کد خبر: 4281

تاریخ بروزرسانی : 1397/12/16

سرفصل های درس صرف

منابع آزمون دکتری

نام بسته درسی : صرف

—————————————-

فهرست:

مقدمات

واژه چیست؟

معیار آوایی

معیار واژگانی

معیار نحوی

معیار معنایی

معیار کاربردی

تکواژ

آزمون بخش اول

شمارش تکواژهای جمله

تکواژ صفر

تکواژ ماضی‌ساز

تکواژ رسوبی

عنصر هموندی

تکواژگونه

شناسایی و تقطیع تکواژها

آزمون بخش دوم

فرایندهای واژه‌سازی

اشتقاق

ترکیب

اشتقاق/ترکیب

قرض‌گیری

ادغام

سرواژه‌سازی

کوتاه‌سازی

تبدیل

پس‌سازی

تکرار

واژه‌سازی بدیع

گسترش استعاری

آزمون بخش سوم

تکواژگونه

تکواژگونة مقید به بافت آوایی

تکواژگونة مقید به بافت دستوری

تکواژگونة مقید به بافت صرفی

تکواژگونة مقید به بافت واژگانی

تکواژگونة مکمل

تکواژ آزاد

تکواژ وابسته

وند

وندهای اشتقاقی

وند تصریفی

واژه‌بست

آزمون خودسنجی بخش 4

ترکیب‌های نحوی واژگانی

ترکیب‌ نهادی

ترکیب مفعولی

ترکیب اضافی

ترکیب وصفی

ترکیب بدلی

ترکیب متممی

ترکیب قیدی

ترکیب‌های عطفی

ترکیب عددی

ازمون خودسنجی بخش 5

واژه و اصطلاح

اصطلاح چیست؟

انواع کلمة مرکب از نظر معنایی

آزمون خودسنجی بخش 6

وام‌گیری واژگانی

الگوهای وام‌گیری

وام‌گیری مستقیم

وام‌گیری غیرمستقیم

ترجمة قرضی

تعبیر قرضی

تغییر قرضی

ترجمه و تعبیر قرضی

آمیزش قرضی

تبادل قرضی

ماهیت وام‌گیری

دلایل وام‌گیری

تاثیرات قرض‌گیری

آزمون خودسنجی بخش 7

واژة مرکب در فارسی

کلمات بسیط

کلمات مرکب

کلمات مشتق

بازشناسی واژه‌های مرکب از گروه‌های نحوی

واژه‌های بسیط‌شده

انواع واژه‌های مرکب در فارسی

واژه‌های مرکب غیر فعلی

واژه‌های مرکب فعلی (فعل مرکب)

آزمون خودسنجی بخش 8

نکات مهم

آزمون خودسنجی بخش 9

 بخش هایی از بسته درسی صرف

 مقدمات

یکی از زیرنظام‌ها[1] یا حوزه‌های زبان، حوزة صرف یا ساخت‌واژه[2] است. حوزة صرف از یک‌سو به چگونگی شکل‌گیری واژه‌ها از اجزای سازندة آنها یعنی تکواژ‌ها می‌پردازد، و از سوی دیگر بر چگونگی شرکت جستن واژه‌ها در ساخت‌های واژگانی بزرگ‌تر نظارت می‌کند. به این ترتیب این حوزه به مطالعة ساختمان درونی واژه‌ها و روابط حاکم بر آنها می‌پردازد. صرف به عنوان حوزه‌ای در زبان‌شناسی که به ساختمان درونی واژه‌ها می‌پردازد، تا قرن نوزدهم، حوزه‌ای مستقل قلمداد نمی‌شد و معمولاً در کنار نحو که همان بررسی ساختمان درونی جمله است، در یک حوزه مورد بررسی قرار می‌گرفت یا اینکه بخش مهمی از مطالعة تاریخی زبان محسوب می‌شد که به تحول و دگرگونی واژه‌ها در طول تاریخ می‌پرداخت.

