کد خبر: 3078

تاریخ بروزرسانی : 1401/08/13

سرفصل های درس روانشناسی شخصیت

منابع آزمون دکتری

درس روانشناسی شخصیت

نام بسته : درس روانشناسی شخصیت

————————————————————————

فهرست 

فصل اول : مفاهیم کلی شخصیت

فصل دوم : سنجش شخصیت

فصل سوم : نظریه روان کاوی

فصل چهارم :  نظریه ملانی کلاین

فصل پنجم: نظریه پرادازان روابط شیئی

فصل ششم : نظریه اشپیتز

فصل هفتم : نظریه آنافروید

فصل هشتم : نظریه یونگ

فصل نهم : نظریه آدلر

فصل دهم : نظریه هورنای

فصل یازدهم : نظریه اریکسون

فصل دوازدهم: نظریه هارتمن

فصل سیزدهم : نظریه سالیوان

فصل چهاردهم : نظريه اريك فرام

فصل پانزدهم : نظریه هنری موری

فصل شانزدهم : نظریه اسکینر

فصل هفدهم : نظریه دالارد – میلر

فصل هجدهم : نظریه بندورا

فصل نوزدهم : نظريه جولين راتر

فصل بيستم : نظريه هاي سازه هاي شخصي كلي

فصل بيست و يكم : نظريه لوين

فصل بیست ودوم : نظریه مزلو

فصل بیست و سوم : نظریه راجرز

فصل بيست و چهارم : نظريه هاي سرشتي

فصل بيست و پنجم : نظريه كتل

فصل بيست و ششم : نظريه آيزنك

 آزمون های خود سنجی به همراه پاسخ تشریحی

منابع این بسته درسی

بخش هایی از بسته درسی روانشناسی شخصیت

فصل اول : مفاهیم کلی شخصیت

نظریه های شخصیت

تعریف شخصیت

روان شناسان ازنظر معنی کردن شخصیت با یکدیگر تفاوت دارند. اغلب آنها قبول دارند که واژه شخصیت از کلمه لاتین پرسونا مشتق شده است، که به ماسک نمایشی اشاره دارد که هنرپیشه های رومی در تئاترهای یونانی بر چهره می زدند. این هنرپیشه های روم باستان، برای نمایش دادن نقش یا ظاهری دروغین، ماسک (پرسونا) بر چهره می زدند. البته، این برداشت سطحی از شخصیت، تعریف معقولی نیست. وقتی روان شناسان اصطلاح “شخصیت” را به کار می برند، منظورشان چیزی بیش از نقش است که افراد بازی می کنند.

این صفات می توانند منحصر به فرد باشند و یا در برخی گروه ها مشترک باشند، یا کل اعضای گونه در آن سهیم باشند. ولی الگوهای آنها در هر فرد تفاوت دارد. بنابراین هر کسی با اینکه به طریقی شبیه دیگران است، شخصیت منحصر به فردی دارد.

گوردن آلپورت، بهترین تعریف را در مورد شخصیت ارائه داده است. او اشاره می کند: “شخصیت سازمان بندی پویایی در درون فرد است و شامل آن دسته از نظام های روانی – فیزیکی است که رفتار و تفکر او را تعیین می کنند”

تعریف نظریه

نظریه علمی یک رشته، فرض های مرتبطی است که به دانشمندان امکان می دهد برای تدوین کردن فرضیه های آزمون­پذیر، از استدلال استنتاجی منطقی استفاده کنند.

اولا، نظریه یک رشته فرض است. یک فرض تنها، هرگز نمی تواند نیازمندی­های یک نظریه مناسب را تامین کند. برای مثال، یک فرض تنها، نمی تواند چندین مشاهده را ادغام کند، کاری که یک نظریه سودمند باید انجام دهد. ثانیا، نظریه یک رشته فرض های مرتبط است. فرض های مجزا نه می توانند فرضیه های معنی دار ایجاد کنند و نه اینکه از همسانی درونی برخوردارند، در حالی که این دو ملاک برای نظریه های سودمند، ضروری هستند. سوم اینکه واژه مهم در این تعریف، فرض است. عناصر تشکیل دهنده نظریه، واقعیت های اثبات شده ای بدین معنی نیستند که اعتبار آنها به طور قطعی ثابت شده باشد، ولی آنها به نظر درست می رسند و قابل پذیرش هستند. چهارم اینکه اصول یک نظریه باید از همسانی و هماهنگی درونی برخوردار باشد نه اینکه با یکدیگر در تضاد باشند. پنجم این که فرضیه های داخل یک نظریه لازم است آزمون پذیر باشند.

