کد خبر: 2140

تاریخ بروزرسانی : 1401/07/02

سرفصل های درس تفسیر

منابع آزمون دکتری

سرفصل های درس تفسیر

نام بسته : بسته درسی درس تفسیر

——————————————————————————————————-

فهرست درس تفسیر

تاریخ تفسیر قرآن کریم 1

تاریخ تفسیر قرآن کریم 2

تاریخ تفسیر قرآن کریم 3

بخش نخست سوره بقره

سوره انبياء

سوره جمعه

سوره طارق

سوره فتح

سوره مومنون

سوره حج

سوره حجرات

سوره اسراء

سوره یس

سوره واقعه

سوره اعلی

سوره انسان(دهر)

آزمون خود سنجی با پاسخ برای درس تفسیر

منابع درس تفسیر

منابع پیشنهادی برای مطالعه بیشتر درس تفسیر

تاریخ تفسیر قرآن کریم (1)

معناى لغوى تفسير

دانشمندان لغت و زبان عربى گفته‏اند: كلمه تفسير در لغت بمعنى «روشن نمودن و تبيين» است و اهل ادب معتقدند كلمه تفسير ازريشه «فسر» است و يا از ريشه «سفر» مى‏باشد كه مقلوب فسر است و هر دو بمعنى «كشف» بكار مى‏رود. مانند: «اسفرالصبح» يعنى صبح روشن شد ومانند: «اسفرت المراة عن وجهها» يعنى زن روى باز نمود و صورتش نمايان گرديد. تفاوت اين دو آن است كه «سفر» بمعنى كشف ظاهرى و مادى و «فسر» بمعنى كشف باطنى و معنوى بكار مى‏رود. چنانكه راغب اصفهانى در مفردات مى‏گويد: «الفسر: الظهار المعنى المعقول»  در اينجا براى نمونه نظريات چند تن از بزرگان لغت عرب را درباره كلمه تفسير يادآور مى‏شويم:

ابن منظور مى‏گويد: «الفسر: البيان. و كشف المغطى». يعنى فسر بمعنى «بيان و بمعنى كشف نمودن چيز پوشيده است» و نيزايشان يادآور مى‏شود كه مضارع فسر بر وزن يفعل و يفعل به كار مى‏رود.

نکته:ابن فارس گفته است: «الفسر تدل على بيان شى‏ء و ايضاحه» يعنى فسر دلالت مى‏كند بر بيان نمودن چيزى و روشن ساختن آنصاحب قاموس المحيط مى‏نويسد: «… الفسر: الابانة و كشف المغطى… و هو كشف المراد عن المشكل»  معنى فسر يعنى روشن نمودن، كشف نمودن چيز پوشيده‏اى و كشف نمودن معنى از لفظ مشكل.در المنجد آمده است: التفسير: التأويل.الكشف. الايضحاح.البيان.جلال الدين سيوطى مى‏نويسد: «التفسير تفعيل من الفسر و هو البيان و الكشف و يقال هو مقلوب السفر»  تفسير از باب تفعيل از ريشه فسر بمعنى «بيان و كشف» است و گفته مى‏شود كه تفسير از سفر گرفته شده است.

معناى اصطلاحى تفسير

تفسير در اصطلاح دانشمندان زبان عرب و علماى علوم قرآن همان «علم فهم قرآن» است. و ما نظريات بعضى از علما را در اين مورد ذكر مى‏نمائيم:

⭐ 1-بدر الدين زركشى در تعريف تفسير گفته است: «التفسير علم يعرف به فهم كتاب الله المنزل على نبيه محمد، صلى

 الله عليه وآله و سلم، و بيان معانيه و استخراج احكامه و حكمه». تفسير علمى است كه با آن، كتاب خداوند كه بر پيامبرش (ص) نازل شده فهميده مى‏شود و بيان معانى و استخراج احكام و حكمتهاى آن انجام مى‏گردد.»

⭐ 2-بعضى گفته‏اند: «تفسير. بيان كلام الله و بيان الفاظ قرآن و مفهومات آن است».

⭐ 3-گروهى گفته‏اند: «تفسير عبارت است از علم به نزول آيات و اسباب نزول و آيات مكى و مدنى، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، مطلق و مقيد، حلال و حرام، وعد و وعيد، امر و نهى قصص قرآن.»