در اوایل قرن نوزدهم، ماکس مولر[3]، یک متخصص فقه‌اللغه، با الهام گرفتن از فرضیة تکاملی داروین، مدعی شد همان‌طور که مطالعة اشکال موجودات زنده می‌تواند اطلاعاتی دربارة تکامل گونه‌های موجودات به دست دهد؛ با مطالعة تحول واژه‌ها می‌توان به شیوة تکامل زبان پی برد. بر این اساس او معتقد بود که مطالعة حدود 400، 500 ریشة واژگانی از بان‌های خانوادة هندواروپاییِ آسیا و اورپا راهنمای اصلی برای شناخت زبان بشر محسوب می‌شود. پیشنهاد این فرضیه موجب شد از سوی متخصصان، توجه زیادی به حوزة صرف و سازوکارهای واژه‌سازی و تحول واژه‌ها معطوف می‌شود.

سالیان آغاز قرن بیستم، به‌ویژه در فاصلة سال‌های 1920 تا 1945، گروهی از زبان‌شناسان در آمریکا که بعدها به نام ساخت‌گرایان آمریکایی[4] شناخته شدند روش تحلیل ویژه‌ای را در مطالعات زبانی به کار گرفتند. آنها معتقد بودند لایه‌های زبانی[5] باید مستقل از همدیگر مورد تحلیل قرار گیرند. بر این اساس، چهار لایة واج‌شناسی، صرف، نحو و معنی‌شناسی معرفی شد. این‌گونه بود که به‌تدریج صرف به عنوان حوزه‌ای مستقل مورد توجه قرار گرفت. بعدها در دهة هفتاد، زبان‌شناسان صاحب‌نام و صاحب‌نظریه‌ای مانند چامسکی[6] (1970) و جکندوف[7] (1975) در قالب بحث‌های بسیار تخصصی ثابت کردند که قواعدی در حوزة صرف عمل می‌کند که مخصوص به این حوزه است و نظارت بر این قواعد در حیطة عملکرد هیچ‌یک از حوزه‌های دیگر نمی‌گنجد.

در رویکرد زایشی به زبان که چامسکی مبدع آن است، هدف اولیه درک ماهیت دانش زبانی است و اینکه چگونه این دانش توسط نوزاد کودک فراگرفته می‌شود. در سایة این هدف، سوال اساسی نظریة ساخت‌واژه این است که «زبان‌وران باید چه نوع اطلاعاتی دربارة واژه‌های زبانشان داشته باشند تا بتوانند آنها را در گفتار به کار برند؟». تلاش برای پاسخ‌گویی به این سوال منجر به بسط نظریة واژگان (یعنی فرهنگ لغت ذهنی) و ساخت‌واژه شد.

  • واژه چیست؟

مفهوم واژه مانند مفهوم «زبان»، «جمله» و جز آن مفاهیمی است که از سوی سخنگویان زبان بدیهی فرض می‌شوند و اگرچه آنها فکر می‌کنند این اصطلاحات و مفاهیم را می‌شناسند ولی نمی‌توانند توصیف روشنی از آنها به دست دهند.

بسته به اینکه از چه منظری به مسئله نگاه شود، برخی تعاریف موجود از واژه به قرار زیرند:

به لحاظ صرفی، واژه ساختی زبانی است که از یک یا چند تکواژ ساخته شده باشد.

به لحاظ آوایی-واجی، واژه ساختی زبانی است که همواره یک تکیه اصلی دارد و معمولاً پس از آنها درنگ ایجاد می‌شود.

به لحاظ نحوی، واژه‌ها ساخت‌هایی هستند که در ساختمان گروه‌های نحوی[8] به کار می‌روند.

به لحاظ معنایی، واژه به مفهومی یگانه و مستقل و یکپارچه دلالت می‌کند.

و به لحاظ املایی، در نوشتار در دو سوی واژه قدری فاصله دیده می‌شود.