نظریه، موقعی کارا و اثر بخش است که مفاهیم آن، خصوصیات زیر را داشته باشند:

  • منطقا بارور باشند (یعنی امکان برقراری نتیجه گیری های پی درپی منطقی را به ما بدهند)
  • امکان برقراری انواع ارتباطات بین مفاهیم را برای ما فراهم کنند، یعنی کلیه مفاهیم نظریه، ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر داشته باشند.
  • دارای حیطه تجربی قابل گسترش باشد. یعنی، بین مفاهیم و فرضیه های نظریه با شواهد تجربی همپوشی بسیار بالایی وجود داشته باشد.

چون مشاهده اساس نظریه است، پس هم افراد عادی و هم روان شناسان شخصیت براساس مشاهدات خود نظریه می سازند، پس در زمینه روان شناسی شخصیت، دو دسته نظریه وجود دارد:

  • نظریه های شخصی و غیررسمی، که توسط افراد معموی مطرح می شوند.
  • نظریه های رسمیف که توسط روان شناسان شخصیت مطرح می گردند. بین این دو دسته نظریه تفاوت هایی وجود دارد. 1- نظریات رسمی بر مشاهدات گسترده زیادی مبتنی است ولی نظریات غیررسمی بر مشاهدات محدود (اقوام، دوستان) استوار است. 2- نظریه های رسمی عینی­تر هستند زیرا مشاهدات دانشمند توسط نیازها، ترس­ها، امیال او هدایت نمی شود درحالی که در نظریه های غیررسمی این نکته برعکس است.
  • نظریه های رسمی، توسط افراد بی طرف بارها از طریق پژوهش آزمایش می شوند، تا صحت و سقم آنها معلوم گردد ولی این اقدام در مورد نظریه های غیررسمی صورت نمی گیرد.
  • نظریه های رسمی، بر عینیت استوار هستند در حالیکه نظریه های غیررسمی بیشتر بر ذهنیت استوار هستند.

ساخت شخصیت، عبارت است از اینکه: تظاهرات متعدد و همواره متغیر شخصیت تابع تعیین کننده های زیربنایی پایدارتری هستند که آنها ساخت شخصیت نامیده می شوند . به نظر می رسد در این تعریف منظور از تعیین کننده های زیربنایی اشاره به عوامل ارثی و ژنتیکی است که زیربنای رفتار را تشکیل می دهند.

چرا نظریه های متفاوت وجود دارند:

باتوجه به اینکه همه نظریه ها تحت تاثیر زندگی گذشته شخص نظریه پرداز است و نظریه پردازان مختلف شخصیت، نیز دارای تجربیات کودکی متفاوت، فلسفه زندگی متفاوت و روابط میان فردی متفاوت هستند، لذا هر یک از آنها از دیدگاه متفاوتی به شخصیت نگاه می کند. در حیطه شخصیت، نظریه ای مفید است که بتواند پیچیدگی های رفتار انسان را با عینیت تمام تبیین نماید. نظریه پرداز هم تحت تاثیر زندگی گذشته خویش، و هم تحت تاثیر جو تاریخی، اجتماعی و روح زمان خویش است . همه این عوامل بر نظر شخص نظریه پرداز در مورد شخصیت تاثیر گذارند.

ویژگی های یک نظریه خوب

  • اثبات پذیری

نظریه باید ابطال پذیر باشد. نظریه ای ابطال پذیر است، که بتوانیم از طریق پژوهش صحت و سقم فرضیه های مربوط به آن را تعیین کنیم. نظریه هایی را که قویا بر تغییرات غیرقابل مشاهده در ناهوشیار متکی هستند به سختی می توان اثبات یا ابطال کرد. به عنوان نمونه، نفرت ناهوشیار می تواند به صورت عشق هوشیار ابراز شود. باتوجه به مطالب فوق نظریه فروید، ابطال پذیر نیست.

