال میان دو گروه اول نیز خاتمه دهد، اما خود مشکل دیگری به وجود می آورد و آن تعیین سهم طبیعت و محیط در پدید آمدن صفات انسانی است .

معرفی جامع و تخصصی رشته فلسفه تعلیم و تربیت

در زمینه تربیت پذیری با خود پذیری نفس انسان نیز نظرهای متفاوتی در تاریخ اندیشه انسانی دیده می شود که در آثار فلسفی و ادبی منعکس است. به این معنی که بعضی معتقدند که هر فرد انسانی با طبیعت روانی خاصی که ناشی از وراثت است به دنیا می آید و این طبیعت باتربیت قابل تغییر نیست.

درزمینه شناخت فلاسفه دوره جدید در اروپا از نظر فطری دانستن تصورات به دو دسته تقسیم می شوند: بعضی مانند دکارت فرانسوی و کانت آلمانی به تصورات با قالبهای فکری، فطری و پیش از تجربه قائلند در حالی که عده ای دیگر مانند حکمای حسی مذهب انگلیسی (جان لاک) ذهن انسان را لوح بی نقشی می پندارند که از راه تأثرات حسی و از خارج رفته رفته صورت خاصی به خود می گیرد.

بعضی از اندیشمندان جنبه روانی را نیز به جنبه وراثتی می افزایند و بدین ترتیب انسان را دارای سه جنبه با بعد وجودی به این شرح می شمارند: 1) بعد جسمانی؛ 2) بعد روانی؛ 3) بعد اجتماعی یا فرهنگی.

انسان از لحاظ بدنی جزئی از عالم آفرینش است و از نظر مادی و حیاتی به جانداران دیگر کم یا بیش شبیه است و با آنها وجوه مشترکی دارد و این شباهت به حدی است که از لحاظ کالبد شناسی و وظایف اعضا و حتی در ظریفترین امور، آنچه در مورد جانوران مخصوصا پستانداران به تحقیق رسیده است در مورد آدمی نیز صادق است از لحاظ ساخت جسمانی نیز ظرایف و دقایقی در بدن انسان مشاهده می شود که بر امتیازهای نفسانی و معنوی که خاص اوست می افزاید یکی از این ویژگیها حجم نسبی دماغ و پیچیدگی و فراوانی شیارهای آن است .

رشد جسمانی و روانی از جمله مسائل مهمی است که به تعلیم و تربیت سخت وابسته است، یکی از کارهای مهم تعلیم و تربیت این است که در آموزش فرهنگ و پرورش استعدادهای کودکان و نوجوانان برنامه ها و روشها را با آمادگی های هر مرحله از مراحل رشد تطبیق دهد. در حال حاضر، مراحل عمده رشد در آدمی را شامل دوران کودکی و نوجوانی و جوانی و کمال می دانند. دوران کودکی نیز خود به سه دوره کودکی اول ( صفر تا سه سالگی) و کودکی دوم ( یا میانه ) ( چهار تا هفت سالگی ) و کودکی سوم یا کودکی بزرگ (هفت تا دوازده سالگی ) تقسیم می شود .

مسأله مهم دیگری که در عالم تعلیم و تربیت مطرح است علمای وراثت صفات موجود در جانداران و از جمله انسان را به دو دسته سرشتی یا ارثی (ژنو تیپ) و اکتسابی (فنوتیپ) تقسیم می کنند. صفات دسته اول (ژنوتیپ) مجموعه صفاتی است که سازنده یاخته مولد (تخم) است. این صفات که در حقیقت « سرشتی» هستند، ممکن است در فرد معینی بارز یا پنهان باشند ، امّا صفات دسته دوم (فنوتیپ) کلیه صفاتی است که در خارج از ساخت یاخته مولد قرار دارند و به یک معنی «شامل کلیه صفات اعم از صفات مربوط به ساخت یاخته مولد و غیر آنها» هستند. البته صفات سرشتی (ژنوتیپ) را نباید با صفات مادرزاد اشتباه کرد. چه لفظ مادرزاد به صفاتی اطلاق می شود که در ضمن رشد یاخته مولد یا سرایت برخی از بیماریها در رحم و از طریق وجود مادر به جنین منتقل می شود و به اصطلاح توسط مادر و رحم او به کودک «به ارث» می رسد و به این اعتبار ارثی است، بعضی از بیماریها ( مانند سیفلیس) و بیماریهای روانی از این طریق به کودک منتقل می شوند اما «سرشتی» نیستند یعنی به ساخت «ژنها» مربوط نمی شوند.

