تاریخ بروزرسانی : 1401/12/05
نام بسته : درس سیاست شناسی
——————————————————————
فهرست
فصل اول – کلیات علم سیاست
مقدمه
فایده علم سیاست
مبانی
علم
مفهوم سیاست
مفهوم سیاست از نگاه متفکران غربی
مفهوم سیاست از نگاه متفکران مسلمان و ایرانی
موضوع علم سیاست
تطور و تکامل علم سیاست
آیا سیاست علم است؟
فصل دوم – دین و سیاست
تعاریف دین و سیاست
اصول و مبانی سکولاریزم
ریشه های جدایی دین از سیاست (سکولاریزم) در غرب
نظریه جدایی دین از سیاست
نظریه پیوستگی دین و سیاست
مفاهیم کلیدی و جدید علم سیاست
دولت
کشور
نظام سیاسی
حکومت
حاکمیت
ملت
توسعه سیاسی
فرهنگ سیاسی
جامعه پذیری سیاسی
تحولات سیاسی
امنیت
سیاست خارجی
جهانی شدن
فصل سوم – دولت ، عناصر، خاستگاه و ابعاد آن
مفهوم لغوی دولت
مفهوم دولت و شاخصهای آن
دولت از دیدگاه لیبرالها
دولت از دید خودکامگان
عناصر بنیادی دولت
منشاء پیدایش دولت
پایه ها و چهره های دولت
پویایی نظامهای سیاسی برحسب پایه های قدرت
فصل چهارم – رهیافت و نظریه های علم سیاست
رهیافتها در علم سیاست
نظریه های علم سیاست
فصل پنجم – بازیگران و نیروهای سیاسی
مقدمه
احزاب سیاسی
گروه فشار یا نفوذ
جنبشهای اجتماعی
افکار عمومی
روشنفکران و دانشجویان
جامعه مدنی
نکات کلیدی
فصل ششم – چهارچوب های نظری در جامعه شناسی سیاسی
پیشینه و خاستگاه جامعه شناسی سیاسی
الگوی اولیه جامعه شناسی سیاسی در اندیشه مارکس
چارچوب جامعه شناسی سیاسی وبر
پلورالیسم یا تکثر منابع قدرت اجتماعی
نظریه اصالت کارکرد و رابطه نظام اجتماعی و نظام سیاسی
فصل هفتم – شکاف های اجتماعی،نیروهای اجتماعی و زندگی سیاسی
مقدمه
شکافهای اجتماعی
نیروهای اجتماعی
جامعه شناسی سیاسی در سطح خرد و کلان
شیوه ها و اشکال عمل نیروهای اجتماعی
عوامل مؤثر بر توانایی نیروها و گروه های اجتماعی
انواع نیروهای اجتماعی و گروه های نفوذ
نیروهای اجتماعی و احزاب سیاسی
فصل هشتم – نقش نیروهای اجتماعی در زندگی سیاسی
دولت و صورت بندی نیروهای اجتماعی
استقلال نسبی دولت
طبقه سرمایه دار و نقش ان در قدرت سیاسی
مدیران و قدرت سیاسی
نقش خرده بورژوازی در سیاست
جنبشها و سازمانهای کارگری
نقش اشرافیت و زمینداران در سیاست
نقش دهقانان در زندگی سیاسی
روحانیون، مذهب و سیاست
روشنفکران و سیاست
نقش زنان در زندگی سیاسی
فصل نهم – سیاست تطبیقی و دولتها و ملتها
مقدمه
پژوهش کمی در برابر پژوهش کیفی
بحثهای مطرح در سیاست تطبیقی
اولویتها در سیاست مقایسهای
تعریف دولت
مشروعیت
ملتها و جامعه
منابع ستیزهی قومی و ملی
ایدئولوژی سیاسی
فصل دهم – اقتصاد سیاسی
عناصر اقتصاد سیاسی
پول، تورم و بیکاری
تجارت
نظامهای سیاسی اقتصادی
آینده اقتصاد سیاسی