⭐ 4-ابوحيان در بحرالمحيط مى‏گويد: «تفسير علمى است كه در آن بحث مى‏شود از چگونگى تلفظ قرآن و مدلولات و احكام فردى و تركيبى و معانى آنها كه در حال تركيب به معانى حمل مى‏شود و تتمه‏هايى بر اينها.»

و افزوده است كه: منظور از (كيفيت تلفظ قرآن»، علم قرائت است. منظور از (مدلولات) مدلولهاى آن الفاظ مى‏باشد و اين متن علم لغت است. و منظور از (احكام فردى و تركيبى) شامل علم تصريف و بيان و بديع است. و منظور از (معانى آنها كه در حال تركيب به معانى حمل مى‏شود) هم شامل مواردى است كه دلالت بر حقيقت دارد و هم مواردى كه به مجاز دلالت دارد. و منظور از (تتمه‏هايى بر اينها)، شناخت نسخ و سبب نزول و قضيه‏اى كه چيزى از مبهمات قرآن را واضح مى‏سازد.

⭐ 5-دكتر محمد حسين ذهبى مى‏نويسد: «تفسير عبارت است از دانشى كه بحث مى‏كند از مراد الله در قرآن بقدر طاقت بشرى.»

كلمه تفسير در قرآن و حديث

در قرآن مجيد تنها در يك مورد كلمه «تفسير» بكار رفته است كه بمعنى «شرح و تفصيل» است. «ولا يأتونك بمثل الا جئناك بالحق و احسن تفسيراً»كلمه «سفر» و مشتقات آن در حدود يازده مورد در قرآن كريم بكار رفته است .

اما در احاديث: اعم از روايات عامه و اماميه كلمه «تفسير» يا مشتقات آن بسيار ديده مى‏شود مانند احاديث زير: از رسول اكرم (ص) روايت شده كه فرمودند:

من فسر القرآن برايه: ان اصاب لم يوجر و ان اخطا فليتبوا مقعده من النار.كسى كه قرآن را به رأى خود تفسير كند اگر چه به واقع رسيده باشد ماجور نيست و اگر خطا كند جايگاه او از آتش آكنده خواهد شد.

از امام على (ع) روايت شده كه فرمودند: اياك ان تفسر القرآن برايك حتى تفقهه عن العلماء.از تفسير به رأى بر حذر باش تا آنگاه كه از دانشمندان و علما در آن بصيرت يابى.

و نيز در اين مورد ازامام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: و فسر القرآن برايه لم يوجز وان اخطا كان اثمه عليه.

نکته: اگر كسى قرآن را به رأى خود تفسير كند وحق را نيز بيان كند مأجور نيست و اگر خطا كند گناه آن بعهده خود اوست .

از اميرالمؤمنين (ع) نقل گرديده: قال: قال رسول الله (ص) قال الله عزوجل: ما آمن بى من فسر برايه كلامى.

امام على فرمود: پيامبر (ص) فرمود: خداى بزرگ فرمود، كسى كه كلام مرا به نظر و رأى خود «تفسير» كند به من ايمان نياورده است.

على بن ابى طالب (ع):ذكر جابر بن عبدالله و وصفه بالعلم، فقال له رجل: جعلت فداك تصف جابراً بالعلم و انت انت. فقال: انه كان يعرف تفسير قوله تعالى: «ان الذى فرض عليك القرآن لرادك الى معاد.»

امام على (ع) جابر بن عبدالله را ياد نمود و او را به دانش وصف فرمود، مردى به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم آيا جابر را به دانش وصف مى‏فرماييد در حالى كه شما خود در دانش بى‏نظير هستيد؟ امام فرمود: بدرستى جابر روشن مى‏داند تفسير گفتار خدا را: «آنكس كه قرآن را بر تو واجب كرد تو را به مكه بر مى‏گرداند».

معناى لغوى تأويل

كلمه تأويل از ماده «اول» بمعنى رجوع، مشتق است. صاحب قاموس گفته: «آل اليه: رجع، عنه ارتد» آل اليه يعنى بسوى او برگشت و با «عن» متعدى مى‏شود و معنى سرپيچى و ارتداد را مى‏دهد. آل عنه يعنى از او سرپيچى كرد (مرتد شد)

و نيز گفته شده: «اول الكلام، تأويلاً و تأوله، دبره و قدره و فسره و التأويل عبارة عن الرؤيا» كه در اين صورت تأويل به معنى تدبير وتقدير و تفسير و تعبير خواب مى‏باشد. اين منظور در مورد تأويل مى‏گويد: «الاول: الرجوع، آل الشى‏ء يوول الاولا و مالا رجع و اول الشى‏ء رجعه».