آنچه از مطالعات زیست شناسان درباره انسان به دست می آید حیات و از جمله حیات انسانی نوعی انطباق یا سازگاری یعنی جذب و تطابق با محیط و نتیجه آن تعادل درونی و بیرونی است و بر اثر این انطباق و کنش متقابل با محیط است که هر انسانی رفته رفته صورت فرد خاصی به خود می گیرد.

برای تهیه نسخه کامل این بسته درسی به 09306406058 پیام دهید.

نکته مهم: انسان پیش از هر جنبه دیگر، دارای جنبه جسمانی است و سلامت عقلی و عاطفی و تعادل شخصیت او بسته به سلامت سازمان تن اوست و بنابراین در همه مراحل ، بویژه در مراحل نخستین زندگانی و پیش از آنکه صفات ویژه او که روانی و معنوی است، ظاهر شود باید به تربیت جسم او توجه داشت و در تغذیه و نظافت و تأمین نیازهای جسمانی دیگر او مانند حرکت اندامها کوشا بود.

انسان برخلاف بسیاری از جانوران، پس از تولد بی درنگ برای ادامه زندگی مجهز نیست و به همین دلیل به مواظبت دیگران و در نتیجه همزیستی و سازگار شدن با ایشان و افکار و اعمال ایشان ناگزیر است و این زندگی اجتماعی خواه نا خواه تعلیم و تربیت را ضروری می سازد.

طبیعت انسان از دیدگاه علوم روانی

شخصیت آدمی بر جنبه بی همتا و یگانه و قیاس ناپذیر سازمان انطباق یافته وجود انسان تأکید می شود؛. این شخصیت همانطور که آلپورت روانشناس مشهور معاصر می گوید نه تنها سازمان پویا (دینامیک) است بلکه خود نیز از عناصر روانی دیگر مانند عناصر ادراکی و انفعالی و کنشهایی تشکیل شده یا بهتر بگوییم ترکیب یافته است که خود منظومه (سیستم) های کم و بیش پیچیده ای را تشکیل می دهند.

بخاطر بسپاریم که: منظور از عناصر ادراکی کلیه قوا یا استعدادهایی است که انسان را در شناخت محیط یعنی اعم از محیط به اصطلاح بیرونی و درونی یاری می کند و از ادراکهای حسی گرفته تا درک عقلی و فهم را که از تصورات کلی و احکام مایه گیرند در بر می گیرد.

«رفتار» و گاه «رفتار توأم با آگاهی یا رفتار استشعاری » در واقع نتیجه و جلوه دو دسته از عناصر ادراکی و انفعالی است. بررسی جنبه انفعالی حیات روانی آدمی موضوع رشته مهمی از روانشناسی است که امروز زیر عنوان « انگیزش و هیجان» خلاصه می شود.لفظ انگیزه و انگیزش در روانشناسی امروزی مفاهیم مختلفی دارد. انگیزه عاملی است درونی که شخص را در جهت معینی به حرکت در می آورد یا موجب رفتار می­شود. بنابراین انگیزه را مستقیماً نمی توان مشاهده کرد و وجود آن را باید از روی رفتار شخص استنباط کرد.

 اصولاً انگیزه دارای دو عنصر اساسی درونی و بیرونی ، است. عنصر درونی که سائق نام دارد، تنشی است که غالباً دارای پایه و مایه فیزیولوژیکی است، عنصر بیرونی هدف است که تا رسیدن به «تنش درونی و عمل انگیزه (انگیزش) ادامه دارد.

منظور از هیجان حالتی درونی است که غالباً با انگیزه ای همراه است و باعث تندی و کندی حرکات یا رفتارها می­شود، بعضی از هیجانها مانند شادی و امید فعالیتها را تند می کنند و برخی دیگر مانند غم و افسردگی رفتارها را کند می­سازند. غالباً انگیزه های آدمی را به انگیزه های اصلی و فرعی– جبلی و اکتسابی تقسیم می کند، انگیزه های اصلی که غالباً دارای پایه جسمانی اند، انگیزه های فیزیولوژیکی نیز نامیده می شوند مهمترین آنها عبارتند از انگیزه های ناشی از گرسنگی (غذا جویی) و تشنگی (آب جویی) و… که انگیزه های ثابت و عام به شمار می روند.