به احتمال زیاد سخنگویان زبان دربارة اینکه صورت زبانی sandal یکی از واژه‌های زبان فارسی است توافق دارند؛ ولی آیا صورت زبانی didameš هم یک واژه است؟ آیا صورت زبانی sandalihâ واژه‌ای متمایز و کاملاً متفاوت از صورت زبانی sandal است؟

بررسی این نمونه‌ها ایجاب می‌کند که در کنار اصطلاح «واژه» از اصطلاحات دیگری هم استفاده کنیم که بتواند تنوعات در نمونه‌های زبانی را معرفی کند. یکی از این اصطلاحات واژة انتزاعی[9] است. واژة انتزاعی، کانون واژگانی مشترکی میان چندین واژه است که آن چند واژه بازنمودهایش به شمار می‌آیند. برای نمونه در فارسی xor واژة انتزاعی و صورت‌های moxoram، xordi، naxord و جز آن بازنمودهایش به شمار می‌آیند.

اصطلاح مرتبط دیگر، صورت کلمه[10] است. بازنمودهای یک واژة انتزاعی یا صورت‌هایی که در ارتباط زبانی عملاً از سوی زبان‌وران به کار می‌روند صورت کلمه نامیده می‌شود. برای نمونه، bepuš، napuš، pušidam، napušidam چهار صورت کلمة وابسته به واژة انتراعی puš به شمار می‌آیند.

هنگام صحبت دربارة واژه و صورت‌های آن، زبان‌شناسان از اصطلاح واژة دستوری[11] نیز استفاده می‌کنند. هرگاه بازنمودهای یک واژة انتزاعی ویژگی‌های دستوری متفاوتی داشته باشند به آن بازنمودها می‌توان نام واژة دستوری را اطلاق کرد. برای نمونه، به جمله‌های (1) و (2) توجه کنید:

  • زود برو خانه.
  • عجب ماشین برو ای!

«برو» در جملة (1) و «برو» در جملة (2) دو واژة دستوری وابسته به واژة انتزاعی «رو» به شمار می‌آیند، زیرا ویژگی‌های دستوری متفاوتی دارند؛ در جملة (1)، این واژه فعل امر مفرد است و در جملة (2) صفت است.

با توجه به آنچه گفته شد می‌توان دریافت که اصطلاح «واژه» نمی‌تواند با دقت، تمام تنوعات نمونه‌هایی را معرفی کند که تحت این عنوان به ذهن سخنگویان زبان خطور می‌کند، به همین دلیل در بحث‌های تخصصی دربارة واحد مورد مطالعه در صرف از اصطلاحات «واژة انتزاعی»، «صورت واژگانی» و «واژة دستوری» استفاده می‌شود. این سه اصطلاح را متیوز[12] (1991، 1974) معرفی کرده است. وی ضمن ارائة مثال‌های متعددی از زبان‌های گوناگون و مقایسة تعاریف مطرح‌شده دربارة واژه نتیجه گرفته است که با درنظر گرفتن تنوع و گوناگونی ساختاری زبان‌های مختلف و تنوع واژگانی در هر زبان نمی‌توان تعریف جامع و مانعی از واژه ارائه کرد تا در کلیة موارد پاسخگوی پرسش‌های پژوهشگران باشد.

علاوه بر این اصطلاحات، زبان‌شناسان به منظور شناسایی واژه از معیارهای آوایی، واژگانی، نحوی، معنایی و کاربردی استفاده می‌نمایند. بخش‌های بعدی به ترتیب به معرفی این قبیل معیارها اختصاص یافته است.