فصل یازدهم – اقتدارگرایی و دموکراسی
تعریف اقتدارگرایی
خشونت و زیر نظر گرفتن مردم
یارگیری
کیش شخصیت (قهرمانپرستی)
انواع حکومت اقتدارگرایانه
دموکراسی
انگلیس: زادگاه لیبرال دموکراسی
نظامهای انتخاباتی
قوای قانونگذاری: دو مجلسی و تک مجلسی
دادگاههای قانون اساسی
آزادی حقوق مدنی
دموکراسی پیشرفته
واگذاری قدرت و دموکراسی
تغییر اجتماعی و ستیزه
ایدئولوژیهای احیا شده: آنارشیسم و فاشیسم
فراصنعتی شدن
کمونیسم، برابری و سرشت روابط انسانی
سیاست و دولت در چارچوب کمونیسم
اقتصاد سیاسی کمونیستی
فروپاشی کمونیسم
تجدید ساختار دولت
خصوصی سازی
نهادهای اجتماعی در حالگذار
فصل دوازدهم – جهانی شدن
آزادی و برابری در کشورهای تازه صنعتیشده و کمتر توسعهیافته
صادر کردن دولت
چالشهای دورهی پس از استعمار
توانمندسازی دولت
تقویت رفاه اقتصادی
جهانی شدن چیست؟
جهانی شدن عرصهی سیاست
جهانی شدن عرصهی اقتصاد
جهانی شدن عرصهی جامعه
جهانی شدن: واقعیت یا جنجال؟
فصل سیزدهم – روش مقایسهای و ساختار الگو
مقدمه
سطوح تحلیل در مطالعهی سیاستهای مقایسهای
الگو به عنوان چهارچوبی مشترک در مطالعهی سیاستهای مقایسهای
الگو و سازماندهی اطلاعات
مدلها و شبه مدلها در فرآیند مطالعهی سیاستهای مقایسهای
فصل چهاردهم – سیاستهای مقایسهای براساس تحلیل کارکردی و مقایسهای و تحلیل خرد و کلان
مقدمه
شناسایی پارامترهای نظام
بررسی سیاستهای مقایسهای براساس تحلیل کارکردی
منطق کارکردگرایی عام
کارکردگرایی مرتن
تحلیل ضروری و لایهبندی اجتماعی اپتر
ارزیابی کلی تحلیل کارکردی
فرهنگ سیاسی: پیوند میان تحلیل خرد و کلان
انواع فرهنگ سیاسی
الگوهای فرهنگ سیاسی
فصل پانزدهم – سیاستهای مقایسهای در چهارچوب توسعه و نوسازی
مطالعهی سیاستهای مقایسهای در چهارچوب رهیافتهای توسعه و نوسازی
بررسی نظامهای مختلط یا انتقالی
مفروضات نظری و روششناسی رهیافت نوسازی
مطالعات کلاسیک نوسازی
مطالعات جدید نوسازی
طبقهبندی نظامهای اقتصادی
مقایسه نظامهای سیاسی براساس ایجاد ابزارهای مؤثر قدرت
نخبگان حاکم
مدل کثرتگرا (پلورالیستی)
مدل پوپولیستی
مقایسه نظامهای سیاسی براساس ایجاد اقتدار مشروع
آزمون خودسنجی با پاسخ
منابع و مآخذ
مقدمه
امروزه سیاست موضوع علم مستقل و یکی از حقایق غیرقابل اجتناب زندگی بشر است. از دیرباز انسانها در هر لحظه از زمانه به نوعی با مسائل سیاسی درگیر بوده اند. اگر به تاریخ علم سیاست به معنای اعم آن توجه کنیم بیشک اذعان میداریم که پیش از یونانیان نیز سیاستهایی وجود داشته است که کشورها و تمدنهای قدیم بر پایه آنها اداره میشده است. و به ویژه در مصر، کلده، آشور، بابل، چین، هند، ایران و… سیاستمداران بزرگ و نامداری به ظهور رسیه اند.