2- ارزش اکتشافی

نظریه ای ارزش اکتشافی دارد، که سبب تولید پژوهش متعدد گردد. نظریه دارای ارزش اکتشافی، دو نوع پژوهش به وجود می آورد: 1- پژوهش توصیفی 2- فرضیه آزمایی (فیست و فیست، به نقل از سید محمدی).

3- هماهنگی درونی

یک نظریه نباید با خود تناقض داشته باشد. بدین معنا که یک نظریه خوب، مفاهیم را ازنظر درونی به شیوه هماهنگی مرتب می کند. مفاهیم داخل نظریه و فرضیه هایی که از نظریه ناشی می شوند با یکدیگر تضاد ندارند. مرزهای چنین نظریه ای به دقت مشخص شده اند و توجیهاتی ارائه نمی دهد که از این مرز فراتر روند.

4- ایجاز

نظریه ای دارای ویژگی ایجاد است که: با حداقل مفاهیم، حداکثر توصیفات را به عمل آورد، قانون ایجاز بیان می کند، نظریه های ساده و روشن از نظریه هایی که مفاهیم پیچیده و زبان مبهم دارند، مفیدتر هستند.

  • نظریه مفید اطلاعات را سازمان می دهد.

نظریه مفید باید بتواند اطلاعات به دست آمده از پژوهش را که با یکدیگر مغایر نیستند، سازمان دهد. یافته های پژوهشی بدون سازماندهی یا طبقه بندی، مجزا و بی معنی می مانند. تا زمانی که اطلاعات در یک چارچوب روشن و واضح سازمان نیافته باشند، دانشمندان مسیر روشنی برای دنبال کردن دانش بیشتر نخواهند داشت. آنها بدون یک چارچوب نظری، که اطلاعاتشان را سازمان دهی کند نمی توانند پژوهش های هوشمندانه مطرح کنند و بدون پرسش های هوشمندانه پزوهش بیشتر، شدیدا محدود می شود.

عوامل موثر بر نظریه های شخصیت

1-طب بالینی اروپا 2- روان سنجی 3- رفتارگرایی 4- روان شناسی گشتالت.

  • طب بالینی اروپا

طب بالینی اروپا، آشکارترین تاثیر را بر ساختار نظریه های شخصیتی قرن بیستم گذاشته است. طب بالینی اروپا از ابتدا با شناخت، طبقه بندی و درمان اختلالات روانی سر و کار داشته است.

امیل کراپلین نیز در زمینه طبقه بندی اختلالات روان پریشی نقش داشته است. همچنین طب بالینی اروپا، در زمینه شناخت و درمان بیماری های نوروتیک،خدمات ارزنده ای ارائه داده است. در این دوره تلاش می شد اختلالات نوروتیک از طریق تلقین و خواب مصنوعی درمان گردند. ازجمله افراد مشهور در این حیطه ژان مارتین شارکو است. فروید اولین نظریه شخصیتی مهم را ارائه داد، که نظریه او تمام نظریه هایی که بعد از آن در حیطه شخصیت به وجود آمدند را تحت تاثیر قرار داد.

  • روان سنجی

روان سنجی عبارت است از، فنون کمی سازی خصوصیات کیفی انسان (مثل هوشف انگیزه، نگرش، علائق) قبل از توسعه روان سنجی، پژوهش در زمینه شخصیت امکان نداشت. روان سنجی، سبب امکان پذیری پژوهش در حیطه شخصیت شد. در این رویکرد عقیده بر این بود که کلیه ویژگی های کیفی و روانی انسان را می توان به عدد و کمیت تبدیل کرد.

  • رفتارگرایی

رفتارگرایی توسط واتسون پایه ریزی شد. اما پاولف بنیانگذار شرطی سازی کلاسیک بیشترین اثر را بر مطرح ساختن رویکردهای رفتارگرایانه معاصر در شخصیت از خود به جا گذاشت. واتسون تحت تاثیر پاولف بود. ازجمله افرادی که در این حیطه نظریات یادگیری جالبی ارائه دادند، گاتری، کلارک هال، ادوارد تولمن هستند. . رویکرد رفتارگرایی بیشتر بر تاثیر محیط بر شخصیت تاکید دارد.

