تاریخ بروزرسانی : 1397/08/14
نام بسته درسی : آواشناسی
————————————————
فهرست:
زبانشناسی و موج صوتی
موج صوتی
اندامهای گفتار
فرآیند تولیدی صد ا
توصیف آوایی
همخوانها
همخوان لرزشی (غلتان) /r/
همخوانهای خیشومی
همخوانهای روان
واکهها
تولید واکهای
واکهی بسیط و واکهی مرتب
طبقهبندی واکههای فارسی
توصیف آوایی واکههای فارسی
نکات مهم در مورد واکهها
هجا
انواع هجا
ساختمان هجا
بسامد وقوع واکهها در ساختمان هجای cvcc
بسامد وقوع همخوانها در ساختمان هجای cvcc
منابع
بخش هایی از بسته درسی آواشناسی
زبانشناسی و موج صوتی
زبانشناسی یکی از علوم تجربی است، زیرا مادهی مورد مطالعهی آن یعنی زبان، قابل درک و تجربه به وسیلهی حواس است.
بررسی و مطالعهی علمی صداهای زبان را میتوان از سه دیدگاه کاملاً متمایز انجام داد:
1- آواشناسی تولیدی: یعنی بررسی و مطالعهی آن دسته از حرکات و فعالیتیهای دستگاه گفتار که منجر به پدید آمدن صداهای زبان میشود. اندامهای گفتار و چگونگی کارکرد آنها و نیز مکانیسمهای سازندهی صداها موضوع بحث این شاخه از آواشناسی را تشکیل میدهند که به آن آواشناسی تولیدی (Articulatory Phonetics) گفته میشود.
2- آواشناسی صوت شناختی:حرکات و فعالیتهای اندامهای صوتی برای تولید صداهای زبان به شکل امواج صوتی جلوهگر میشوند. چگونگی پیدایش این امواج، صفحات فیزیکی آنها و نحوهی انتقال آنها از منبع تولید کننده (دستگاه گفتار) به منبع گیرنده (گوش) موضوع این شاخه از آواشناسی است که به آن آواشناسی صوت شناختی یا فیزیکی (Phonetics Acoustic) میگویند.
3- آواشناسی شنیداری: یعنی بررسی و مطالعهی آن دسته از فعالیتهای دستگاه شنوایی که منجر به دریافت و درک صداهای زبان میگردد. در این مطالعه، اندامهای شنوایی و نحوهی کار آنها و نیز مکانیسمهایی که منجر به دریافت و درک صداها میگردد موضوع بحث است. این شاخه را آواشناسی شنیداری (Auditory Phonetics) مینامند.
موج صوتی
آیا صوت از ارتعاش مولکولهای هوا حاصل میشود. ارتعاش یعنی حرکت مولکولهای هوا از جای خود در مسیر معین و بازگشت آنها به جای اولیه، این پدیدهی فیزیکی را اصطلاحاً یک سیکل ارتعاش مینامیم.
هوا دارای خاصیت ارتجاعی است منتهی به مراتب بیشتر از لاستیک هر رفت و تراکم مولکولی در هوا موجب رفت و تراکمهای دیگر میگردد. بدین معنی که هنگامی که یک لایه از مولکولهای هوا به جلو رانده میشود این لایه به نوبهی خود لایهی دیگری را به جلو میراند و خود به حال اول برمیگردد. لایهی جدید نیز لایهی دیگری را و به همین ترتیب این عمل بارها و بارها تکرار میگردد تا انرژی جنبشی مولکولها به پایان برسد. این جابهجایی مولکولها اگر بیش از 16 مرتبع در ثانیه تکرار گردد، انرژی جنبشی مولکولها به انرژی صوتی تبدیل شده صدا به وجود میآید. در این صورت موج حاصل از تغییر فشار مولکولهای هوا را «موج صوتی» مینامیم.
