کد خبر: 2897

تاریخ بروزرسانی : 1402/10/02

سرفصل های درس نظریه های روابط بین الملل(نظریه های کلاسیک،جدید و اقتصاد سیاسی بین الملل)

منابع آزمون دکتری

سرفصل های درس نظریه های روابط بین الملل(نظریه های کلاسیک،جدید و اقتصاد سیاسی بین الملل)

سرفصل های درس نظریه های روابط بین الملل(نظریه های کلاسیک،جدید و اقتصاد سیاسی بین الملل)

————————————————————————————————————————-

فهرست 

فصل اول :لیبرالیسم و تحولات آن

صلح دموکراتیک

فراملی گرایی

تجارت ،ارتباطات ،‌و وابستگی متقابل جهانی

لیبرالیسم و تجارت جهانی

نظریه های اقتصادی همگرایی

نظریه ارتباطات دویچ

نظریه وابستگی متقابل

    گزاره ها و قضایا

     ارزیابی

نهادگرایی لیبرال و نولیبرال

کارکردگرایی

نهادگرایی نولیبرال

کارکردهای رژیمهای بین المللی

فصل دوم : واقع گرایی وتحولات آن

مقدمه

«سنت » واقع گرایی کلاسیک

    واقع گرایی در قرن بیستم

راینهولد نیبور

فردریک شومان

آرنولد ولفرز

ریمون آرون

جرج کنان

هانس جی . مورگنتا

نوواقع گرایی

کنت والتز

رابرت گیلپین

استفن کراسنر

واقع گرایی نوکلاسیک

واقع گرایی تهاجمی

واقع گرایی تدافعی

فصل سوم : مکتب انگلیسی

مقدمه

مباحث فرانظری

    مبانی هستی شناسی

مبانی معرف شناختی

مکتب انگلیسی و جامعه بین الملل

از آنارشی تانظم

نهادهای بین المللی و همکاری

تحول در نظام بین الملل

ارزیابی

فصل چهارم : نظریه نظام جهانی

مقدمه

جایگاه جامعه شناسی تاریخی در روابط بین الملل

ریشه های فکری و مبانی فرانظری نظریه نظام جهانی

نظام جهانی سرمایه داری و شکل گیری آن

جایگاه دولت در نظام جهانی

نظام بین دولتی

فرهنگ جهانی

تحول در نظام جهانی

ارزیابی

فصل پنجم : نظریه انتقادی

مقدمه

بحثهای فرانظری

نقد نظریه های روابط بین الملل

امکانات تحول در روابط بین الملل

ارزیابی

فصل ششم:پساتجددگرایی

مقدمه

پساتجدد گرایی در مقابل تجدد

بازتاب اندیشه های پسا تجدد گرا در روابط بین الملل

متن انگاری و مفاهیم پایه در روابط بین الملل

نقد و بازخوانی متون نظری

ارزیابی

فصل هفتم : فمنیسم

مقدمه

فمینیسم به عنوان رویه ای شناختی

جریانهای اصل فمینیسم و روابط بین الملل

فمینیسم لیبرال

فمینیسم  رادیکال

    فمینیسم پسا تجددگرا

از نقد جریان اصلی تا نظریه پردازی فمینیستی درروابط بین الملل

فمینیسم و مفاهیم پایه در روابط بین الملل

 قدرت

دولت

امنیت ،جنگ و صلح

توسعه

عدالت

ارزیابی

فصل هشتم:سازه انگاری

مقدمه

فرانظریه سازه انگارانه

هستی شناسی

    انعطاف معرفت شناختی

سازه انگاری و ابعاد ماهوی روابط بین الملل

    آنارشیونظم

نهادهای بین المللی و همکاری

    تحول درنظام بین الملل

فصل نهم : اقتصاد سیاسی بین الملل

مقدمه

اقتصاد سیاسی داخلی

اقتصاد سیاسی بین المللی

رویکردهای مختلف به اقتصاد سیاسی بین الملل

فصل دهم : مفاهیم اقتصادی در اقتصاد سیاسی بین الملل

مقدمه

تجارت آزاد و حمایت گرایی

تراز پرداختها

سیاست پولی و مالی

    سیاست پولی

    سیاست مالی

نرخ ارز و کسری تراز تجاری

نرخهای ارز، تجارت و سیاست کلان اقتصادی

فصل یازدهم : ریشه های اقتصاد جهانی

مقدمه

صنعتی شدن وتجارت بین المللی

صنعتی شدن بریتانیا

رویکرد به تجارت آزادتر

گسترش اقتصاد جهانی

((خطرات همبستگی متقابل)) 1914- 1873

    تحول اقتصاد جهانی

سلطه بریتانیا

ژاپن و توسعه اقتصادی دیر هنگام

جنگ جهانی اول و پیامدهای آن

تبعات اقتصادی جنگ جهانی اول

شکست تصورات سیاسی

فروپاشی اقتصاد جهانی

خودبسندگی و همکاری

فصل دوازدهم: رشد اقتصاد جهانی

مقدمه

ساختارها و گرایش ها در اقتصاد جهانی بعد از جنگ

نهادهای بین المللی

استیلای آمریکا و اقتصاد جهانی

پیامدهای اقتصادی جنگ جهانی دوم

آمریکا و نظم جهانی

اهداف آمریکا

قدرت و نتایج حاصله از آن

پیامدهای سلطه آمریکا

اوج برتری آمریکا:1958-1970

جامعه اقتصادی اروپا

کنیزگرایی نظامی و کمک خارجی

عرضه بیش از حد دلار

پیدایش شرکتهای چند ملیتی

پول و نفت: 1973-1971

پایان نظام ((برتون وودز))

