کد خبر: 1987

تاریخ بروزرسانی : 1400/09/02

سرفصل های درس ادیان و عرفان

منابع آزمون دکتری

نام بسته : ادیان و عرفان

 ———————————————————————————

فهرست 

مفاهیم دین

نظریه های سه گانه آنیمیسم

نظریه نیچریسم

ادیان باستان مصر

ادیان باستان بابل

ادیان باستان یونان

ادیان باستان ایران

ادیان باستان هند

ادیان باستان روم پیش از مسیحیت

درمهد تصوف

تصوف و فلاسفه

حکمت صوفیه

صوفیه خراسان

نهضتهای صوفیه

قلمرو عرفان

تجدید عهد با گذشته

زهد و محبت

منابع این بسته درسی

درس ادیان و عرفان

درس ادیان و عرفان

بخش هایی از بسته درسی ادیان و عرفان 

مفاهیم دین

معنی لغوی دین. دین در پارسی کهن، یعنی وجدان، کیش و آیین. در عربی، دین یعنی اطاعت، انقیاد، مذهب و ملت. در زبان لاتین دین یعنی الزام در وفای به عهد و اعتقاد که از کلمه‏ی عقد می‏آید به معنی بستن، بستن پیمان در وفاداری به قول و قرار و آداب، و اعمال ناشی از باور.

تعاریف دانشمندان از دین. جمس جورج فریزر، مردم‏شناس انگلیسی می‏نویسد که دین، سازش انسان است با نیروهای برتر از طبیعت که مالک، مدیر و مدبر هستی‏اند و نیز انجام اعمالی است که مبتنی بر اعتقاد به آن نیروها باشد .

روبرت لوی بر آن است که دین واکنش انسان است در برابر پدیده ‏های خارق‏ العاده و ناشناخته و نیرومند تا سرحد مخالفت و مهابت و قائل‏ شدن تمییز بین آن نیروها و قوای عادی.

ماکس مولر آلمانی آورده است که دین کوشش انسان است برای درک درک‏نشدنی، رسیدن به نارسیدنی، بیان بیان‏ نشدنی و فهم نامتناهی.

آندره لالاند فرانسوی بر آن است که دین اعتقاد به وجود نیرویی است دارای ارزش مطلق، اعم از آنکه آن نیرو، واحد، کثیر یا منتشر باشد و باورمندان، خود حافظ آنند و اعمالی جمعی بر پایه‏ی آن باور به جای می‏آورند.

رابرت‏سون اسمیت انگلیسی می‏نویسد که دین ارتباط انسان است با نیروهای برتر از طبیعت که هم خیرت حیات را خواهان‏اند، و هم نظم اجتماعی و اخلاق حمیده‏ی انسانی را برقرار می‏نمایند.

آگ‏برن و نیم‏کُف آمریکایی، از دیدگاه جامعه‏شناسی می‏نویسند که دین از حیث فردی یعنی اعتقاد به وجود نیروهای مرموز و ناشناختنی و برتر از جهان هستی، و از حیث اجتماعی یعنی مجموعه‏ی نهادهایی که مجری اعمال مبتنی بر آن اعتقادات‏اند.

امیل دورکیم فرانسوی نوشته است که دین یعنی اعتقاد به پدیده‏های «مقدس» و انجام اعمالی بر پایه‏ی آن مقدسات، و نیز روحانیتی که پیروان را به صورت امت واحده درآورد.

متکلمان، دین را قانون الهی می‏دانند اعم از اصول و فروع که منظور از اصول، اصول دین و منظور از فروع، فروع دین یعنی اعمال عبادی آن است.

شاید بتوان گفت که دین رابطه بین عابد و معبود است که همان عبادت باشد؛ و در اینجا عابد یعنی انسان معتقد، و معبود، یعنی خدا؛ و عبادت، مجموعه‏ی اعمالی است بر پایه‏ی همان رابطه‏ی اعتقادی که با آداب، شعایر، مراسم ومناسک خاص هر قوم به جای آورده می‏شوند. تعریف پیشنهادی اخیر، بیشتر در مورد ادیان آسمانی کاربرد دارد که در آن دین‏ها، مرکز دایره‏ی دین، خداست. اصراری نیست که این تعریف مقبول طبع وقاد مردم‏شناسان و جامعه‏شناسان قرار گیرد.

چون در تعریف امیل دورکیم، کلمه‏ی مقدس به کار رفته، بجا خواهد بود سخنی چند درباره‏ی مقدس به میان آید تا معنی نسبتاً وسیع آن دانسته شود.