شيخ طبرسى مى‏گويد: «تأويل به معناى (به سرانجام رساندن) مى‏باشد» و بعضى نيز گفته‏اند: تأويل از «ايالة» بمعنى سياست گرفته شده است. و تأويل كننده گوئى كلام را رهبرى و سياست مى‏كند تا در جاى خود قرار دهد. خلاصه «تأويل» در تمام موارد به همان معناى «بازگردانيدن» به كار مى‏رود و خصوصيات ديگر به تناسب موارد استعمال بر آن اضافه مى‏گردد.

راغب گويد: تأويل برگرداندن چيزى است به پايان، و نتيجه‏اى كه از آن مراد است خواه گفتار باشد خواه كردار، دليل اين قول از قرآن قوله تعالى است: «ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرا.»

معناى اصطلاحى تأويل

در نزد علماء متقدم «تأويل» در اصطلاح داراى دو معنى بوده است:

1-تأويل و تفسر مرادف است. (مجاهد و طبرى بر اين عقيده بوده‏اند.)

2-تأويل مراد اصلى كلام است. اگر گفته شود: «طلعت الشمس» تأويل آن نفس طلوع شمس مى‏باشد ودر نزد علماء متأخر تأويل در اصطلاح، برگرداندن لفظ از معنى راجع به معنى مرجوح است. بشرط آنكه شواهد و دلائلى آن را تأييد نمايد.

علامه طباطبائى قدس سره الشريف در باب تأويل فرموده است: تأويل هر چيزى حقيقتى است كه آن چيز از آن سرچشمه مى‏گيرد و آن چيز بنحوى تحقق دهنده و حامل ونشانه اوست چنانكه صاحب تأويل زنده تأويل است و ظهور تأويل با صاحب تأويل است. اين معنى در قرآن مجيد نيز جارى است زيرا اين كتاب مقدس از يك رشته حقايق و معنويات سرچشمه مى‏گيرد كه از قيد ماده و جسمانيت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات كه محصول زندگى مادى ما است بسى وسيع‏تر مى‏باشد. اين حقايق و معنويات به حسب حقيقت در قالب بيان لفظى نمى‏گنجد. تنها كارى كه از ساحت غيب شده اين است كه با اين الفاظ به جهان بشريت هشيارى داده شده كه با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درك سعادتى بكننده جزاينكه با «مشاهده» و عيان درك كننده راهى ندارد. و روز قيامت و ملاقات خدا است كه اين حقايق بطور كامل روشن و هويدا مى‏شود. چنانكه خداى متعال فرموده است:

«و الكتاب المبين انا جعلناه قرآناً عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم».

سوگند به كتاب مبين، ما آن را قرآنى عربى قرار داديم تا شايد شما تعقل كنيد و بدرستى آن در حالى كه پيش ما در ام الكتاب است بلند است (دست فهم عادى به او نمى‏رسد) و محكم است (نمى‏شود در او رخنه كرد.)

پس «تأويل» قرآن حقيقت يا حقايقى است كه در ام الكتاب پيش خدا است و از مختصات غيب مى‏باشد.و نيز فرموده: «انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون تنزيل من رب العالمين».

اين قرآن است محترم در كتابى كه محفوظ و پنهان است است (ام الكتاب) كتابى است كه جز پاكان و پاك شدگان آن را مس نمى‏كنند. فرو فرستاده شده از پيش خداى جهانيان است.چنانكه پيداست آيات كريمه براى قرآن دو مقام اثبات مى‏كند. مقام كتاب مكنون كه از مس مس كننده‏گان مصون است و مقام تنزيل كه براى مردم قابل فهم مى‏باشد.در آيه مطهرون به دلالت آيه، مطهرون به حقيقت قرآن مس مى‏كند و به انضمام آيه كريمه:

انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً. كه به موجب اخبار متواتره، در حق اهل بيت پيغمبر (ص) نازل شده است، پيغمبر اكرم (ص) و خاندان رسالت عليهم السلام از مطهرون و پاك شدگان و به «تأويل» قرآن مجيد عالم و آگاه هستند.