جابهجایی یا ارتعاش مولکولهای هوا در تمام جهات صورت میگیرد و بسته به مقدار انرژی موجود، هر لایه از مولکولها مسافتی را طی میکند. هر چه انرژی بیشتر باشد مسافتی را که موج میپیماید بیشتر است. طول مسافتی را که هر طبقه از مولکولهای هوا طی نموده و دوباره به جای اولیهی خود برمیگردد دامنهی نوسان نامند. هر چه این مسافت یادتر باشد صدا بلندتر است. بلندی صدا را با زیر و بمی آن نباید اشتباه کرد زیرا بلندی صدا مربوط به مقدار انرژی ولی زیر و بمی آن مربوط به تعداد سیکل ارتعاش در ثانیه است. بنابراین صدایی ممکن است بم ولی بلند باشد. بالعکس صدای دیگری ممکن است زیر ولی کوتاه باشد. اگر امواج صوتی در مسیر حرکت خود به جسمی از قبیل پرده گوش برخورد کنند و آن را به همان اندازه مرتعش سازند، ارتعاش پردهی گوش به وسیلهی اندامهای گوش داخلی به مراکز اعصاب شنوایی و سرانجام به بخش شنوایی در نیمکرهی چپ مغز منتقل گشته در نتیجه احساس شنوایی و درک پیام دست میدهد.
موج صوتی را از لحاظ چگونگی ساخت میتوان به دو نوع عمده تقسیم کرد: بسیط و مرکب. موج بسیط یا سینوسی معمولاً از یک موج منظم که طرح یک سیکل آن عیناً تکرار می گردد تشکیل میشود، مانند صدای دیاپازون. موج مرکب یا پیچیده از ترکیب تعداد زیادی موج بسیط با بسامدهای گوناگون به وجود میآید. موجهای مرکب خود بر دو نوع تقسیم میشوند: منظم و نامنظم. موج مرکب منظم از یک موج پایه و تعدادی موجهای دیگر که به آنها هارمونی یا همساز میگویند و بسامد هر کدام مضرب صحیحی از بسامد موج پایه است تشکیل میشود.
موج مرکب نامنظم که به آن نوفه گویند از تعداد زیادی موج با بسامدهای گوناگون که هیچگونهی رابطهی خاصی با یکدیگر ندارند تشکیل میشود. در شکل موج نوفهای هیچگونه شباهتی بین سیکلهای آن وجود ندارد، و از اینرو تکرار شونده نیست. موج نوفهای همچنین به دلیل نداشتن بسامد پایه فاقد زیر و بمی است.
در بین صداهای زبان، واکهها و نیز بعضی صداهای واکدار دارای موج مرکب منظم و همخوانهای بیواک دارای موج مرکب نامنظم یا نوفهای میباشند.
این امکان وجود دارد که ارتعاش یک جسم را به جسم دیگر منتقل ساخت. این اصل در بسیاری از آلات موسیقی به کار گرفته میشود. ارتعاش سیم به تنهایی نمیتواند جابهجایی زیادی را در مولکولهای هوا ایجاد کند. در نتیجه صدایی که تنها از ارتعاش سیم برمیخیزد چندان بلند نیست. ولی تگر این ارتعاش به جسم دیگری مانند بدنه ویلون یا تار منتقل شود ترکیب ارتعاشهای سیم و بدنه ویلون موجب تقویت و تشدید جابهجایی مولکولهای هوا گشته و در نتیجه صدای به مراتب بلندتری (و البته با طنین متفاوت) به وجود میآید. این پدیدهی فیزیکی را که منجر به تشدید صوت میگردد بازخوانی مینامند.
اندامهای گفتار
گفتار عبارت است از رشتههای آوایی که بر طبق الگوهای خاص، سازمان یافته و برای ایجاد ارتباط به کار میروند. از نظر زیستشناسی، اندامهایی که در تولید آواهای زبان به کار گرفته میشوند نقش و وظیفهی اساسیتری که همان فراهم آوردن امکانات زیست بدن باشد به عهده دارند.