گرچه این واژه در طول تاریخ همواره دچار تحولات و تطورات مفهومی بوده است، ولی کم و بیش میتوان آن را تحت عنوان کلی فن کشورداری و بررسی قدرت دولت مورد بررسی و کنکاش قرار داد. هرچند کسان کمتری شناختن هرگونه قدرتی در جامعه انسانی و چگونگی به دست آوردن آن را موضوع علم سیاست دانسته اند. پیروان مکتب آتن سیاست را «اداره شهر و پیگیری منافع عمومی» تعریف کرده اند. افلاطون و ارسطو دقیقاً سیاست را یک مسئله عمومی که به تمام اجتماع مربوط میشود به شمار میآوردند و ضمن قرار دادن مسائل عمومی در برابر مسائل خصوصی برای مسائل عمومی یا مسائل سیاسی از نظر اخلاقی برتری و رجحان قائل بودند.
برخی نویسندگان نیز سیاست را به مفهوم «مطالعه و دانش دولت» میدانند. «مسائل مربوط به تدبیر هیأت اجتماعیه»، «تصمیم گیری و فرآیند تدوین و اجرای خط مشی در سطح جامعه» و یا «تخصیص قدرتمندانه ارزشها از قبیل ثروت، امنیت و مقام و احترام» از جمله دیگر موضوعات و تعاریفی است که برای سیاست منظور شده است.
هرچند بسیاری از صاحبنظران اعتقاد دارند سه عنوان یا سه مبحث کلی باید تحت عنوان علم سیاست یا علوم سیاسی Political Science مورد بررسی قرار گیرد:
1.نهادهای سیاسی Political institutions که در ذیل آن نظریه ها و تئوریهای مربوط به دموکراسی و انواع آن که میراث کشور ـ شهرهای یونان است و امروزه به عنوان نظام سیاسی مسلط به حساب میآید بررسی میشود. بیشک تنوع و گوناگونی حکومتها در عهد باستان (منارشی، تورانی، اریستوکراسی، الیگارشی، پولیتی و دموکراسی) میتواند زمینه مناسبی برای نظامهای سیاسی تطبیقی در حال حاضر باشد.
2.نظامهای فکری The System of thought که تحت این عنوان، اندیشه های متفکرین مختلف از عصر باستان تا امروز مورد مطالعه و تجزیه و تحلیل قرار میگیرد.
3.زبان سیاسی: معمولاً هر رشتهای از دانش زبان خاصی را داراست و زبان علم سیاست به سه نوع فلسفی، مذهبی و علمی تقسیم میگردد. زبان علم سیاست هنگام شکلگیریاش در زمان افلاطون و ارسطو فلسفی، در قرون وسطی به خصوص زبان توماس آکونیناس زبان مذهبی بوده درحالیکه زبان امروزی علم سیاست زبان علمی Scientific است.
بیشک مفهوم سیاست از قدمتی طولانی برخوردار است و حتی علم سیاست در مقام مقایسه با سایر دانشهای علم الاجتماع چون جامعه شناسی، روانشناسی، علم اقتصاد و… که طی قرن 19 شکل میگیرد از پیشینه دیرینه و تاریخ بسیار کهنی برخوردار بوده و به دو هزار و چهارصد سال پیش میرسد. و حتی علم سیاست به عنوان سنت (tradition) و زبان فلسفی و واژه های مهم آن چون دموکراسی، الیگارشی، عدالت، آزادی و… به قبل از میلاد بازمیگردد و کسی نمیتواند منکر آن باشد.
فایده علم سیاست
اولاً: مطالعه علم سیاست باید از باب پژوهش برای دانش و مطالعه برای علم باشد. همانطور که در دین مبین اسلام صرفاً بر نقش علم و دانش و کسب معرفت، اعم از معارف کاربردی و یا محض، تصریح و تأکید شده و از علم به عنوان نور و روشنایی یاد شده است.
ثانیاً: دانشمند و متفکر سیاسی همانند یک طبیب است که با مطالعه و تفحص و کسب دانش در مواقع ضروری و متناسب با شرایط و موقعیتهای خاص کشور به ارائه نظریه، مشاوره و تئوری های علمی میپردازد و برای معضلات و پیچیدگیهای سیاسی و اجتماعی کشور چارهجویی و راهکارهای لازم را ارائه میدهد.