و پيامبر گرامى اسلام كه آگاه به «تأويل» و حقايق ماورائى قرآن مجيد است آنها را مطابق استعداد درك و فهم مخاطبين خود ارائه مى‏فرمايد كه در اين مورد فرموده است:نحن معاشر الانبياء نكلم الناس على قدر عقولهم. ما طايفه پيامبران با مردم به اندازه (افهام و عقول و شعورشان) تكلم مى‏كنيم و با آنها سخن مى‏گوئيم.

استعمال تأويل در قرآن

آياتى كه متضمن كلمه «تأويل» است در هفت سوره از قرآن مجيد آمده و شانزده آيه مى‏باشد من جمله:

1-و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا». … تأويل آيات را جز خداوند و راسخان در علم نمى‏دانند آنها كه گويند ما به آن كتاب ايمان داريم كه تماماً از جانب پروردگار ماست.

2-يا ايها الذين آمنوا اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم فان تنازعتم فى شى‏ء فردوه الى الله و الرسول ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر ذلك خير و احسن تأويلا»اى كسانى كه ايمان آورديد! از خداى يكتا و پيامبر و صاحبان امر از (ميان) خود، اطاعت كنيد. پس اگر درباره چيزى با يكديگر نزاع كرديد آن را به خدا و رسول برگردانيد (ارجاع دهيد)، اگر به خدا و روز آخرت ايمان داريد .اين بهتر است و نيكوترين تأويل.

3-قل ينظرون الا تأويله يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاء ت رسل ربنا بالحق…».آيا جز عاقبت و پايان آن راانتظار مى‏كشند. روزى (= قيامت) كه عاقبت و پايان آن بيايد آنان كه پيش از اين، آن را فراموش كرده بودند مى‏گويند: به راستى و به حق فرستادگان پروردگارمان آمدند… در اين مورد كه از آيات معاد است نيز كلمه «تأويل» به معناى بازگشت و سرانجام زندگى اين جهان مى‏باشد.

4-و كذلك بجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الاحاديث و…»و پروردگار تو اين چنين تو را بر مى‏گزيند و تأويل احاديث را به تو مى‏آموزد و…

5-و قال يا ابت هذا تأويل روياى من قبل قد جعلها ربى حقا.و (يوسف) گفت: اى پدر اين تعبير و تفسير خوابى است كه پيش از اين ديده بودم كه به تحقيق پروردگارم آن را آشكار گردانيد.

استعمال تأويل در روايات

در بخشى از روايات كلمه «تأويل» بكار رفته است كه بعضى از آنها را متذكر مى‏شويم:

1-ابو عبدالله (ع) ان الله علم نبيه من التنزيل و التأويل فعلمه رسول الله عليا

امام صادق (ع) فرمود: بدرستى كه خداوند تنزيل «تأويل» را به پيامبرش آموخت و رسول خدا آن را به على(ع) آموخت .

2-ابو عبدالله (ع) قال: نحن الراسخون فى العلم، و نحن نعلم تأويله.امام صادق (ع) فرمود: ما راسخين در علم هستيم و ما تأويل (قرآن) مى‏دانيم .

3-ابو جعفر (ع): ان رسول الله افضل الراسخين فى العلم فقد علم جميع ما انزل الله عليه من التأويل و التنزيل.

امام باقر (ع) فرمود: بدرستى كه رسول خدا برترين راسخين در علم است محققان تمام تأويل و تنزيل را كه خداوند بر او نازل فرمود مى‏دانست .

4-قال الصادق (ع) بينما اميرالمؤمنين (ع) مار بفناء الكعبة، اذ نظر الى رجل يصلى فاستحسن صلاته فقال: يا هذا الرجل! تعرف تأويل صلاتك؟ فقال الرجل: يابن عم خير خلق الله و هل للصلاة تأويل غير التعبد؟ فقال (ع): اعلم يا هذا الرجل ان الله تبارك و تعالى ما بعث نبيه صلى الله عليه و آله بامر من الامور الا وله متشابه و تأويل. و كل ذلك على التعبد فمن لم يعرف تأويل صلاته فصلواته كلها خداج ناقصة غير تامه.