  • معیار آوایی

هر واژه از آواهایی ساخته شده است. بنابراین شاید بتوان برمبنای ساختار آوایی واژه، آن را توصیف کرد و از دیگر عناصر یا سازه‌های زبانی تمیز داد. واژه‌های دارای معنای مستقل (واژگانی) در اغلب زبان‌های دنیا یک تکیة اصلی دارند، یعنی یکی از هجاها تفاوت آوایی شاخصی با دیگر هجاهای هر واژه دارد؛ در مقابل واژه‌های دستوری معمولاً فاقد تکیه‌اند. در زبان فارسی واژه‌های بسیط از قبیل اسم، صفت، فعل و قید تکیة پایانی دارند، یعنی هجاهای پایانی واژه حامل تکیه است و در صورتی که عناصری به پایه متصل شوند ممکن است در تکیة واژة پایه تغییر ایجاد شود. برای مثال بعضی از وندهای زبان فارسی حامل تکیه هستند و هنگام اتصال به کلمة پایه همچون اسم، صفت، فعل و قید تکیة آن را تغییر می‌دهند.

معیار آوایی دیگری که برای شناسایی واژه استفاده می‌شود، ترتیب قرار گرفتن آواها یا واج‌های هر واژه در کنار یکدیگر است. ترتیب هم‌نشینی مجاز و قابل قبول آواها را قواعد واج‌آرایی[13] می‌نامند. طبق این قواعد در زبان فارسی معاصر هیچ واژه‌ای با واکه آغاز نمی‌شود و در جایگاه پایانی نیز بیش از دو همخوان حضور ندارند. هر دو همخوانی را نیز نمی‌توان در این خوشة دوهمخوانی جای داد و فقط توالی‌های خاصی مجاز به حضور در جایگاه پایانی هستند. به کمک این قواعد می‌توان جایگاه آغازی یا پایانی واژه را مشخص کرد. برای مثال در جایگاه آغازی واژه‌های «بند»، «نیست» و «سرد» به ترتیب سه همخوان b، n، s و در جایگاه پایانی سه خوشة دوهمخوانی nd، st و rd به کار رفته‌اند. به همین دلیل هنگامی که واژه‌ای غیربومی به زبان وارد می‌شود که از قواعد واج‌آرایی زبان تبعیت نمی‌کند، زبان‌وران بومی به طور ناخودآگاه در ساختار آوایی آن تغییراتی ایجاد می‌کنند تا آن را قابل تلفظ سازند. زبان‌وران زبان فارسی برای ساده کردن تلفظ وام‌واژه‌هایی که خوشة سه‌همخوانی پایانی دارند با افزودن واکه یا کاستن همخوان، خوشة سه‌همخوانی را با ساختار آوایی زبان فارسی سازگار می‌کنند، مثل دو کلمة lustr و tabr که به صورت luster و tambar یا tamr تلفظ می‌کنند.

  • معیار واژگانی

بررسی واژه‌ها اعم از واژگانی و دستوری نشان می‌دهند که گاه می‌توان واژه را به اجزایی کوچک‌تر تقسیم کرد که معنادار هستند یا نقشی خاص را ایفا می‌کنند. برای مثال کلمة «بی‌خرد» از دو جزء bi- و xerad تشکیل شده است. کلمة «خرد» به معنای «عقل» به تنهایی در ساخت جملات زبان به کار می‌رود، اما «-بی» به مفهوم ادات سلب و نفی به‌تنهایی در ساخت استفاده نمی‌شود. عناصر حاصل از تجزیة واژة bixerad را تکواژ می‌نامیم. هر تکواژ، معنا یا نقشی دستوری دارد و بدون از دست دادن این معنا یا نقش نمی‌توان آن را به اجزاء کوچک‌تری تقسیم کرد. هر کدام از دو کلمة «بی‌خرد» و «خرد» یک واژه قلمداد می‌شوند، اما فقط کلمة «خرد» را می‌توان تکواژ نامید؛ زیرا این عنصر قابل تجزیه به اجزاء کوچک‌تر نیست. به این ترتیب می‌توان گفت که تکواژ گاه با واژه همپوشی دارد، یعنی یک واژه ممکن است فقط از یک تکواژ تشکیل شده باشد.

 

 

 

 

 

 

 

 

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x