از دست رفتن کنترل نفت

فصل سیزدهم: همکاری و کشمکش درمیان کشورهای پیشرفته سرمایه داری

مقدمه

مروری کوتاه: 1991-1973

همکاری میان کشورهای پیشرفتۀ سرمایه داری

نظریه های همکاری

همکاری در سیاست اقتصاد کلان

مدیریت نرخهای ارز:1987-1985

بلوکهای اقتصادی

    اتحادیۀ پولی اروپا

    پیمان ماستریخت

فصل چهاردهم : رقابت و تضاد درمیان کشورهای پیشرفته صنعتی

مقدمه

خیزش ژاپن

استراتژی رشد

تبیین رشد ژاپن

چشم انداز آینده

توان رقابت

مسائل نظری

استراتژی های رقابتی

برداشت اروپائیها

حمایت گرایی

حمایت گرایی بدون وجود تعرفه ها

مذاکرات دور اوروگوئه

فصل پانزدهم : اروپای شرقی، شوروی سابق و اقتصاد جهانی

مقدمه

اقتصاد سیاسی دگرگونی در کشورهای کمونیستی

گورباچف و شکست اصلاحات

    سرشت اصلاحات

    سیاست داخلی و سیاست بین المللی

فروپاشی کمونیسم در اتحاد شوروی

کشورهای سابقاً کمونیست اقتصاد جهانی

مولفه های دگرگونی اقتصادی

دگرگونی اقتصادی در اتحاد شوروی

دگرگونی اقتصادی در اروپای شرقی

کمک کشورهای سرمایه داری

دورنمای آینده

فصل شانزدهم: کشورهای غنی و فقیر در اقتصاد جهان

مقدمه

اندازه گیری شکاف توسعه

دیدگاه های مخالف در توسعه

تئوری نوسازی

تئوری وابستگی

فصل هفدهم : استراتژی های تجارت و توسعۀ جنوب

استراتژیهای ملی تجارت وصنعتی شدن

استراتژیهای فراملی توسعه

فصل هجدهم: کمکهای خارجی و توسعۀ جهان سوم

مقدمه

انواع کمک

دلیل اساسی اعطای کمک

استراتژیهای کمک خارجی

کارایی کمکهای خارجی

فقر و تخصیص نادرست کمکها

دشواریهای کمک غذایی

اتکای بیش از حد به متخصصان خارجی

هزینه های کمکهای پیوندی

اولویت برای پروژه های بزرگ

فساد مالی درکشور گیرنده

آینده کمکهای خارجی

فصل نوزدهم : شرکتهای چند ملیتی در کشورهای جهان سوم

مقدمه

انگیزه های سرمایه گذاری خارجی مستقیم در جهان سوم

منافع سرمایه گذاری مستقیم خارجی در کشورهای جهان سوم

هزینه سرمایه گذاری مستقیم خارجی برای کشورهای جهان سوم

چهاچوبی برای تحلیل روابط شرکت های چند ملیتی و کشورهای میزبان

    تنظیم رفتار شرکتهای چند ملیتی

عوامل موثر در قدرت چانه زنی طرفین

خصوصیات کشور میزبان

خصوصیات سرمایه گذاری

تغییرات محیط اقتصادی بین المللی

روندهای جدید در روابط شرکتهای چند ملیتی و کشورهای میزبان

فصل بیستم : اقتصاد سیاسی بدهی های جهان سوم

هزینه های بدهی جهان سوم

بازیگران

کشورهای بدهکار

بانکها

دولتهای کشورهای شمال

نهادهای وام دهی فراملیتی

    منشاء و تحول بحران بدهی جهان سوم

خوشبینی نادرست دهۀ 1970

سقوط: بی ثباتی اقتصاد جهانی

مدیریت نادرست در کشورهای جنوب _ فرار سرمایه و فساد مالی

دنیا نفس را در سینه حبس می کند: بحران مکزیک

رهبری صندوق بین المللی پول

اقتصاد سیاسی بدهی جهان سوم

قدرت چانه زنی و بدهی ها: پراکندگی جنوب و وحدت شمال

منابع و مآخذ

برای تهیه نسخه کامل این بسته درسی ، به شماره 09306406058 پیام دهید.

بخش هایی از سرفصل های درس نظریه های روابط بین الملل

مقدمه

1) با صلح و رسای و انتشار اعلامیه وودروویلسون،رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، در سال 1919 و در پایان جنگ اول جهانی بود که امید به تغییری بنیادین در نظام بین المللی وروابط حاکم بر میان دولتها شکل گرفت . ویلسون بر آن بود که «ما چه بخواهیم و چه نخواهیم،در زندگی جهان مشارکت داریم . منافع همه ملتها منافع ما هم هست . ما با بقیه شریکیم ،آنچه بر نوع بشر اثر گذارد،‌لاجرم از مسائل ما نیز هست ی و «ما اعتقاد داریم که همه ملتها منافع برابری در ثبات سیاسی مردمان آزاد دارند و برای حفظ آنها نیز مسئولیتی برابر دارند » .

2) تاکید ویلسون بر ای ایجاد سازوکارهای حفظ ،صلح ،مانند سازمانهای بین المللی و خصوصاً جامعه ملل، حقوق بین الملل، امنیت دسته جمعی ،جهانی امن برای دموکراسی ،حق تعیین سرنوشت ملل، دیپلماسی علنی، آزادی کشتیرانی در دریاهای آزاد ،حذف موانع اقتصادی ،برابری شرایط تجاری برای همه کشورهای صلح دوست،کاهش تسلیحات ملی،… نوید بخش جهانی نوین بود. او این انگاره را که تجارت آزاد مروج صلح است با این برداشت ترکیب کرد که سازمانهای بین المللی نیز ساز و کار حفظ صلح اند.