نکته: (يك روز) هنگامى كه اميرالمؤمنين ازكنار كعبه مى‏گذشت، نگاهش متوجه مردى شد كه (نيكو) نماز مى‏گذاشت. حضرت نحوه نماز خواندن او را پسنديده، به او فرمود: آيا تأويل نمازت را مى‏دانى؟ آن مرد گفت: اى پسر عم بهترين خلق خدا! آيا نماز را جز عبوديت (خالصانه حق)، تأويلى ديگر هم هست؟ حضرت به او فرمود: اى مرد بدان، خداوند پيامبرش (رسول اكرم «ص»)، بر امرى از امور مبعوث نكرد مگر آن كه براى آن امر متشابهى است و تأويلى (كه) همه بر تعبد او استوار است. پس هر كس تأويل نماز خويش را نداند، نمازهايش همه، ناقص و ناتمام است.

معنى ترجمه

درباره ريشه اين كلمه علماى فن اختلاف كرده‏اند. بعضى آن را از ترجم در ريشه چهار حرفى دانسته‏اند. و برخى از رجم عربى بمعنى سخن گفتن از روى گمان و حدس گرفته‏اند .در اينكه اين لغت اصلاً عربى باشد جاى سخن بسيار است.برخى آن را مشتق از كلمه ترجمان‏ و بعضى آن را مأخوذ از «ترجمان آرامى» مى‏دانند يا بعيد نيست كه از رجم كلدانى بمعنى افكندن باشد و يا چنانكه گفته‏اند، اصل لغت فارسى است. يعنى ترجمان از «تر زبان» گرفته شده است.

ترجمه و بازگردانى قرآن كريم

يكى ازمسائل قابل توجه در مورد تاريخ تفسير، ترجمه و بازگردانى قرآن به زبانها و لغات ديگر مى‏باشد كه خود نوعى تفسير و بازگشودن معانى آن شمرده مى‏شود.در اين مسأله چند مطلب مهم قابل عنايت و بررسى است:

ريشه لغوى و جنبه‏ادبى آن

برخى ترجمه را از «ترجمه» مانند «دحرج» از ريشه چهار حرفى دانسته‏اند، و به معناى كشف و تفسيرو بيان گفته‏اند.برخى آن را از ريشه «رجم عربى» گرفته‏اند و به معنى سخن گفتن از روى حدس و گمان دانسته‏اند.برخى آن را مشتق ازكلمه ترجمان مانند «نردبان» فارسى دانسته‏اند و جمعى آن را مأخود از كلمه LGRNMOMO آرامى دانسته‏اند.و برخى بعيد نمى‏دانند كه از رجم كلدانى بمعنى افكندن باشد.و برخى هم هستند مانند مرحوم دهخدا كه گفته‏اند اصل آن از كلمه‏تر زبان گرفته شده است ايشان مى‏گويد: «ترجمه به تفسير كردن زبانى از زبان ديگر گويند و ترجمان كسى است كه كلام دو شخص متغير اللسان را به يكديگر بفهماند».

صحيح همان است كه ترجمه يك كلمه عربى رباعى مجرد از ماده «ترجم» مانند «دحرج و يدحرج دحرجة» «ترجم يترجم ترجمة» باشد آنگونه كه در لسان العرب و صحاح و قاموس آمده است ومرحوم آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» آن را پسنديده است. مرحوم دكتر محمد معين در فرهنگ خود آورده است: «1-ترجمه مصدر از گزاردن، گزارش كردن گردانيدن از زبانى به زبانى ديگر نقل كرده .2-ذكر كردن سيرت، اخلاق و نسب شخصى 3- شرح احوال (بيوگرافى) مى‏باشد.

ابن منظور در لسان العرب گويد:

«ترجم – الترجمان و الترجمان – المفسر للسان. و فى حديث هر قل: قال لترجمانه، الترجمان بالضم و الفتح هو الذى يترجم الكلام آيى ينقله من لغة – الى الغة اخرى – و الجمع التراجم والتاء و النون زائدتان و قد ترجم عنه، و ترجمان هو من المثل التى لم يذكرها سيبويه، و قال ابن جنى اما ترجمان فقد حكيت فيه ترجمان بضم اوله ومثاله فعلان كتعرفان واخمسان».

نکته: (ترجمه و ترجمان به تفسیر كننده لغت گفته مى‏شود و ترجمان كسى است كه لغتى را به لغت ديگر نقل و بازگوئى می‏كند و در داستان هرقل آمده است كه به مترجم خود گفت جمع آن تراجم است تاءونون در ترجمان اضافه است و آن از امثالى است كه سيبويه ذكر نكرده است و ابن جنى آن را بر وزن تعرفان و اخمسان دانسته است)

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x