ثالثاً: عالم سیاست، اهمیت خطیر سیاست و نقش قابل توجهش در هدایت جامعه و تأثیرات مثبت و منفی، آن را برجسته میسازد و توجهات عموم و منجمله نخبگان و سرآمدان را به جایگاه والا و نقش سرنوشتساز آن معطوف میدارد و مشارکت حداکثری مردم را در امور سیاسی یادآوری میکند.
لذا علم سیاست گرچه نهایتاً درباره عمل سیاسی است و رفتار سیاسی افراد، جماعات و دولتها را بررسی میکند، لیکن به عنوان رشتهای از دانش از حوزه عمل سیاسی مستقل است و از اینرو دانش آموختگان در دانش سیاسی، مثلاً برخلاف دانشهای فنی، به طور حتم به حرفه های مرتبط با رشته تحصیلی و مشاغل سیاسی رو نمیآورند، علمای سیاسی لزوماً سیاستمدار نمیشوند و سیاستمداران نیز لزوماً و به طور رسمی علم سیاست فرا نمیگیرند و اصولاً علم و دانش یکی از منابع فرعی کسب قدرت سیاسی به حساب آمده است.
مبانی
مبانی جمع مبنا است که در لغت به معنی ریشه و منبع میباشد. پس مبانی هر رشته و یا هر چیزی عبارت است از پایه ها و ستونهایی که آن چیز بر آنها بنا گردیده و استقرار یافته است. به سخنی دیگر مبانی آن اصول کلی و شالوده های اساسی هستند که مسائل هر رشته بر آنها بنا نهاده میشود. بدین ترتیب «مبانی سیاست» همان اصول و مبناهایی هستند که نظام سیاسی و مسائل سیاست بر آنها استوار گردیده است. در اینجا منظور از مبانی در دانش سیاسی (Political Science) در حقیقت همان منابع و شالوده ها و احکام پایه ای و اصول مهمی همانند: اصل عدالت اجتماعی، اصل برابری، اصل آزادی، اصل حقوق طبیعی، و مفاهیم بنیادی دیگر نظیر: قدرت Power، نفوذ Influence، و غیره است که کل سیاست و لواحق آن بر آن مبتنی است.
علم
علم معادل انگلیسی آن (Science) است و جزئی از مفهوم وسیعتری که به نام معرفت (Knowledge) خوانده میشود به حساب میآید. در اصل به معنای دانستن یا آگاهی و دانایی، دانش ضروری برای مطالعه و نقطه مقابل ندانستن، ناآگاهی، جهل و نادانی است. در حکمت علم به دو قسم است حصولی و حضوری. اول حاصل شدن صورت چیزی است در ذهن مثل علم به محسوسات و غیر آنها و دوم حاضر بودن چیزی است نزد ذهن مثل علم کسی به ذات خود و علم واجب الوجود به موجودات.
در مجموع علم مجموعه دانستنیهایی است که دارای شش ویژگی زیر است:
در هر علم و یا رشته ای از علوم (Science) با مجموعه ای از اصول کلی و مفاهیم اصلی (Concept) همانند مفهوم قدرت (Power) حکومت (government) دموکراسی (democracy) آزادی (liberty) امنیت (Security) نظم (Order) رفاه عمومی (general welfare) مساوات (Equality) عدالت (justice) و غیره سروکار داریم.
علم حصولی و به عبارتی همان تصویری که در ذهن حاصل میشود بر دو گونه است.
تصور عبارت از صورت ساده ذهنی است که اسناد چیزی به چیز دیگر نباشد.
در مجموع در تعریف علم میتوان گفت: مجموعه ای از قوانین و قواعد کلی که در مورد موضوعی مشخص و ممتاز باشد. مانند دانش ریاضی، علم روانشناسی و علم زمینشناسی.
امروزه علوم را معمولاً به علوم سخت و علوم اجتماعی تقسیم میکنند.
علوم سخت (hard Science) مانند دانشهای فیزیک، شیمی، ستاره شناسی، زمین شناسی
علوم نرم (Soft Sciences) یا علوم اجتماعی (Social Seiences) مانند دانش های جامعه شناسی، علم اقتصاد، انسان شناسی و غیره را دربرمیگیرد.