نظریه‏ های سه‏ گانه آنیمیسم

خاستگاه تفکر دینی در درس ادیان و عرفان

دین های ابتدایی که از راه مطالعه‏ی تاریخ و نژادشناسی با آنها آشنایی داریم، بسیار خام و خشن، درهم و برهم و پیچیده هستند آنچنان که فقط با طرز فکر انسان ابتدایی و ابتدایی‏اندیش جور درمی‏آیند و بس. در آن ادیان، انسان محقق نه تنها مجموعه‏ی درهم و برهمی از باورها و مناسک را می‏بیند، که چنان مجموعه‏ای از مبادی گوناگون و چنان وفوری از پندارهای آغازین را ملاحظه می‏کند که در آنها چیزی جز منشآت جدید ناشی از تحولات فکری درازمدت را نمی‏تواند ببیند. از همین‏جا می‏توان نتیجه گرفت که برای پی‏بردن به صور اصیل و حقیقی حیات دینی، لازم است که با تجزیه و تحلیل ادیان مشهود و موجود، به آغاز آنها دست یابیم، یعنی آنها را به عناصر اساسی متشکل خود باز گردانیم؛ و آنگاه در میان ادیان متأخر عنصر دینی را بیابیم که سایر عناصر دینی از آن نشئت گرفته است.

برای مسئله‏ ای که بدین‏سان طرح کردیم، دو نظریه‏ ی متفاوت تاکنون ارائه شده است:

هیچ دینی با دینی دیگر در هیچ شرایطی یکی نیست، ولو آنکه بسیار با هم شبیه و نظیر باشند. به طور کلی، ادیان جهان بر دو قسم‏ اند: در یک قسم، باور به پدیده‏ های طبیعی است نظیر باد، رودخانه، ستاره، آسمان و امثالهم؛ و نیز پدیده‏ های طبیعی دیگر که سطح زمین را از خود پوشانده‏ اند مثل گیاه، جانور، سنگ و صخره، و نظایر آن که به همین دلیل نام طبیعت ‏باوری یا نیچریسم بدان اطلاق می‏شود. در قسم دیگر باور به پدیده ‏های فوق طبیعی است مانند ارواح، اشباح، نفوس خارق العاده، دیوان، موجودات الوهی، که حی و مُدرک همچون آدمیان ‏اند، اما بنا به سرشت و ماهیت خاص خود برتر از آدمیان و دنیا و مافیها هستند، و طبعاً آنها را به رأی‏العین مشاهده نمی‏توان کرد. چنان دینی را جان‏باوری یا آنیمیسم نامیده ‏اند. برای توضیح همزیستی معقول این دو گونه دین، دو نظریه متضاد در میان است. یک نظر مبنی بر آن است که دین ابتدایی همانا آنیمیسم است که نیچریسم پس از آن و منشعب از آن است. نظریه‏ی دیگر بر این پایه استوار است که دین، مبتنی بر پرستش پدیده‏ های طبیعی است که نقطه عزیمت و شروع تحول دینی است و دین آنیمیسمی تنها حالتی خاص از آن است.

این دو نظریه، تا به امروز، تنها نظریه‏ هایی هستند که سعی می‏شود به یاری آنها توضیح معقولی درباره‏ی خاستگاه‏های تفکر دینی داده شود. از اینجا است که مسئله اصلی سربرآورده از تاریخ ادیان به این پرستش تقلیل و تبدیل می‏یابد که کدام‏یک از این دو راه‏حل را می‏توان برگزید، یا آنکه آیا بهتر نیست آن دو را با یکدیگر جمع کنیم و درآمیزیم، و در آن صورت، به هر یک از آن دو عنصر اساسی چه جایگاهی را باید داد؟ حتی پژوهندگانی که این دو فرضیه را در تحقیقات منظم خود نمی‏پذیرند باز نمی‏توانند از قبول قضایایی که بر پایه آن فرضیه‏ها استوار است خودداری کنند. پس، شماری از نظریه‏هایی را در پیش‏روی داریم که قبلاً ساخته و پرداخته شده‏اند. پیش از پرداختن به تحقیق در واقعیات موردنظر خود، باید از آن نظریه‏ ها انتقاد کنیم. وقتی به بررسی انتقادی برخی از آن نظریه‏ های که نه‏ی ناقص بپردازیم، که از پرداختن به آنها ناگزیریم، آنگاه معلوم خواهد شد که این کار آن‏قدر بجاست که از آن نمی‏توان گذشت.

نظریه‏ های آنیمیستی در درس ادیان و عرفان

تایلر نخستین کسی است که نظریه ‏ی آنیمیستی را از دیدگاهی کلی و اساسی تدوین کرد. اسپنسر همان نظریه را با اصلاحاتی پذیرفت. اما به طور کلی سؤالاتی را که هر یک از آن دو مطرح کردند، و راه‏حل‏ هایی را که پذیرفتند، جز در یک مورد استثنایی، عیناً همانندند. بنابراین، ما می‏توانیم آن دو اصل اجتهادی را در شکل و صورتی که در زیر آورده می‏شود خلاصه کنیم و بعد نشان دهیم که در کجا از یکدیگر دور می‏شوند.