برخی از زیستشناسان عقیده دارند که چگونگی ساختمان اندامهای صوتی و نحوهی عمل آنها و نیز وجود گوش و اندامهای شنوایی در موجودات زنده خود مبین این حقیقت است که در طرح کلی آفرینش بدن انسان و اغلب حیوانات دیگر ایجاد صوت و دریافت آن به عنوان یک عامل زیستی مهم در نظر گرفته شده و بدین جهت شاید بتوان گفت که تولید صوت یک نقش اولیه و بنیادی برای اندامهای مربوط به آن میباشد.
حنجره
آخرین حلقه فوقانی نای، یک حلقهی کامل و از دیگر حلقهها سختتر و سنگینتر و طول آن بیشتر است. حلقهی مذکور که کری کوئید نام دارد، پایه یا قاعدهی حنجره به شمار میرود. کری کوئید در داخل دو غضروف نسبتاً بزرگ و مستطیل شکل که با زاویهی 70 درجه به یکدیگر متصل شدهاند قرار گرفته است. این اندام تیروئید یا «سیب آدم» نامیده میشود و مانند یک سپر نقش حفاظت و نگهداری کری کوئید و تارهای صوتی را به عهده دارد. برآمدگی خارجی آن که در بالای گلو و اندکی زیر چانه واقع شده در مردان به خوبی نمایان است و میتوان با قرار دادن دو انگشت در دو طرف آن، شکل و طرز قرار گرفتن آن را لمش کرد.
تار آواها
در داخل تیروئید و روی حلقهی کری کوئید دو پردهی ماهیچهای بسیار نازک ولی پهن به شکل سرپوش قرار گرفته که تار آوا نام دارند. یک سر تار آواها به زاویهی تیروئید و سر دیگر آنها هر یک به غضروف اری تی نوئید متصل میگردد. لبهی خارجی تارهای صوتی به جدای کریکوئید چسبیده و لبهی داخلی آنها که در مقابل یکدیگر قرار میگیرد آزاد است.
اریتینوئیدها دو غضروف مثلث شکل هستند که به وسیلهی ماهیچههایی که به آنها مربوط است میتوانند حول قاعدهی خود حرکت دورانی داشته باشند. بدین ترتیب چرخش این دو غضروف و نزدیک شدن آنها به یکدیگر موجب میگردد که تار آواها (لبهی داخلی آنها) به هم نزدیک و یا از هم دور شوند
هنگامی که تار آواها به هم نزدیک شده راه عبور هوا را به خارج مسدود میکنند، اگر این گرفتگی چنان نباشد که باز شدن آن مستلزم فشار زیاد باشد، طبیعی است که با اندک فشار هوای ششها که در زیر تارهای صوتی متمرکز گردیده (این فشار به هر حال باید بیش از نیرویی باشد که برای بستن تارهای صوتی به کار رفته) تارهای مذکور کمی باز شده و نتیجتاً مقداری از هوا به بیرون میجهد. در این هنگام بر اثر کم شدن فشار هوای ششها، نیروی ماهیچهای دوباره تار آواها را به هم کشیده و راه عبور هوا را میبندد.
ساختمان ماهیچهای تار آواها به نحوی است که میتوان درازی و ضخامت آنها را به طور ارادی تغییر داد. با چنین مکانیسمی طبیعتاً کیفیت صوت از لحاظ زیر و بمی عوض میشود.
معمولاً حد بسامد در صدای یک آدم متعارف بین 70 تا 1000 سیکل در ثانیه است که البته بسامدهای پایین متعلق به صدای مرد و بسامدهای بالا مخصوص صدای زن است.
درجهی بازشدگی تارآواها و در نتیجه مقدار هوایی که به بیرون میجهد بستگی به مقدار فشاری دارد که بر تار آواها وارد میشود. این فشار پدید آورندهی یک ویژگی دیگر صوتی است که آن را شدت صوت مینامیم. به سخن دیگر هر قدر فشار هوا هنگام عبور از چاکنای (فاصله میان دو تار آوا را چاکنای گوییم) بیشتر باشد دامنهی نوسان موج بیش تر و نتیجتاً صدا بلندتر است.