مفهوم سیاست
سیاست واژهای عربی و از ریشه «ساس، یسوس» گرفته شده است که گاهی اوقات مترادف با کلمه حکومت به کار برده میشود هرچند مفهوم آن بسیار وسیعتر از حکومت است.
«Politic» معادل انگلیسی سیاست است که از واژه یونانی «Police» به معنای شهر یا شهروندی مشتق شده و این مفهوم از آن جهت است که در یونان باستان و به ویژه در نظر ارسطو «شهر» موضوع علم سیاست بود و تصور زندگی مدنی و آزاد در خارج از شهر ناممکن بود.
مفهوم سیاست از نگاه متفکران غربی
سیاست در لغت به معانی مختلف ذکر شد اما در اصطلاح این واژه به طور اجمالی به آئین کشورداری و روش اداره کردن جامعه اشاره دارد. ولی از آنجاکه صاحبنظران غربی رویکردی واحد را نسبت به جهان و انسان نپذیرفته اند. تعاریف آنان از سیاست نیز تا حدودی متعدد، متفاوت و نسبی است. علمای علم سیاست که با ارسطو و افلاطون و دیگر فلاسفه یونانی شروع میشوند، تعاریف گوناگونی برای «سیاست» ارائه داده اند. پیروان مکتب آتن سیاست را «پیگیری منافع عمومی» تعریف کردهاند و ضمن قرار دادن مسائل عمومی در برابر مسائل خصوصی، برای مسائل عمومی یا مسائل سیاسی از نظر اخلاقی برتری و رجحان قائل شدهاند.
لاسکی در تعریف سیاست میگوید: «سیاست علمی است که به ما می آموزد چه کسی میبرد، چه میبرد، کی میبرد؟ چگونه میبرد؟ و چرا میبرد؟» اگر سیاست را تنها نبرد و مبارزه بدانیم این تعریف در حد خود کامل خواهد بود ولی عدهای از سیاستشناسان، نبرد را یکی از اشکال سیاست میدانند، تأمین احتیاجات عمومی و پیشرفت جامعه اهداف دیگر سیاست است.
هارولد لاسول که یکی از دانشمندان پیشرو علوم سیاسی معاصر است میگوید: علم سیاست به صورت یک نظام تجربی عبارت از «مطالعه چگونگی شکل گرفتن قدرت و سهیم شدن در آن است. و عمل سیاسی عملی است که براساس قدرت انجام میگیرد.»
کارلتون کلایمرودی، استاد علوم سیاسی دانشگاه کالیفرنیای آمریکا در جای دیگر در خصوص علم سیاست میگوید: «علیرغم توسعه اخیر علم سیاست و شناخته شدن آن به عنوان یک رشته علمی، زمان آغاز مطالعات مربوط به دولت هم از نظر تئوری و هم از نظر علمی، حداثل به یونان باستان منسوب میگردد. حدود 500 تا 300 سال قبل از میلاد «مسیح» افلاطون را میتوان پدر تئوریهای سیاسی خواند. در صورتی که ارسطو ـ حداقل در کشورهای غربی ـ پدر علم سیاست دانسته میشود.»
ریمون آرون استاد جامعهشناسی دانشگاه پاریس، سیاست را «اخذ تصمیم درباره مسائل ناهمگون میداند» و به عنوان توضیح می گوید تصمیم اقتصاددانان درباره مسائل همگون است و منحصر به تولید، توزیع و مصرف اموال مادی است. در حالیکه تصمیم به ساختن مدرسه یا بمب اتمی بیشتر جنبه سیاسی دارد تا فنی و اقتصادی.برتراند دوژوونل استاد جامعهشناسی سیاسی دانشگاه پاریس که از صاحبنظران سیاسی مشهور است از سیاست تعریف وسیعی دارد. به عقیده وی سیاست عبارت از «مطالعه قدرت و نفوذ است» و قدرت به معنی عام کلمه در نظر گرفته شده است.