3) در سال 1919 نخستین کرسی رشته روابط بین المللی به نام ویلسون و در دانشگاه ابرستویت ویلز در بریتانیا تاسیس شد . آلفرد زیمرن که از اصلی ترین نویسندگان لیبرال محسوب می شد ،نخستین استاد سیاست بین الملل در جهان بود. به این ترتیب، اندیشه لیبرال از نظر قوام بخشیدن به بنیانهای اولیه رشته روابط بین الملل از اهمیت خاصی برخوردار است.

اما پیش از آن نیز در اندیشه های روشنگری و لیبرالیسم می توان برداشت لیبرال از روابط بین الملل را دید . کانت را با تاکید وی بر امکان نیل به صلح میان دولتهای دموکراتیک پایه گذار این اندیشه می دانند. نویسندگان  لیبرالی چون جرمی بنتام و ویلیام پین نیز در این میان حائز اهمیت اند. آنها معتقد ند که پیشرفت در میان دولتها مانند داخل آنها امکان پذیر است ؛ کارگزاری بشری می تواند به شکلی معنادار نوع بشر را در جاده ترقی سیاسی –اجتماعی پیش ببرد؛ و هماهنگی طبیعی منافع میان دولتها وجود دارد و بنابراین تعارضات میان دولتها ناشی از ناسازگاری بنیادین میان منافع آنها نیست ،‌بلکه ناشی از سوء تفاهم و موقتی است. ا ز این منظر، همکاری نهادینه دولتها می توانست به پیشبرد صلح جهانی کمک کند.

دروس امتحانی رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل

4) مهم ترین وجه معرف نظریه های لیبرال، باور به امکان تحول در روابط بین الملل و به شکل همکاری ،کاهش تعارضات ،‌و نهایتاً  نیل به صلح جهانی است .

5) استین و پتیفورد بر آن اند که لیبرالیسم مبتنی بر این مفروضه ها ست:

  1. لیبرالها معتقدند همه انسانها موجوداتی عقلانی اند . عقلانیت را می توان به دو شکل به کاربرد:

الف)به شکل ابزاری به عنوان توانایی شکل دادن و تعقیب «منافع» ؛

ب) توان فهم اصول اخلاقی و زندگی بر اساس حکومت قانون

  1. لیبرالها به آزادی فردی بیش از هر چیز بها می دهند.
  2. لیبرالیسم برداشتی مثبت یا مترقی از سرشت بشر دارد. لیبرالها معتقدند که می توان به تغییراتی در روابط بین الملل دست یافت.
  3. لیبرالها برامکانات کارگزاری انسانی برای تاثیر بر تغییر تاکید می کنند.
  4. لیبرالیسم به طرق متمایزی تفکیک میان قلمرو داخلی و بین المللی را به چالش می کشد:

الف)لیبرالیسم آموزه ای عام گراست و بنابراین متعهد به اجتماع جهان شمول بشری است که فراتر از احساس یگانی با اجتماع دولت – ملت  و عضویت در آن است ؛

ب)مفاهیم لیبرالی وابستگی متقابل و جامعه جهانی حاکی از آن است که در جهان معاصر مرزهای میان دولتها به شکلی فزاینده نفوذ پذیر می شوند .

6) باوجود اینکه دیدگاه لیبرالهای اوایل قرن بیستم به عنوان دیدگاهی ترقی انگارانه از روابط بین الملل مطرح می­شود – یعنی باور به پیشرفت نوع بشر به سمت صلح ،رفاه ،‌نظم  و …. اما این بیشتر از آنکه در نوشته های خود آنها دیده شود،بازسازی آن از سوی واقع گرایان و پیروان مکتب انگلیسی است  . به اعتقاد او سیاندر باید لیبرالیسم اوایل قرن بیستم را جهت دار تلقی کرد و نه باور به ترقی. درست است که این نظریه پردازان وجوه اشتراکی دارند،اما در میان آنها از نظر کانونهای مورد توجه و درجه خوش بینی اختلاف وجود دارد.

7) در اینجا ما بر اساس کانونهای توجه نظریات لیبرال ،یعنی آنچه شالوده اصلی تغییر و / یا نیل به صلح ( یا کاهش تعارضات و رسیدن به جهانی امن تر ) می دانند ، چهار محور اصلی بحث آنها را مورد توجه قرار میدهیم: صلح دموکراتیک،با تاکید بر لزوم تغییر در ساختار سیاسی جوامع برای رسیدن به صلح ؛فراملی گرایی با تاکید بر ظهور کنشگران جدید درعرصه بین الملل و به تبع آن تغییر در سیاست بین الملل؛ تاکید بر نقش تجارت وارتباطات در کاهش جنگها و ایجاد صلح؛و نهادگرایی با تاکید بر نقش نهادهای بین المللی برای رسیدن به تحولات معنادار در سطح بین الملل. البته  باید توجه داشت که هر چهار استدلال یا برخی از آنها می توانند با هم ترکیب شوند و یک نظریه لیبرال ،شامل این عناصر را شکل دهند و عملاً نیز در  اکثر نظریه ها توجه به این ابعاد کم و بیش دیده می­شود. اما در اینجا برای سهولت تحلیلی بحث آنها را از هم متمایز می سازیم.

صلح دموکراتیک

8) با توجه به اینکه حکومتهای لیبرال دموکراتیک طی 200 سال گذشته با هم نجنگیده اند ،این انگاره که دموکراسیها با هم نمی جنگند و تقویت شده است . نگاه به تاریخ روابط این کشورها نشان می دهد که هژمونی یا موازنه قدرت یعنی عوامل ایجاد صلح و ثبات مورد توجه واقع گرایان نمی توانند این صلح پایدار را توضیح دهند . درعین حال، باید توجه داشت که دموکراسیها با دیگران  به کرات جنگیده و حتی گاه خود آغاز گر جنگ بوده اند . پس نمی­توان گفت که دموکراسیها لزوماً «صلح طلب » اند . بلکه می توانند در میان خودشان به یک «منطقه صلح » شکل دهند  فرض نظریه صلح دموکراتیک (democratic peace )‌این است که این منطقه می تواند گسترش یابد.