نکته مهم: بعضی روانشناسان یکی از ملاک های تشخیص ثبات و عمومیت انگیزه ها در انسان را همین پیوستگی یعنی مشترک بودن آنها میان جانوران و افراد انسان می دانند.

هیجان ها نیز به دو دسته اصلی و فرعی تقسیم کرد. هیجانهای اصلی که از برانگیختگی نخستین شروع می شود ، انواع مختلف دارد که از مهم ترین آنها ترس و خشم و مهر را می توان نام برد که هم در انسان و هم در بسیاری از پستانداران دیگر دیده می شود . انگیزه های فرعی یااکتسابی در انسان فراوانند و غالباً کم و بیش رنگ فرهنگی و اجتماعی دارند و از مهمترین آنها می­توان از تشخص طلبی (برتری جویی) و انگیزه تملک و انگیزه پیشرفت اجتماعی و همبستگی با دیگران ، نوع دوستی و غیره نام برد. هیجان های اکتسابی و فرعی را نیز می توان تا حد بسیاری معلول زندگی کردن با دیگران دانست و از مهمترین آنها می توان از حسادت، رقابت، همدلی و غیره نام برد.

بعضی از روانشناسان معاصر آدمی را دارای تعدادی انگیزه های اصلی و بنیادی می دانند و بعضی دو غریزه (صیانت ذات و غریزه جنسی) و برخی سه غریزه (صیانت ذات، غریزه جنسی و انگیزه اجتماعی) و برخی چهار غریزه (صیانت ذات، تغذیه، غریزه جنسی و میل اجتماعی ) را جزء این دسته از انگیزه ها به حساب می آورند.

آبراهام مازلو روانشناس معروف معاصر انگیزه های ابتدایی و جبلی بشر را که به ترتیب از دانی به عالی قرار گرفته اند، در سه دسته فیزیولوژیک ، ایمنی و تحقق خویش طبقه بندی می کند و عالی ترین انگیزه ها را انگیزه های تحقق خویش می­داند که فقط در افراد برجسته ظاهر می شود و از مظاهر اخلاقی آن واقع بینی و قبول خود و دیگران و آزاد منشی و استقلال و خلاقیت و داشتن توانایی مهرورزی نسبت به دیگران است.

توجه مهم: حیات انفعالی یعنی انگیزه ها و هیجانها در تبیین شخصیت آدمی بسیار مهم است.

جنبه دیگر وجود روانی انسان، بعد ادراکی یا مبحث «شناخت» است چه تعلیم به معنی اخص کلمه مستلزم داشتن هوش و توانایی یادگیری است و انسان در سایه این استعدادهاست که توانسته است تجربه های خود در زندگانی را به صورت علایم و از جمله مفاهیم کلی در آورده، از راه تعلیم به نسل بعد منتقل سازد.

مهمترین جنبه یادگیری که خاص آدمی است و او را از جانوران دیگر متمایز می سازد، در وهله اول کسب مهارتهای کلامی و شیوه های حل مسائل و از همه بالاتر روش یادگیری است؛ به این معنی که انسان رفته رفته «یاد می گیرد که چگونه یاد بگیرد» و بدین ترتیب به آسانی و بدون کمک دیگران به آموختن میراث اجتماعی می پردازد. قدرت مهم دیگری که مدارج عالی آن خاص آدمی است، هوش است که آن را به قدرت انطباق با اوضاع و احوال جدید تعریف می کنند.

مراحل مختلف رشد هوش در انسان و ساخت و کار آن بر طبق تحقیقات پژوهشی، از مرحله حسی و حرکتی آغاز شده ، کم کم به مرحله نهایی که مرحله صوری با فرضیه ای– قیاسی است پیش می رود و در این تحول است که تعلیم و تربیت سهم بسزایی دارد. حتی بسیاری از روانشناسان هدف تربیت را «پرورش هوش و آموختن چگونگی پرورش آن» می دانند.

براساس سرفصل های درس تاریخ اندیشه های تربیتی ایران و جهان جنبه دیگر وجود روانی آدمی همان است که به «من» و در اصطلاح روانشناسی به «شخصیت» تعبیر می شود و منظور از آن کل منسجمی است که هر فرد را از سایر افراد به اعتبار شیوه خاص انطباق او با محیط متمایز می سازد و عالی ترین جلوه آن اراده یا اعمال اختیاری و آگاهانه است.