مفهوم سیاست از نگاه متفکران مسلمان و ایرانی
دانشمندان مسلمان در تعریف این واژه چنان که باید و شاید دقت کافی به خرج نداده اند و شاید عوامل اجتماعی و موانع استبدادی نیز در بی اعتنا ساختن آنان به این امر خطیر بیتأثیر نبوده است.
هرچند اغلب محققان و متفکران مذهبی ما از دخول در وادی سیاست و طرح و بحث موضوعات و مفاهیم سیاسی پرهیز داشتند و در بیشتر مواقع به حداقل طرح بحث اکتفاء میکردند.
امام محمد غزالی یکی از دانشمندان بزرگ مسلمان ایرانی در کتاب احیاء علوم الدین ضمن مشخص نمودن جایگاه سیاست در میان علوم دیگر آن را ابزاری میداند که انسان را به خدا میرساند. وی نظام دینی را منوط به نظام دنیا معرفی میکند و متذکر میشود که کار دنیا جز به اعمال آدمیان قوام نمییابد و اعمال آدمیان از سه قسم بیرون نیست. قسم اول خود چهار اصل را شامل میشود که اصل چهارم سیاست است و به کار «الفت دادن آدمیان و تجمع آنها برای یاری دادن بر اسباب معیشت و مضبوط داشتن آن میپردازند.
غزالی در کتاب احیاء «سیاست» را به معنی «استصلاح یا نیکو کردن مردم و ارشاد ایشان به راه راست، که در دنیا و آخرت نجاتبخش باشد» تعریف میکنند.و برای آن سه پایه قائل است:
⭐ پایه اول توصیه به منزله قوام جامعه اسلامی،
⭐ پایه دوم اجتناب و دوری از معاصی و منکرات،
⭐ پایه سوم عمل به اوامر و دستورهای شرع.
غزالی نیز مانند بسیاری از علمای قبل و بعد از خود با توجه به توان و صلاحیت عاملان سیاست و همینطور حیطه های مخاطبان، سیاست را دارای چهار مرتبه میداند:
مرتبه اول، و آن سیاست اولی یا سیاست انبیاء است که سیاستی کامل میباشد و حکم ایشان بر خاصّه و عامّه در ظاهر و باطن ایشان جاری است.
مرتبه دوم، سیاست خلفاء، سلاطین و فقهاء است. سلاطین با توجه به قدرت دنیوی در اختیار صرفاً بر ظواهر و جوارح آدمیان چه عام و چه خاص تسلط دارند.
مرتبه سوم، سیاست عالمان است. به نظر غزالی علماء که وارثان انبیاء هستند از جایگاه شایسته و بالایی برخوردارند و مرتبه سوم سیاست به آنها تعلق دارد. وی اعتقاد دارد علمای صالح که توانایی دسترسی و نفوذ به باطن خواص را دارند هرچند دارای قدرت ظاهری نمیباشند معذلک در فساد یا صلاح و هدایت مردم تأثیر و نقش بهسزایی دارند.
مرتبه چهارم، سیاست واعظان است که به وعاظ اختصاص داد. آنها بدون اطلاع از عمق معارف دینی به خاطر مقبولیت عمومی در بواطن مردم و عوام نفوذ کرده و ارتباط عمیقی با عموم ایجاد میکنند.
امام فخر رازی یکی دیگر از علمای بزرگ سده ششم ایران در اصل اول علم السیاسات، در توضیح مدنیالطبع بودن انسان، با اشارهای گذرا به تقسیم کار و ضرورت اختلاط آدمیان، مبنای تحلیل سیاسی خود را آشکارا خلیفه خدا یا پادشاه، قرار میدهد. به نظر وی خلیفه یا «پادشاه» شخصی است که به واسطه سیاست او مردمان بر یکدیگر ظلم نکنند. پس پادشاه رئیس مطلق در جامعه انسانی است و حرفه این رئیس مطلق، سیاست است.
امام فخر رازی سیاست را در شمار «صناعات» میآورد و توضیح میدهد که به سه دلیل، «صنعت سیاست» برترین صناعات است.