باز شدن تار آواها ممکن است به گونهی یک نوع انفجار صورت پذیرد. بدین معنی که دو تار آوا در تمام طول خود به یکدیگر محکم چسبیده راه عبور هوا را به طور کامل میبندند
گلوگاه
از حنجره به طرف بالا تا حفرههای بینی گلوگاه نامیده میشود.
گلو: قسمتی که قاعدهی تحتانی آن حلقهی کریکوئید و قاعدهی فوقانی آن غضروف نعلی شکل هیوئید است. جدار عقبی آن به دیوارهی ستون فقرات محدود است و در قسمت جلو آن دریچهی نای یا اپیگلاتیس قرار دارد. این بخش از گلوگاه که طول تقریبی آن 5 سانتیمتر است.
حلق: از استخوان هیوئید تا زبان کوچک یا ملاز حلق نامیده میشود. طول این قسمت حدوداً چهار سانتیمتر است. حلق در جلو به حفره دهان و یا به حفره بینی که در بالای حفرهی دهان قرار دارد، باز میشود. دیوارهی جلویی حلق را ریشه زبان تشکیل میدهد و بنابراین ابعاد آن با جلو آمدن و یا عقب رفتن زبان به طور قابل ملاحظهای تغییر مییابد.
حلق فوقانی: از محل زبان کوچک به طرف بالا تا حفرهی بینی را حلق فوقانی می نامیم. این بخش از گلوگاه حدود چهار سانتیمتر طول دارد ولی با بالا رفتن و یا پایین آمدن ملاز، طول آن به طور قابل ملاحظهای کم و زیاد میشود
از نظر فیزیکی، گلوگاه نقش بازخوان یا رزوناتور را برای صوت ایفا میکند. بدین ترتیب که ارتعاش تار آواها باعث ارتعاش هوای گلوگاه میگردد و این موضوع بر شدت صوت به طور چشمگیری افزوده و نیز بر کیفیت آن تأثیر میگذارد. در واقع رابطهی تار آواها نسبت به گلوگاه، همانند رابطهی سیمهای ویلون نسبت به بدنهی ویلون است.
حفرهی بینی
حفرههای بینی در بالای گلوگاه قرار دارند. نرمکام به منزلهی دریچهی حفرههای بینی است بدین معنی که با پایین آمدن آن گلوگاه به حفرههای بینی متصل میگردد و هنگامی که نرمکام به بالا کشیده میشود راه عبور هوا از طریق حفرههای بینی مسدود میگردد. این حفره ها نقش بازخوان را ایفا میکنند.
هنگام ارتعاش تار آواها اگر راه عبور هوا از طریق دهان بسته باشد هوا از حفرههای بینی عبور میکند. در این صورت هوای به ارتعاش درآمده موجب ارتعاش هوای حفرههای بینی نیز میگردد. این مکانیسم کیفیت خاصی به صدا میبخشد که آن را اصطلاحاً خیشومی مینامیم مانند آوای m و n در زبان فارسی. حال اگر نرمکام طوری پایین بیاید که حفرهی گلوگاه، هم به حفرههای بینی و هم به حفرهی دهان راه داشته باشد و هوا بتواند به آزادی از هر دو گذرگاه عبور کند، در این وضعیت ارتعاش تار آواها موجب ارتعاش هوای حفرههای بینی و دهان همزمان میگردد و نتیجتاً صدا کیفیت خاص دیگری به خود میگیرد که آن را خیشومی شده میگوییم. خیشومی شدگی از ویژگیهای واکههاست.
دهان
حفرهی دهان از جلو به لبها و از عقب به ملاز و از بالا به کام و از پایین به فک زیرین و در طرفین به جدار داخلی گونهها محدود میشود . ابعاد این حفره به علت حرکات فک پایین، نرمکام، لبها، جدار گونهها و زبان تا حد بسیار زیادی قابل تغییر است و همین حالت تغییرپذیری شکل و حجم دهان است که عامل تعیین کنندهی بسیاری از مشخصههای آوایی صداهای گفتار میباشد.