9) معمولاً در این مورد که چرا دموکراسیها با هم نمی جنگند دو تبیین ارائه می شود 1)تبیین هنجاری یا فرهنگی،که تاکید می کند فرهنگ سیاسی دموکراتیک مبتنی بر چانه زنی، مذاکره ، و سازش در سیاست  داخلی را دموکراسیها به روابط خارجی خود،خصوصاً با کشورهایی که با آنها هنجارهای سیاسی مشابهی دارند، بسط می­دهند؛2)سرچشمه صلح دموکراتیک را باید در ساختارهای دموکراتیک جستجو کرد؛ به ا ین معنا که محدودیتها در قانو ن گذاری و سیاست گذاری توانایی حکومتها را برای مبادرت به جنگ مهار می کند.

10) کانت ([1795] 2001) بر آن بود که صلح مستلزم وجود حکومتهایی مبتنی بر قوانین اساسی جمهوری خواهانه است که سه چیز را تضمین می کند :1)احترام به آزادی فردی؛2)منشأ مشترک و واحد قانون گذاری و تفکیک میان اقتدار اجرایی و تقنینی؛و سرانجام ،3)برابری سیاسی همه شهروندان . به نظر او در چنین شرایطی با توجه به کنترل شهروندان برحکومت و این مسئله که چون رضایت شهروندان برای مبادرت به جنگ لازم است و آنان با در نظر گرفتن  هزینه های این «بازی پرمخاطره »به آن تن در نمی دهند  ،جنگ منتفی است . اشخاص می­دانند که در صورت وقوع جنگ،باید خود بجنگند ،هزینه جنگ را از منابع خود بپردازند ،و ویرانیهای جنگ را با فداکاری فراوان جبران کنند؛بنابراین ،به آن رضایت نمی­دهند . اما لازم است که در میان این دولتها یک فدراسیون یا اتحاد صلح (foeduspacificum‌) تشکیل شود . که صلح را در میان فدراسیون دولتهای آزاد برقرار می کند. این اتحادیه ها یک قرار داد صلح، یک دولت جهانی ،یا دولتی مرکب ازملل نیست . او قائل به تجسم تشکیلاتی و نهادی برای معاهده صلح  نیست ، بلکه نوعی پیمان عدم تجاوز متقابل و نوعی نظام امنیت دسته جمعی را مد نظر دارد. سومین عنصر صلح دموکراتیک در کنار دولتهای جمهوری و فدراسیون صلح وجود قانون جهان وطنانه ای است که بر اساس آن حق بیگانگان بر ای مصونیت از رفتار خصمانه به رسمیت شناخته می شود.

نتیجه عبارت خواهد بود از « صلح جاوید» (perpetual peace )  یعنی صلح پایدار و ابدی در روابط میان کشور ها. اما این صلح لزوماً‌مبتنی بر اخلاقی شدن اشخاص نیست (هر چند که می تواند در بلند مدت شرایط آن را فراهم سازد) ،بلکه ترتیباتی است که ، به رغم وجود افراد شرور یا بد سرشت ، به صلح می انجامد.

11) این صلح به روابط میان دولتهای لیبرال محدود می شود . دموکراسیها درمواردی که جنگ بتواند از وجهه مردمی برخوردار شود(مثلاً برای پیشبرد آزادی، حفظ مالکیت خصوصی، یا دفاع از متحدان لیبرال خود) به جنگ مبادرت می کنند و همین می تواند توضیح دهد که اولاً دموکراسیها ذاتاً صلح طلب نیستند و ثانیاً اینکه چرا با غیرلیبرالها و غیر دموکراسیها می جنگند.

12) در میان لیبرالهای اوایل قرن بیستم نیز دیدگاه صلح دموکراتیک دیده میشود. اینجل از «انترناسیونالیسم دموکراتیک » سخن می گوید. زیمرن برآن بود که اگر مردم کنترل حکومتها را در دست داشته باشند، دغدغه اصلی آنها مسائل رفاهی خواهد بود و راه حل این مسائل نیز جنگ نیست . او علت شکست جامعه ملل را در غیر دموکراتیک بودن برخی از اعضای آن می داند و بر آن است که تنها «مردمان آزاد» ،یعنی دموکراسیها ،هستند که می توانند به ترتیبات امنیت دسته جمعی شکل دهند. وولف بر آن است که مردم عادی اساساً خواهان جنگ نیستند و آمادگی آن را دارند که حکومتهایشان ابزار لازم برای تداوم صلح را تعبیه کنند ، یعنی آنها به «اراده معطوف به صلح و همکاری در جهان مرکب از دولتها » شکل می دهند . اما مهم این است که به صلح و همکاری در جهان مرکب از دولتها»  شکل می دهند. اما مهم این است که این اراده بر حکومتها نیز تحمیل شود و سیاست دولت و حکومتهای ملی را تعیین نماید.