  • روان شناسی گشتالت

مکتب گشتالت توسط ماکس ورتایمر  مطرح شد. مکتب رفتارگرایی، جزئی نگر بود و به یادگیری از طریق کوشش و خطا تاکید داشت. در حالیکه مکتب گشتالت، کل نگر بود و به یادگیری از طریق بینش تاکید داشت. ازجمله نظریه پردازان دیگری که به تبعیت از مکتب گشتالت دیدگاه کل گرایانه در شخصیت را انتخاب کردند افرادی از قبیل راجرز، مزلو، آدلر آلپورت بودند. راجرز و مزلو نیز از رهبران نهضت انسان گرایی هستند که آنان نیز دیدگاهی کل نگر در مورد شخصیت انسان داشتند.

مفروضه های اساسی در مورد ماهیت انسان

  • اراده آزاد یا جبرگرایی؟

نظریه پردازان شخصیت از این حیث بر روی یک طیف قرار می­گیرند، مثلا کارل راجرز اعتقاد دارد که، “انسان به هیچ وجه ویژگی یک ماشین را ندارد، او در چنگ انگیزه های ناخودآگاه اسیر نیست بلکه کسی است که درحال خلق خود است، کسی که در زندگی معنا ایجاد می کند، فرانکل نیز در این زمینه با راجرز هم عقیده است. دقیقا در قطب مخالف، بی اف اسکیز قرار دارد، او ادعا می کند “انسان، خود مختار نیست” انسان کاملا تحت تاثیر محیط قرار دارد. فروید نیز انسان را با تاکید به مفهوم ناهوشیار جبری می داند.

  • منطقی بودن، غیرمنطقی بودن

جرج کلی، انسان را موجودی منطقی می داند. حتی او معتقد است همه انسان ها دانشمند هستند. در مقابل نظریه کلی، نظریه روان کاوی فروید قرا ردارد، که اشاره می کند رفتار انسان اساسا توسط ناهوشیار هدایت می گردد. اگر به نظریه این دو نظریه پرداز (فروید و جرج کلی) دقت کنیم متوجه می شویم کلیه مطالب و مفاهیم نظریه آنان تحت تاثیر این فرض قرار می گیرد.

  • کل نگری – جزء نگری

نظریه پردازانی که دیگاه کل نگر دارند معتقدند در صورتی در مورد ماهیت انسان به شناخت کامل می رسیمف که انسان را به صورت کل در نظر بگیریم. مکتب روان شناسی که در زمینه کل نگری خیلی مشهور است دیدگاه روان شناسی گشتالت است.

جزء گرایان عقیده دارند زمانی می توانیم انسان را به خوبی بشناسیم که شخصیت او را به اجزایی تقسیم کنیم. درست همانگونه که در علوم شیمی و کالبدشناسی زمانی که مواد به اجزایی مانند سلول و مولکول تقسیم می شود بهتر قابل شناخت است و زمانی که شخصیت انسان به اجزایی تقسیم گردد بهتر شناخته می شود.

  • طبیعت، تربیت

نظریه پردازان در این زمینه به سه دسته تقسیم می شوند:

الف)گروهی که وراثت گرا هستند. وراثت گراها، تاریخی طولانی در روان شناسی دارند. در قرن بیستم نیز نظریه پردازانی مانند کرچمر – شلدون به این نکته اشاره کرده اند. یا اینکه مفهوم نهاد در نظریه فروید. که انسان در هنگام تولید صرفا با آن متولد می شود صرفا جنبه ارثی دارد.

ب)گروهی که محیط گرا هستند. در بین رویکردهای روان شناسی رویکرد رفتار گرایی، محیط گرا است. واتسون و اسکینر، عقیده دارند انسان همه رفتارها را از طریق تقویت از محیط یاد می گیرد. سردسته اصلی محیط گرایان اسکینر است.

ج)روان شناسانی که دیدگاه تعاملی دارند. آنان معتقدند رفتار انسان نتیجه تعامل بین محیط و وراثت است. در این زمینه می توانیم به افرادی مانند والنز میشل و آلبرت بندورا اشاره کنیم.

 

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
5 1 رای
امتیاز بدهید
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
سولماز
میهمان
سولماز
4 دی ، 1402

بسیار عالی و برای من مفید بود.

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x