نخست اینکه صنعت سیاست عام است؛ زیرا که به واسطه امن و فراغت، جمله حیوانات، مطلوب خود بیابند.
دومین دلیل بر فضیلت سیاست این است که آلت اکتساب او شریفتر باشد. یعنی که سیاست جز به عقل کامل و رای روشن و تأئید الهی و ارشاد غیبی نتوان کرد. پس او شریفتر بود.
اما مهمترین و آخرین دلیل بر فضیلت سیاست این است که محل تصرف سیاست، نفوس و ارواح آدمیان است و جوهر انسانی از همه مرکبات شریفتر است.
ابن تیمیه یکی دیگر از دانشمندان اهل سنت با تشریح نظامهای مختلف سیاسی به الهی و غیرالهی کلام خویش را در این مورد در دو قسمت کلی خلاصه میکند و غیرالهیون را چون فرعونیان و الهیون را چون پیامبر گرامی (ص) به شمار میآورد. آنگاه با اشاره به حکومت اسلامی، سیاست را «اداره مردم برای اصلاح دین و دنیای آنان تعریف میکند و آن را مخصوص مکتب اسلام میداند.»
برخی از نویسندگان و محققان متآخر ایرانی نیز برای سیاست تعاریفی ارائه کردهاند که ذیلاً به برخی از آنها اشاره میشود:
میرزا ملکم خان در نوشته هایش از کشورداری، نحوه استقرار عدالت و پیشرفت اجتماعی بحث کرده است و از مجموع آثار مؤلف این استنباط حاصل میشود که سیاست یعنی اداره کشور. وی در یک جا از سیاست این تعریف را به دست میدهد: «دولت در عالم حکمرانی یعنی سیاست، سیاست عبارت است ازحکم و تنبیه، بدون تنبیه حکم نیست: بدون حکم نه سیاست است و نه دولت.»
آیت الله العظمی بروجردی در سال 1367 قمری ضمن تبیین ولایت فقیه، سیاست را اداره امور ملت تعریف میکنند. ایشان میفرمایند: «اسلام یک دین سیاسی و اجتماعی است و احکام این دین منحصر به یک سلسله عبادات خالص نیست که به منظور تکمیل افراد و تأمین سعادت اخروی تشریع شده باشد. بلکه اکثر این آئین مربوط است به سیاست مدن و تنظیم اجتماع و تأمین سعادت این زندگی و یا جامع بین هر دو و خوبی مربوط به هر دو جهان است… رسول خدا (ص) خود شخصاً امور مسلمین را اداره میکرد و آنها را رهبری و سیاست میفرمود.بدیهی است که از مطالب فوق آنچه مستفاد میشود این است که ایشان از سیاست، به عنوان اداره و رهبری مردم و هدایت آنان به سوی سعادت و خوبی در هر دو جهان یاد کرده اند.
حضرت امام خمینی (ره) نیز در آثار و تألیفاتشان پیرامون ولایت فقیه، سیاست را به معنی حکومت و زمامداری در اسلام تعریف میکنند و بر ورود روحانیون و مسلمانان در این مورد تأکید بسیاری میورزند. ایشان دیانت را عین سیاست و سیاست را عین دیانت میدانند. ایشان در صحیفه نور تصریح میورزند که سیاست عبارت از هدایت جامعه در جهت مصالح دنیوی و اخروی است و اعتقاد دارند که این سیاست اختصاص به انبیاء و علمای آگاه اسلام دارد.
علامه حلی در کتاب «الفین» و نیز «باب حادی عشر» در تعریف امامت میگوید: همانا امامت ریاست عمومی است بر امت در جمیع امور دینی و دنیوی به نیابت از رسول خدا (ص).
موضوع علم سیاست
موضوع هر علم عبارت از امری است که در آن علم از خواص و اعراض ذاتی آن بحث و گفتگو میشود. مانند «بدن انسان» که موضوع علم پزشکی است و در آن علم از احوال و خواص بدن از حیث صحت و یا بیماری سخن به عمل میآید. علم عبارت است از مجموعه قواعد و قوانین کلی که درباره موضوعی مشخص و ممتاز باشد، مانند دانش ریاضی، علم روانشناسی، علم زمینشناسی و یا علم سیاست.