13) از جمله نظریه پردازان جدید لیبرال که استدلال صلح دموکراتیک را در کنار تجهیزات آزاد توامان در نظر می­گیرند می­توان به مایکل ماندلبوم اشاره کرد. او محور کار خود را یک «نظریه لیبرال تاریخ» قرار می دهد که در آن سه عنصر لیبرال یکدیگر را تقویت می­کنند . سه پایه لیبرالیسم عبارتند از :‌«صلح به عنوان بنیان مرجح روابط میان کشورها؛دموکراسی به عنوان راه بهینه  سازماندهی حیات سیاسی در درون آنها ؛ و بازار آزاد به عنوان وسیله اصلی تولید ثروت» . بر اساس نظر او ، دموکراسی ها تمایل به سیاست خارجی صلح آمیز دارند . بازار آزاد نیز در طول زمان مشوق دموکراسی و صلح است . محور دیگر نظریه او نیز خلع سلاح است. او بر «امنیت مشترک »تاکید دارد که در پیوند با شفافیت در زمینه نیروها و عملیات نظامی ،تدافعی بودن ترکیب آنها و استفاده از زور فقط در خدمت اهداف دفاعی است .

 البته او می پذیرد که این نظریه محدودیت های خود را نیز دارد. زیرا دموکراسیهای نوپا گاه جنگ طلب بوده اند و گاه رژیمهای اقتدار گرا نسبت به آنها از کارایی بیشتری برای اصلاحات اقتصادی بازار برخوردار بوده اند. از سوی دیگر،نظم لیبرال ممکن است واژگون شود. مهم ترین خطر برای این نظم آن است که قدرت اصلی در نظام به مسئولیتهای خود عمل نکند.

14) برخلاف بسیاری از نظریه پردازان لیبرال مانند نای،کوهن ،و راگی که بر نقش نهادهای بین المللی تاکید دارند،ماندلبوم برای نهادهای بین المللی جایگاه ویژه ای قائل نمی شود. خوش بینی او نسبت به کاهش اهمیت و نقش زور در روابط بین الملل در شرایطی که از یک سو، توسل به خشونت در نظام (به ویژه پس از 11 سپتامبر 2001 ) افزایش یافته است و از سوی دیگر،به نظر می رسد که دولتهایی که نیروها و توانمندیهای نظامی خود را به نسبت کاهش داده اند ( مانند کشورهای اروپایی  و ژاپن) عملاً از قدرت سیاسی خود کاسته اند،مورد انتقاد قرار دارد. به علاوه، به نظر می رسد که استدلال او نیز دچار تناقض درونی است؛ زیرا از یک سو تاکید بر کاهش نقش زور و از سوی دیگر،بر گسترش لیبرالیسم،ولوبا اتکای بر نیروی نظامی تاکید می کند.

بازار کار و آینده شغلی رشته علوم سیاسی

فراملی گرایی

15) فراملی گرایی(transnationalism‌) یکی دیگر از تقریرات لیبرال از روابط متحول بین المللی است . سنتاً ،وقتی از سیاست و روابط بین الملل سخن گفته می شود،روابط میان دولتها مطرح است ،یعنی دولتها کنشگران مورد نظرند . اما فراملی گرایی بر روابطی در ورای روابط دولتها و میان کنشگرانی غیر از دولتها تاکید دارد . این روابط و کنشگران بر کنشگران دولتی و روابط میان آنها نیز تاثیر می گذارند . یکی از نخستین آثار در روابط بین المللی که بر شکل گیری تحولات بنیادین در نظام بین الملل به واسطه تغییر در کنشگران و اهمیت نسبی آنها و فرایندهای روابط بین الملل تاکید داشت،نخستین کتاب مشترک رابرت کوهن و جوزف نای با عنوان روابط فراملی و سیاست جهانی بود . در این کتاب ویراستاران و اکثر نویسندگان بر اهمیت کنشگران غیر دولتی مانند شرکتهای چند ملیتی و روابط میان آنها در سطح فراملی ،نقش گروهای انقلابی ،اهمیت روابط اقتصادی در تعاملات جهانی ،و تحول جهان تاکید می کنند.

این برداشت چالشی علیه یکی از مفروضه های اصلی رشته روابط بین الملل یعنی کنشگری انحصاری دولتها و کنترل آنها بر سیاست جهانی بود. استدلال اصلی این کتاب این بود که دولتها کنترل خود را بر رویدادها کم و بیش از دست می­دهند. درست است که دولتها همچنان حاکمیت حقوقی خود را حفظ می­کنند،اما خودمختاری(autonomy‌) خود را از دست می­دهند و کنشگران مختلف در حوزه های موضوعی مختلف به اشکال متفاوتی خوشه بندی می شوند و در ارتباط با یکدیگر و با دولتها قرار می­گیرند.

16) کوهن و نای(1973) بر آن اند که نقش کنشگران غیر دولتی در آثار نظری و معطوف به سیاست گذاری در مطالعات سیاسی جهانی نادیده گرفته شده است . در مقابل، توجه آنها به «روابط فراملی » است یعنی « تماسها ، ائتلافها و مبادلات در ورای مرزهای دولتها که ارکان سیاست گذاری خارجی اصلی حکومتها کنترلی بر آنها ندارند». این به معنای طیف وسیعی از پدیده های فراملی است از شرکتهای چند ملیتی تا جنبشهای انقلابی،اتحادیه های صنفی و شبکه­های علمی،‌تا کارتلهای حمل و نقل هوایی و فعالیتهای ارتباطی در ماورای جو.در برخی از موارد،سازمانهای کاملاً داخلی می­توانند فعالیتهای فراملی داشته باشند یعنی در بخشی از مبادلات جهانی، اعم از ارتباطات ،تحرک افراد،اشیاء ،‌و سرمایه فعالیت کنند. در تعریف کوهن و نای شرکتها ،دبیرخانه های اتحادیه های کارگری بین المللی ،سازمانهای مذهبی  جهانی، و بنیادها بزرگ جملگی فراملی محسوب می شوند.