کام
کام یا سقف دهان از پشت دندانهای بالا (لثهی بالا) تا زبان کوچک (ملاز) امتداد دارد. بخش پیشین آن، به نام سخت کام، استخوانی و بدون حرکت است ولی بخش پسین آن که نرمکام نامیده میشود گوشتی و متحرک میباشد. حرکت نرمکام به سوی بالا منجر به بسته شدن راه عبور هوا از طریق حفرههای بینی میگردد ولی هنگام پایین آمدن آن، حفرههای بینی و دهان و گلوگاه به هم مربوط میگردند. حرکات نرمکام موجب کم و زیاد شدن حجم حفرهی دهان نیز میشود.
هنگام تنفس معمولی نرمکام پایین میآید و بنابراین عبور هوا از طریق بینی صورت میگیرد
از لحاظ جایگاه تولید صداهای زبان، سقف دهان را میتوان به چهار قسمت تقسیم کرد:
1- پشت دندانهای بالا که آن را لثه مینامیم و ناحیهای است سخت و استخوانی و تا حدودی محدب
2- سخت کام که بلافاصله پس از لثه شروع میشود و تا قسمت گوشتی سقف دهان امتداد مییابد. این قسمت استخوانی و گنبدی شکل است.
3- نرمکام که بخش نرم و گوشتی سقف دهان است و از سختکام تا زبان کوچک امتداد دارد.
4- زبان کوچک یا ملازکه زایدهای است نرم و گوشتی در انتهای نرمکام
زبان
ساختمان ماهیچهای پیچیدهی زبان آن را قادر میسازد که در تمام جهات به حرکت درآید. این اندام که مهمترین عضو گویایی به شمار میرود عامل اساسی، به طور مستقیم و یا غیرمستقیم، در تولید نزدیک به تمام آواهای زبان است.
از دیدگاه محل تولید آواهای زبان و نیز در ارتباط با قسمتهای مختلف کام، زبان را میتوان به شش بخش تقسیم کرد:
1- نوک زبان که پشت دندانهای پایین قرار میگیرد.
2- تیغهی زبان که زیر ناحیهی لثه بالا قرار میگیرد.
3- جلوی زبان که زیر ناحیهی سخت کام واقع میشود.
4- مرکز زبان که زیر ناحیهی مرکزی سخت کام قرار میگیرد.
5- عقب زبان که زیر نرمکام قرار میگیرد.
6- ریشهی زبان یا به سخن دیگر، بخش پایانی عقب زبان که زیر ملاز قرار دارد و تا دیوارهی جلویی حلق ادامه مییابد.
دندانها
دو ردیف دندانهای بالا و پایین از اندامهای گویایی محسوب میشوند دندانهای بالا ثابت ولی دندانهای پایین به علت متحرک بودن فک پایین، فاصله و موقعیتشان نسبت به اندامهای فوقانی حفرهی دهان (لب بالا، دندانهای فوقانی، سقف دهان) قابل تغییر است
حرکت فک پایین یکی از عوامل تنظیم کنندهی حجم حفرهی دهان و در نتیجه تولید واکههای گوناگون و نیز پارهای دیگر از صداهاست (مانند f و v).
لبها
پس از زبان، لبها مهمترین اندامهای گفتار به شمار میروند. ساختمان ماهیچهای لبها آنها را قادر میسازد که مانند زبان در تمام جهات حرکت نموده و نیز به شکلهای گوناگون، گرد، نیمهگرد، گسترده و غیره درآیند. لبها گذشته از آنکه خود عامل اصلی تولید کنندهی برخی از آواها میباشند به وسیلهی حرکات و نیز تغییر شکل خود، موجب تغییر حجم حفرهی دهان شده و بالنتیجه سبب پیدایش کیفیتهای گوناگون در آواهای زبان، به ویژه واکهها، میشوند.
نوشتههای تازه