به تعبیری ساده اگر «الف» بتواند رفتار «ب» را در جهتی که موردنظر اوست سوق دهد چه اینکه «ب» کاری را که موردنظر «الف» است انجام دهد یا اینکه «ب» از انجام کار به خصوص خودداری ورزد یا کاری را که انجام میدهد کماکان ادامه دهد. گفته میشود که «الف» در قبال «ب» اعمال قدرت نموده است. طبعاً گاهی اوقات، این شخصیت «الف» است که رفتار «ب» را تحت تأثیر قرار میدهد. گاهی نیز زور اوست و یا ممکن است رشوهای دهد و یا برخی خصوصیات دیگر وی باعث تغییر رفتار «ب» شود که اینها منابع قدرت (Resources) خوانده میشوند و سبب میگردد که رفتار «ب» در جهت موردنظر «الف» تغییر یابد.
چنانکه ملاظه میشود روابط قدرت (Power relations) هم در میان افراد و هم در میان گروه ها و اقشار و همچنین میان دستگاه ها و تشکیلاتی که به نام دولت یا حکومت خوانده میشوند از یک طرف و شهروندان یا ساکنان یک مملکت یا کشور از طرف دیگر میتواند مطرح باشد. که قطعاً در علم سیاست آنچه موردنظر ماست اعمال قدرت از طرف دولت یا حکومت به صورت اوامر یا نواهی گوناگون میباشد که شهروندان و آحاد مردم مکلف به اطاعت و پیروی از آن هستند.
به عنوان مثال ماکس وبر نظریه پرداز و دانشمند بزرگ آلمانی میگوید: «جامعه در صورتی سیاسی خوانده میشود که اعضای اجرایی (مجریان) آن به منظور حفظ و اجرای مداوم ترتیبات خویش در محدوده ارضی آن جامعه از زور و یا تهدید به زور استفاده کنند.» هارولد لاسول یکی دیگر از دانشمندان و صاحب نظران معروف علوم سیاسی مینویسد: «علم سیاست به صورت یک نظام تجربی عبارت از مطالعه چگونگی شکل گرفتن قدرت و سهیم شدن در آن است.» و «عمل سیاسی عملی است که براساس قدرت انجام میگیرد.»
«دولت عبارت از گروهی از مردم که در سرزمین معین و تحت قیومیت یک حکومت که بر ابعاد داخلی و خارجی حاکمیت دارد زندگی میکنند، میباشد. کلایمرودی در کتاب «آشنایی با علم سیاست» آورده است که: «دولت از نقطه نظر علم سیاست و حقوق عمومی عبارت است از اجتماعی از مردم (با جمعیت تقریباً زیاد) که به طور مداوم در سرزمین معین و معلومی سکونت اختیار کرده و مستقل (و یا تقریباً مستقل) بود، و دارای یک حکومت متشکل میباشد که اکثریت جمعیت مذکور عادتاً از دستورات آن اطاعت نمایند.
کلایمرودی در مترادف بودن سیاست با دولت میگوید: «علم سیاست» را میتوان به عنوان علم دولت یا به عنوان رشته ای از علوم اجتماعی که مربوط به تئوری، سازمانها، حکومت و اعمال دولت است تعریف نمود.
دیوید ایستون متفکر و اندیشمند علم سیاست، ضمن ارائه مفهومی انتزاعی، سیاست را «تخصیص قدرتمندانه ارزشها برای کل جامعه به منظور حفظ وضع موجود و یا رسیدن به شرایط مطلوب» تعریف میکند، وی اساسی ترین ارزشها را عبارت از:
🔴 الف) مادیات اعم از ثروت و درآمد،
🔴 ب) امنیت
🔴 ج) مقام و احترام میداند.
حضرت امام خمینی (ره) بر این باو است که سیاست «هدایت جامعه در جهت مصالح دنیوی و اخروی است» و معتقدند که اینها مختص به انبیاء و علمای آگاه اسلام است.
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاه ها