17) مسئله مهم برای کوهن و نای این است که مبادلات یا سازمانهای فراملی چگونه سیاست بین دولتی را تحت تاثیر قرار می دهند؟به نظر آنها در سطحی عام،این روابط فراملی حساسیت جوامع را به یکدیگر افزایش می دهند و از این طریق در روابط بین الملل حکومتها تغییر ایجاد می کنند. این مبادلات و سازمانها می توانند پنج تاثیر اصلی داشته باشند که پیامدهای مستقیم یا غیر مستقیم برحساسیت متقابل و از طریق آن بر سیاست میان دولتها خواهند داشت .این آثار عبارتند از :

1.تغییرات نگرشی(attitudinal ) :‌تعاملات میان اشخاصی از کشورهای مختلف می تواند باعث تغییر در افکار و برداشتهای نخبگان و غیر نخبگان شود. سازمانهای فراملی نیز با شکل دادن به « اسطوره ها ،نمادها،و هنجارهای جدید» ممکن است باعث ترویج نگرشهای نوین شوند.

2.پیشبرد کثرت گرایی(pluralism)بین المللی: منظور از آن پیوندهای میان گروههای  ذی نفع  ملی در ساختارهای فراملی است که معمولاً همراه با شکل دادن به سازمانهایی فراملی است که برای ایجاد هماهنگی تشکیل می شوند.

3.ایجاد وابستگی و وابستگی متقابل:این امر معمولاً در پیوند باحمل و نقل و مالیه بین المللی است  وابستگی هنگامی به سیاست ترجمه می شود که حکومتها به دلیل بالا رفتن هزینه برخی از سیاستهای خاص ناگزیرند که سیاستهای دیگری اتخاذ کنند. به عنوان نمونه با پیوستن به نظام پولی بین المللی برای یک دولت دشوار خواهد بود  که بتوانند یک سیاست کاملاً مستقل پولی در پیش بگیرند.

4.ایجاد ابزارهای جدید تاثیر گذاری:‌با توجه به روابط فراملی، دولتها می توانند از این ابزارها برای نیل به اهداف سیاسی خود استفاده کنند: از استفاده از جهانگردان برای مقاصد جاسوسی تا هدایت مبادلات تجاری بر اساس منافع خودشان . در نتیجه با وابسته شدن دولتها به یکدیگر برخی از دولتها می توانند از ابزارهای جدید بیشتری برای تاثیر گذاشتن بر دیگران استفاده کنند.

5.ظهور کنشگران جدید خودمختار یا شبه خودمختار درسیاست جهانی:سازمانهای فراملی می توانند به عنوان کنشگران جدید در کنار دولتها عمل کنند . اینها می توانند اتحادیه های صنفی، جنبشهای انقلابی، شرکتهای چند ملیتی ،کلیساها، و غیره را در برگیرند.

18) کوهن و نای به این مسئله نیز توجه دارند که روابط فراملی بیشتر به نفع بخشهایی خاص از جهان است :یعنی این روابط « اقویا و اغنیا را غنی و قوی می سازد – یعنی مدرن ترین ،‌و از نظر فناوری پیشرفته ترین بخشهای جهان را – زیرا تنها این عناصرند که می توانند از شبکه پیوندها ی بین جوامع بیشترین استفاده را ببرند »

19) فرگوسن و منزباخ (2004) را می توان اصلی ترین ادامه دهندگان نظریه فراملی گرایی دانست . این دو برفرا رسیدن عصر پسابین الملل(postinternational‌)تاکید دارند ،یعنی ما از عصر روابط میان دولتی  گذر می کنیم و به دورانی جدید می رسیم :‌« جوهره جهان جهانی ساز(globalizing‌) عبارت است از مرزهای سیاسی نفوذپذیر، کاهش اهمیت فواصل فیزیکی ،و خودمختاری فزاینده واحدهای غیر حاکم» . به نظر منزباخ(2002) توجه نظریه پردازان به سرزمین مانع از دیدن تحولات جدید در سیاست جهانی شده است . اجتماعات سیاسی در جهان جدید متعدد،متنوع و متداخل اند . برخلاف برداشت کنت والتز (1979) نوواقع گرا ،آنها بر عدم شباهت کارکردی فزاینده دولتها تاکید دارند. تنها شباهت بسیاری از دولتها به هم فقط این است که سرزمینی هستند.اما بسیاری از دولتها قادر به تامین امنیت نیستند و ظرفیت و اقتدار دولتها از این نظر رو به کاهش است .دراین شرایط شهروندان با مراجعی غیر از دولتها به خود هویت (identity‌)می بخشند .

برای تهیه نسخه کامل این بسته درسی ، به شماره 09306406058 پیام دهید.

20) در جهان پسابین الملل طیفی وسیع از جوامع سیاسی (polities‌) وجود دارند که وجود هویتهای متفاوت را منعکس می سازند و هر یک در حوزه ای خاص دارای  اقتدار است . گروه های تروریستی ، شرکتهای چند ملیتی ، و گروههای بشر دوست از جمله کنشگران این جهان جدیدیند که موقعیت انحصاری دولتها را در نظام بین الملل از میان برده اند.

21) فرگوسن و منزباخ (2004)بر آن اند که با وجود اینکه برخی آنها را «لیبرال» می دانند، اماخود آنها راه خود را در نقطه ای متمایز از لیبرالیسم تلقی می کنند.آنها می گویند این برداشت را که «تاریخ جایی می رود» رد می­کنند . آنها تاکید می دارند که بسیاری از تحولات اخیر در زمینه رشد فراملی گرایی و شکل گرفتن هویتهای جدید همراه با تهدید علیه ارزشهای لیبرال مانند سکولاریسم ، علم ،و عقل گرایی است . اما آنها«جانبداری هنجاری » خود را لیبرال می دانند،یعنی «ایمان به تغییر پذیری نوع بشر و نقش « کارگزاری » به جای «ساختار » .