برای فهم صور ابتدایی حیات یعنی در همین اعتقادات و اعمال آنیمیستی سه خواسته باید به جای آورده شود: اولاً چون طبق این فرضیه مفهوم جان، مفهوم اصلی دین است، باید نشان داده شود که چگونه این مفهوم شکل می‏گیرد. بی‏آنکه هیچ عنصری از آن از دینی قبلی گرفته شده باشد؛ ثانیاً باید روشن شود که چگونه «جان»ها، هدف یا موردنظر دین واقع و به ارواح تبدیل می‏شوند؛ و ثالثاً چون دین مبتنی بر این ارواح، همه ادیان را شامل نمی‏شود، پس توضیح باید داده شود که چگونه دین طبیعی از آن منشعب می‏شود.

طبق این نظریه، مفهوم جان، نخستین‏بار از راه تماشای مناظر و مرایای بدیهی و تکراری حیات در خواب و بیداری به اندیشه انسان وحشی راه یافت و به او القا شد. از قرار معلوم، آنچه از اندیشه وحشی یا از فکر انسان ابتدایی در خواب و بیداری می‏گذرد برای او ارزش یکسان دارد آنچه او در عالم خواب می‏بیند یا می‏شنود، همچون دیده‏ها و شنیده‏های بیداری او است.

البته این جان یا همزاد پدیدآورنده‏ی همه‏ی خصلت‏های اساسی تن یا جسم انسان است. جسم در حکم پوشش بیرونی جان است. جان با ویژگی‏هایی که دارد، متمایز از تن است. جان بسیار فعال است، زیرا درآن واحد می‏تواند فاصله بسیار دوری را طی کند یا حیطه ‏ی وسیعی را فرا گیرد. جان انعطاف‏پذیرتر از تن است و به شکل‏های گوناگون درمی‏آید؛ زیرا هنگام خروج از تن، باید از سوراخ‏هایی چون دهان، یا بینی، بیرون آید. جان گویی که از ماده متشکل است، اما خیلی بیش از آنکه ما بتوانیم پی ببریم، ظریف و لطیف و اثیری است. بدون شک بسیاری از جامعه ‏ها باور دارند که جان در اندرون جسم و در پیوند با آن است. باور بر آن است که جان حتی بدشکلی و بی‏قوارگی اندام را موجب می‏شود، نظیر بی‏ریختی و بدشکلی ناشی از زخم‏برداشتن یا قطع عضو شدن. برخی از استرالیایی‏ها پس از کشتن دشمن خود، شست دست راست او را می‏برند تا جان وی، که از انگشت شست جسم خود محروم گشته نتواند تیری یا نیزه‏ای پرتاب کند و انتقام گیرد. اما به گمان بومیان استرالیا در حالی که این شست شبیه جسم است، در عین حال شبیه روح نیز هست. استرالیایی‏ها می‏گویند که شست، قسمت ظریف‏تر و سرراست‏تری از بدن است چون که شست از دید آنها نه گوشت، نه استخوان و نه زردپی دارد، و هنگامی که کسی بخواهد آن را بگیرد یا قبضه کند، گویی که آن را حس نمی‏کند.

همچنین، سایر واقعیت‏های تجربی، که ذهن آدمی را طبعاً به همین شیوه تحت‏ تأثیر خود قرار می‏دهند، همگی بر گرد همین واقعیت اساسی می‏گردند که در عالم خواب و رؤیا یاد گرفته می‏شوند: نظیر غش کردن، به سکته مغزی یا فلجی دچار شدن، در حالت شوریدگی و از خود بیخود شدگی فرو رفتن و خلاصه تمام حالات مانند اغما یا بی‏حسی موقت که عارض انسان می‏شود، از این زمره‏اند. در واقع، تمام اینها را فرضیه‏ای دقیق بیان می‏کند که به موجب آن، اصل حیات و احساس می‏تواند موقتاً هم که شده ترک بدن یا جسم کند و از آن دور شود. همچنین، طبیعی است که همین اصل حیات و احساس با همزاد یا جان مشتبه شود زیرا غیبت جان در طول خواب روز، ذهن و زندگی را به حالت تعلیق درمی‏آورد. پس به نظر می‏رسد که مشاهدات گوناگون، در توافق و تطابق با یکدیگرند، و سبب می‏شوند این فکر در انسان تأیید و تقویت شود که انسان موجودی است ممزوج از جسم و جان.