برای تهیه نسخه کامل این بسته درسی به 09306406058 پیام دهید.

 طبیعت انسان از دیدگاه علوم اجتماعی

انسان به این دلیل که همواره به صورت اجتماعی زیسته و نیازهای خود را به وسیله دیگران و به مدد آنان رفع کرده است و غالباً به این نوع زندگی تمایل دارد، حیوان «مدنی الطبع» تعریف شده است. تعلیم و تربیت امری ضروری است و «در ظهور بروز و تشکل و تحول و تعدد و تنوع استعدادهای انفعالی ادراکی انسان، محیط، بویژه محیط اجتماعی و الگوهای اجتماعی بسیار زود اثر می کنند و این تأثیر به شکل اجتماعی شدن یا فرهنگ پذیری ظاهر می شود.».

همه استعدادهای اساسی فرد از ادراک حسی و انفعالات نخستین گرفته تا هوش و عواطف عالیه انسانی و شخصیت او تا حد بسیاری متأثر از محیط اجتماعی و فرهنگی ای است که فرد در آن پا به عرصه وجود می گذارد و نه تنها این استعدادها یا رفتار فرد بتدریج در نتیجه اجبار محیط یا به اختیار و برای انطباق زیستی به رنگ فرهنگ و محیط اجتماعی در می آیند بلکه در تکوین آنها نیز جامعه به معنی خانواده و آموزشگاه و گروههای دیگری که فرد در آن عضویت می یابد ، به عنوان یکی از عوامل مهم تأثیر می گذارد . حتی هوش که ظاهراً بیشتر سرشتی و کمتر اجتماعی است– چنانکه یکی از روانشناسان  اجتماعی معاصر می نویسد – مانند ویژگیهای شخصیت جنبه ارزشی دارد و درجه بندی می شود .

شخصیت ترکیبی از جنبه های مختلف بدنی و روانی است که اگر از نظر ویژگی این ترکیب در نظر گرفته شود ، «منش » شخص نامیده می شود و خود موضوع رشته خاصی از روانشناسی به نام «منش شناسی» است ، حقیقت این است که در ظهور شخصیت و ساختمان بدنی هر فرد (مزاج) و محیط اجتماعی و فرهنگی که به آن تعلق دارد و تأثیر این محیط و بویژه تعلیم و تربیتی که فرد از آن بهره مند است و نیز ترکیب جنبه های روانی مختلف او نقش اساسی ایفا می کنند.

شخصیت انسان جنبه ترکیبی دارد، به عبارت دیگر «کل» یا مرکبی است که عناصر سازنده آن با وجود تنوع و تعدد، با یکدیگر همبستگی و هماهنگی دارند و فهم هیچ یک از این عناصر بدون توجه به این کل یا مرکب امکانپذیر نیست. این کل یا مرکب با صفت دیگری همراه است که به «یکتایی و بی همتایی » یا تفرد تعبیر میشود.

شخصیت آدمی امر پیچیده ای است که در آن عوامل گوناگونی در آن دخالت دارد. بعلاوه انسان موجودی است که در آغاز زندگی دارای شخصیتی متمایز و خود آگاه و صاحب اختیار نیست اما بر اثر رشد و نمو جسمانی و نتایج آن از قبیل بریدن از شیر مادر و به راه افتادن و برقراری رابطه با محیط و اشخاص پیرامون خود و سخن گفتن و به عهده گرفتن «نقش » های مختلف در بازی و داد و ستد با همسالان خود و کودکان دیگر در خانواده و بیرون از آن رفته رفته و از طریق دیگران به « من » یا شخصیت خود آگاه می شود و میان خود و دیگران فرق می گذارد . سپس از راه ورود به گروههای اجتماعی وسیعتر از خانواده و مهمتر از همه اجتماع مدرسه از یک سو و آشنا شدن با «سرمشقها» و رشد عقلی و انفعالی از سوی دیگر به شخصیتی خاص دست می یابد و دارای ویژگیهایی می شود که در عین شباهت نسبی با افراد گروه خود او را به هیأت خاص و بی همتایی در می آورد و بدینسان منش یا خصلت او را مشخص می سازد .