22) فراملی گرایی به نسبت سایر استدلالهای لیبرال در مورد سمت و سوی تغییر جهان و نظام بین الملل جنبه خوش بینانه کمتری دارد. با وجود اینکه کسانی چون کوهن و نای، یا فرگوسن،و منزباخ نیز از نظر تاکید بر عدم امکان تمایز سیاست داخلی و خارجی، ظهور کنشگران جدید درجهان ، روابط  جدید جهانی ،‌و تغییر در نظام بین الملل با نظریه پردازان لیبرال هم آوا هستند،اما نگاه آنها این نیست که این تغییرات لزوماً  به جهانی بهتر یاصلح آمیز تر منتهی می شود.

تجارت، ارتباطات و وابستگی متقابل جهانی

23) یکی ازکانونهای مورد توجه نظریه لیبرال در روابط بین الملل نقش تجارت و به تبع آن وابستگی متقابل (interdependence‌) میان جوامع در ایجاد تحول در روابط بین الملل و کاهش احتمال تعارضات میان دولتهاست . در میان اندیشمندان لیبرال کلاسیک نیز کانت بر آن بود که پیوندهای اقتصادی میان کشورها باعث همگرایی فزاینده می شود و در روابط میان دولتها ، تعارضات به جای آنکه از طرق خشونت بار حل شود، از راه ترافع قضایی حل و فصل خواهد شد  .درمیان لیبرالهای بعد نیز این محور مورد توجه خاص بوده است . در اینجا نخست به برداشت های لیبرالی اوایل قرن بیستم و سپس به نظریه پردازیهای متاخر تر در این زمینه می پردازیم.

لیبرالیسم و تجارت جهانی

24) لیبرالهای اوایل قرن بیستم با وجود اینکه اشاره صریحی به آراء کانت نداشتند اما بر این امر تاکید می­کردند که دیگر جوامع مانند گذشته از هم جدانیستند و تجارت جهانی آنها را به هم پیوند زده است . به نظر لئونارد و ولف انقلاب صنعتی باعث ایجاد تحول در سرشت روابط بین الملل  شده است . وابستگی ملتها به هم باعث می شود که دیگر سود یکی به معنای زیان دیگری نباشد و سود و زیانها جنبه متقابل بیابند.

25) تاکید آلفرد زیمرن بر اهمیت افزایش بستگی جهانی و نیز گسترش ارتباطات ( communications‌)است و این را روندی برگشت ناپذیر می داند . نتیجه آن نیز همگرایی گریز ناپذیری است که بر جهان حاکم می شود . در عین حال ،او به نیروهای گریز از مرکز به شکل جنبشهای حق تعیین سرنوشت توجه دارد و این دو گانگی نیروهای فعال در سطح جهانی به شکل همگرایی و واگرایی هم زمان را نیز مد نظر دارد.وی اعتقاد نداشت که همگرایی فزاینده لزوماً  به شکل گیری دولت جهانی منجر می شود. اگر قرار است اجتماعی بین المللی شکل گیرد ،اعضای آن دولتها خواهند بود و نه افراد. برای او سازماندهی جهانی به شکل دولت جهانی نیست،بلکه به شکل قلمروی حقوقی است .

26) در عین اینکه همه نظریه پردازان فوق موانع شکل گیری ترتیبات مناسب برای جهان جدید را می بینند، اما برآن اند که گرایش«طبیعی » به سمت ایجاد حکومت جهانی است ،که البته درمعنای وسیع آن ،ترتیبات نهادینه مناسب برای اداره امور بین المللی مد نظر است و به معنای از میان بردن حاکمیت دولتها نیست .

نظریه های اقتصادی همگرایی

27) در برخی از نظریه های همگرایی(integration‌) نیز استدلال مبتنی بر تجارت حائز اهمیت است . همگرایی هم می تواند به عنوان فرایند و هم وضعیت تعریف شود . فرایند یا فرایندهای دخیل در آن نیز عبارت اند از وسایل و ابزاری که این اجتماع از طریق آنها حاصل می شود. فرایند همگرایی باید داوطلبانه و مبتنی بر اجماع باشد .

28) اکثر نظریه های همگرایی،منطقه ای را مورد توجه قرار داده اند ، هر چند که برمبنای نظریه هایی اند که می­توانند ابعاد جهانی نیز به خود بگیرند یا چنین ابعادی دارند . رهیافتهای متفاوتی به همگرایی وجود دارد. می توان در وهله اول به نظریه های اقتصادی مانند نظریه های اتحادیه گمرکی (customs union ) (و نیز نظریه کم اهمیت تر منطقه بهینه پولی، OPTIMAL CURRENCY AREA‌) اشاره کرد. در این نظریه ها بر اساس سود حاصل از همگرایی اقتصادی و تاثیرات رفاهی آن ، شکل گیری آن توضیح داده می شود. اکثر این نظریه ها ایستا هستند و «به پویاییهای همگرایی، مانند تغییر در قواعد و سیاستهای حاکم بر مناطق اقتصادی نمی­پردازند ».

برای تهیه نسخه کامل این بسته درسی ، به شماره 09306406058 پیام دهید.