در این فرضیه جان به معنی روان یا روح نیست. جان در پیوند با جسمی است که می‏تواند گاهی از آن خارج شود. تا آنجایی که جان همین است و جز این نیست، موضوع یا هدف هیچ دینی یا کیشی نیست. ولی روح، گرچه به طور کلی، چیز خاصی مثلاً مأوایی و سکنایی دارد، می‏تواند به خواست خود از آن به درآید، و آدمی تنها از راه رعایت احتیاط‏ های عبادی آیین‏مند، می‏تواند بدان دست یابد و در پیوند با آن قرار گیرد. جان می‏تواند روح شود، ولی تنها از راه تغییر شکل خود بدل به روح خواهد شد: نسبت دادن همین افکار(ی که ذکر شد) به واقعیت مرگ موجب شد که دگردیسی یا تناسخ به نحوی کاملاً طبیعی در میان آید. واقعیت این است که، از لحاظ فکر انسان ابتدایی، مرگ فرقی با غش‏کردن طولانی یا خواب ممتد ندارد. پس به نظر می‏رسد که مرگ نیز ار مفارقت جان از جسم ناشی شود، یعنی شبیه چیزی که هر شب اتفاق می‏افتد، با این تفاوت که جسم، جان رفته را باز نمی‏یابد. از این رو، فکر تناسخ از همین مفارقت دایمی جان از تن سرچشمه می‏گیرد. همین‏قدر که جسم فساد پذیرد، فرض بر آن قرار می‏گیرد که مفارقت جان از آن، قطعی و دایمی شده است. هدف مراسم خاکسپاری نیز سرعت ‏بخشیدن به همین فسادپذیری است. استقلال روح از جسم از همین‏جا به مخیله‏ی انسان ابتدایی راه می‏یابد و جان رفته و بازنگشته، به روح سرگردان در فضا بدل می‏شود. به مرور زمان که بر شمار جان‏ها افزوده می‏شود، جمعیتی از جان‏ها بر گرد جمعیت آدمیان شکل می‏گیرد. همین جان‏های انسانی، همان نیازها و احساس‏های انسانی را دارند در نتیجه در صدد هستند که در زندگی آشنایان قبلی خود وارد شوند تا بدانان یاری یا صدمه رسانند، و این دیگر بستگی به احساسی دارد که قبلاً بدان زندگان داشته‏اند. سرشت این جان‏ها آنان را به صورت مزاحم یا مراحم درمی‏آورد. این جان‏ها چون بسیار روان و سیال هستند، می‏توانند حتی در جسم‏های زندگان داخل و باعث درهم برهمی و دردسر شوند یا موجب افزایش توش و توان گردند. پس عادت نسبت‏دادن همه‏ی پیشامدهای زندگی که با امور جاری و عادی فرق دارند از همین‏جا سرچشمه می‏گیرد: تنها شمار اندکی از آن جان‏ها در انجام هر کاری توانا هستند. اگر کسی به وجد و شعف آید، یا با قوت طبع حرف بزند، یا بالاتر از سطح معمولی زندگی، سرزندگی نشان دهد، همه و همه از آن رو است که روان نیک‏خواهی در او است و بدو روحیه می‏بخشد. و برعکس، اگر به حمله‏ای دچار شود یا کارش به دیوانگی بکشد باز هم از آن رو است که روان بدخواهی در او داخل و موجب همه‏ی آن شرارت‏ها شده است. هر شر و فسادی، از ارواح پلید است. پس، قدرت ارواح به همان اندازه زیاد می‏شود که به آنها نسبت داده شود. سرانجام، انسان‏های ابتدایی خود را در زندان‏های ارواح خیالی در بند و گرفتار می‏یابند. در ذهن انسان ابتدایی یا ابتدایی‏اندیش، همین ارواح هستند که سازنده و صاحب‏ اختیار، و همه‏ کاره‏ای جهان‏اند. آدمیان وابسته‏ی قدرت همان ارواح و اشباحی می‏شوند که خود با پندار خویش ساخته‏ اند.

حال به جنبه‏ی دیگری از این جهان برساخته از پندار و خیال بنگریم: پس اکنون که این ارواح تا این اندازه سلامت‏بخش و بیماری‏دهنده و سرچشمه خیر و شر هستند، راه عاقلانه آن است که هنگام خشم‏ گرفتن و آزار رساندن، آدمیان بکوشند تا آنها را با خود بر سر مهر آورند تا از مراحم آنان بهره‏مند شوند. دادن هدایا، انجام عبادات، تقدیم قربانی و خلاصه، همه‏ی مراسم دینی خاستگاهی این چنین دارد.

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
2 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
ترانه
میهمان
ترانه
21 تیر ، 1398

چطوری این بسته رو تهیه کنم؟؟

2
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x