در این سیر و تحول طبق سرفصل های درس تاریخ اندیشه های تربیتی ایران و جهان ، فرد به خود آگاهی و اعمال ارادی (اختیار) دست می یابد و برخلاف تصور کسانی که شخصیت را تنها حاصل تعامل میان ارگانیسم و محیط می دانند، این (من خود آگاه و صاحب اراده و اختیار نیز چو عامل مهمّی در تغییر و تکوین شخصیت دخیل می شود. البته نباید مانند بعضی از فلاسفه معاصر (پیروان فلسفه اگزیستانس) تصور کرد که انسان سرنوشت خود را کاملاً در دست دارد بلکه شخصیت هر کس نتیجه اثر عوامل متعددی است که مهمترین آنها عوامل سه گانه زیستی، اجتماعی و درونی ( عقل، نتیجه و اراده) است و در این میان انتخاب و اختیار او نیز سهم مهمی دارد.

به نظر روانشناسان معاصر هدف تعلیم و تربیت، پرورش هوش و شخصیت در آدمی است به گونه ای که بتواند خود را با اوضاع متغیر محیط و اجتماعی و نیز این محیط را با نیازهای خود تطبیق دهد.

🌏 رشته فلسفه تعلیم و تربیت

🌏 رشته برنامه ریزی درسی

🌏 رشته مدیریت آموزشی

🌏 رشته روانشناسی تربیتی

🌏 رشته تکنولوژی آموزشی

🌏 رشته آموزش عالی

🌏 رشته روانشناسی آموزش کودکان استثنایی

🌏 رشته مشاوره

🌏 رشته سنجش و اندازه گیری

ابعاد وجود انسان از دیدگاه فلسفی

موضوع مباحث علوم انسانی « انسان » است و «علوم تربیتی » و «نظامها و سیستمهای تربیتی» نیز از اصل مذکور پیروی می کنند و انسان را سنگ بنا و قطب بررسیها و مباحث خود قرار می دهند. می توان گفت که با توجه به ویژگیهای سه گانه انسان تعلیم و تربیت متصور و مفهوم می شود.

الف) انسان دارای ویژگی آگاهی و علم و شناخت، و نیز برخورداری از آزادی، اراده و انتخاب است و نیز استعدادها، قوه ها و آمادگی های متنوعی در باطنش وجود دارد.

ب ) انسان گوهری است در حال « شدن مستمر » ، نه « بودن و ثبات دایم » .

ج ) انسان قادر است که زمینه های رشد و استعدادهای ترقی خویش را بر اساس آگاهی و انتخاب درست و سنجیده به شکوفایی و کمال مطلوب برساند .

از دو زاویه می توان به شناسایی انسان دست یافت :

🔵 انسان شناسی علمی ؛ ممکن است « انسان » را از دیدگاه علوم تجربی مختلف بررسی کرد؛ مثلاً از ناحیه علوم : زیست شناسی ، روانشناسی ، جامعه شناسی و غیره ؛

🔵انسان شناسی فلسفی ؛ از ناحیه دیگر ، انسان را می توان با دید فلسفی نگریست و با نگرشی جامع، چیستی، چگونگی و موقعیت انسان را تشخیص داد.

برجستگی روش دوم– فلسفی– اولاً فراگیری و جامعیت آن و ثانیاً قطعیت و خلل ناپذیری آن است .

نکته مهم: نظام تربیتی اسلام مبتنی بر انسان شناسی عقلانی– فلسفی است .

شناخت انسان امری « سهل و ممتنع » است. از یک سو انسان موجودی است اسرار آمیز و صاحب استعدادها، ابعاد ، ویژگیها و نیروهای شگرف است که این نکته انسان را چنان بالا می برد که از صید و شکار اندیشه فرار می کند و از جانب دیگر انسان در مقام شناخت خود ، علاوه بر ابزارهای عمومی فلسفی و علمی ، از علم حضوری به خود و یافت بی واسطه و مستقیم خود بهره می برد.

سرفصلهای آزمون دکتری

سرفصل های آزمون دکتری گروه علوم انسانی

سرفصلهای آزمون دکتری مجموعه فنی و مهندسی

سرفصلهای آزمون دکتری علوم پایه

سرفصلهای آزمون دکتری کشاورزی و منابع طبیعی

سرفصلهای آزمون دکتری زبان

سرفصلهای آزمون دکتری هنر

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x