نظریه ارتباطات دویچ

29) نقطه عزیمت دویچ(1970) این است که «شاخصه همه اجتماعات (communities‌) میان اشخاص وجود حجم چشمگیری از مبادلات میان آنها ست » . او در آثار خود در مورد ملی گرایی نیز بر این نکته تاکید داشت که جوهره «مردم» و جود ارتباطات است ؛یعنی توانایی انتقال پیام، فهم آن و پیش بینی پذیری رفتاری  به شکلی متقابل. علاوه بر ارتباطات اجتماعی تبادلات اقتصادی نیز مردم را به هم می پیوندد. دویچ دردهه 1950 تحقیقی در دانشگاه پرینستون انجام داد با این هدف که دریابد چگونه امکان دارد جامعه ای همبسته و وسیع تر از جامعه ملی به وجود بیاید . استدلال اصلی او این بود که با تراکم بیشتر مبادلات اجتماعی درمیان افراد در دوره های طولانی زمانی،اجتماعات جدیدی بر مبنای هویتی مشترک شکل می­گیرد که سرانجام می تواند به خلق یک ابردولت (superstate‌) با نهادهای متمرکز منجر شود. به بیان دیگر،او به این موضوع می پردازد که چگونه ممکن است اجتماع سیاسی در مقیاسی وسیع گسترش یابد و چندین اجتماع کوچک را که حتی تخاصم بالقوه ای نیز دارند (دولتها و مردم ) در درون اجتماع سیاسی وسیع تری که جنگ در آن حذف می شود ،در بر می گیرد .

30) منظور از اجتماع سیاسی(political community‌) «مجموعه ای از افراد یا گروهها – مانند دولتها » است که «تناسب متقابل رفتار آنها برای تصمیم گیری سیاسی پویند [درونی]  آن را به وجود می آورد ». در میان اجتماعات سیاسی ،اجتماعاتی که در آنها جنگ از روابط حذف می شود ، اجتماع امنیتی (security communty‌) نام دارند که به طور خاص کانون توجه دویچ را تشکیل می دهند. این گونه اجتماعات امنیتی در درون دولتها وجود دارند مثلاً در درون بریتانیا مردمان و اقوام مختلفی گرد آمده اند و که در روابط میان خود به جنگ متوسل نمی شوند . یا در میان کشورهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی نیز جنگ از روابط حذف شده است . ازیک سو می توان بر مبنای معیارهای ذهنی تصمیم گیرندگان و قشرهای سیاسی مهم وجود جامعه امنیتی را تشخیص داد و از سوی دیگر، می توان وجود آن را با معیارهای عینی مانند آمادگی جنگی یا فقدان آن سنجید . آستانه ای  وجود دارد که با گذار از آن جنگ میان واحدهای سیاسی ناممکن می نماید و برای آن هیچ پیش بینی و تدارکاتی صورت نمی گیرد . به نظر دویچ، می توان  گذار از این آستانه و شکل گیری اجتماع امنیتی را همگرایی نامید.

اقتصاد رفتاری چیست؟

31) مجموعه ای از شرایط پس زمینه ای اند که محیط اجتماعی، اقتصادی، و روانی لازم (اما نه لزوماً کافی) را برای شکل گیری اجتماع امنیتی  یا همگرایی آماده می سازند :

  1. سازگاری متقابل ارزشهای اصلی مربوط به رفتار سیاسی[مانند دموکراسی، حقوق بشرو …..]
  2. [وجود ] یک راه زندگی متمایز و جذاب [مثلاً سبک زندگی غربی، آسیایی،اسلامی و …]
  3. انتظار نیل به پیوندهای اقتصادی قوی تر و پرسودتر یا پاداشهای مشترک [ از طریق پیوندهای جدید]
  4. افزایشی چشمگیر در ظرفیتهای سیاسی و اداری در حداقل برخی از واحدهای شرکت کننده .
  5. رشد اقتصادی برتر حداقل برخی از واحدهای شرکت کننده (به نسبت سرزمینهای مجاور بیرون از حوزه ای که امید به ایجاد همگرایی در آن می رود. ).
  6. [وجود] نوعی پیوندهای ناگسستنی و مهم در ارتباطات اجتماعی در ورای مرزهای مشترک سرزمینهایی که قرار است همگرایی میان آنها صورت گیرد ،و در ورای برخی از قشرهای اصلی اجتماعی در درون آنها .
  7. وسعت یافتن نخبگان سیاسی در درون حداقل برخی از واحدهای سیاسی، برای کل اجتماع بزرگ تر.
  8. تحرک نسبتاً بالای جغرافیایی و اجتماعی اشخاص، حداقل در میان قشرهایی که از نظر سیاسی اهمیت دارند.
  9. تعداد دامنه جریان ارتباطات و مبادلات متقابل.
  10. متقابل بودن پاداشها در جریانات ارتباطی و مبادلاتی میان واحدهایی که قرار است به همگرایی دست یابند [یعنی همه از مبادلات سود ببرند نه آنکه یکی سود ببرد و دیگری زیان کند ] .
  11. بسامد(frequency‌) بالای تغییر در نقشهای گروهها در میان واحدهای سیاسی (مثلاً از نظر در اقلیت یا اکثریت بودن، سود برنده یا سود رساننده بودن ،مبتکر یا پاسخگو بودن [همه همیشه یک نقش نداشته باشند ] )
  12. حد بالایی از پیش بینی پذیری متقابل رفتارها .

پکیج های آمادگی آزمون زبان موجود شده است که نیازی به تهیه پکیج های جداگانه نخواهید داشت ، مباحث بصورت فیلم آموزشی و نکته محور بوده که توسط مدرس تا یکسال پشتیبانی مستقیم خواهید داشت + سوالات جدیدترین آزمون ها با شما تمرین می شود. برای کسب اطلاعات بیشتر پیام دهید 09306406058
پکیج MSRT / پکیج EPT / پکیج Tolimo / پکیج UTEPT / …

سرفصلهای آزمون دکتری

سرفصل های آزمون دکتری گروه علوم انسانی

سرفصلهای آزمون دکتری مجموعه فنی و مهندسی

سرفصلهای آزمون دکتری علوم پایه

سرفصلهای آزمون دکتری کشاورزی و منابع طبیعی

سرفصلهای آزمون دکتری زبان

سرفصلهای آزمون دکتری هنر

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x