کد خبر: 2816

تاریخ بروزرسانی : 1396/06/28

سرفصل های درس نظريه هاي جامعه شناسي

منابع آزمون دکتری

نام بسته درسی: نظریه جامعه شناسی

——————————–

فهرست:

فصل اول : کلیّات

فصل دوم : مثبت گرایی

فصل سوم : تطور گرایی

فصل چهارم  : ساخت گرایی

فصل پنجم : کارکردگرایی

فصل ششم : پدیدار شناسی و جامعه شناسی پدیدار شناختی

فصل هفتم  : نظریه مبادله

فصل هشتم  : روش شناسی مردمی

فصل نهم : کارکردگرایی نو

فصل دهم: نظريه فمينيستي معاصر

فصل یازدهم: پيدايش يك مسأله اصلي در نظريه جامعه‌شناسي معاصر

فصل دوازدهم: فرا نظريه و يك طرح فرانظري براي تحليل نظريه جامعه‌شناسي

فصل سيزدهم:  نظريه‌هاي معاصر درباره نوگرايي و مابعد نوگرايي

 

بخشی از بسته درسی نظریه جامعه شناسی:

فصل اول : کلیّات

تعريف نظريه

جامعه شناسی علمی است که حتی در تجربی ترین شکل خود نیز با نظریه سروکار دارد. نظریه، در جامعه شناسی نقش پیچیده ای دارد؛ نظریه در این رشته همچون سایر رشته ها انگیزه ایجاد می کند، وحدت می بخشد و ما را به تحقیق هدایت می کند، لیکن در عین حال آن را به مکاتب مختلفی نیز تقسیم می کند و برخلاف بسیاری از رشته های دیگر، دنیای علمی و نظری خاصی ایجاد می کند که با عمل هیچ رابطه ای ندارد و از خلال آن یک تقسیم کار نسبتاً مصنوعی و محتاطانه ای قابل استخراج است.

گلوکسمن در بحث نظریه جامعه شناختی، پنج نوع نظریه را مشخص ساخته است:

الف) شناخت شناسی، یا اظهاراتی که دربارۀ زمینه های شناخت و چهارچوب تبیینهای مختلف جهان می شود، به بیان دیگر در این باره بحث می کند که چه نوع دانشی قابل تحقیق است؛

ب) شناخت فلسفی یا دیدگاههای کلی که ضمن دربرگرفتن ارزشها، برای پدیده های اجتماعی در فکر، مرزهایی ایجاد می کند. این نوع شناخت، خود فعالیت نظریه پردازی را نیز دربرمی گیرد؛

ج) نظریه در معنای مشخص آن، فرضیه های واقعی و مستقل و قابل مشاهده را مورد بررسی قرار می دهد  تبیین می کند؛

د) روش شناسی یا تأیید صحت نوع روشهای تحقیق؛

هـ) توصیف یا مرزبندی زمینه مطالعه به عنوان موضوعات همگون.

گلوکسمن اظهار می دارد که این طبقه بندی مبتنی بر ترتیب نزولی تجرید فکری است و جنبۀ الزامی و قطعی ندارد. البته در هر نظریه ای این چند جنبه را کم و بیش به روشنی می توان مشاهده کرد.

در جامعه شناسی تحلیلی، تفاوتی که بین دکترین و نظریه قائل می شوند، در بحث مکتبها اهمیت اساسی دارد، چه بسیاری از جهت گیریها، دیدگاهها و مکتبها حاصل نظریه هایی است که با ایدئولوژی یا دکترین خاص ترکیب شده است و این امر طرح مسئله، رابطه سیاست و جامعه شناسی و چگونگی تأثیر ایدئولوژی بر نظریه اجتماعی را ضروری می سازد.

وقتی جامعه شناسی در یک بخش از جامعه موفق به کشف طرحی منطقی گردد و در بخشهای دیگر جامعه طرحی یکسان یا همسان پیدا کند – به نحوی که بتواند این دو را بر همدیگر منطبق گرداند – به این نتیجه خواهد رسید که یک طرح منطقی بنیادی وجود دارد که جنبه های متفاوت جامعه بر اساس آن بنا گردیده است.

 

کاربُرد نظریه

غالباً چنین تصور می شود که نظریه باید مقوله ای مهم تر از عم تلقی شود، نظریه به عنوان یک مقولۀ بامعنا بخش ضروری کاربرد عملی است و در نتیجه ضرورت دارد نظریه جامعه شناسی رابطه صریح و روشنی با عمل اجتماعی داشته باشد. بدین ترتیب نظریه اجتماعی امری ضروری می شود که نمی توان از آن غفلت کرد.

معمولاً ما نظریه هایی را به کار می گیریم که بیشتر از جهان ذهنی خود ما برنخاسته اند، بلکه از جای دیگری اقتباس و اخذ شده اند؛ یعنی اغلب خود ما واضع نظریه نیستیم، هر چند که وجهی از نظریه پردازیها را در وجود خود داریم و گونه های خاصی از انواع نظریه پردازیهای جامعه شناختی، روان شناختی، اخلاقی و سیاسی را در فعالیتهای عملی روزانه خود به کار می گیریم.

به طور کلی هر فرد انسانی هنگامی که به تجرید، تعمیم، پیشگویی، انتخاب و تصمیم گیری می پردازد، متکی به نظریه است و این، یک قانون عام و همگانی است.

دو مقوله نظریه و عمل حاصل مجموعه جریانهایی است که در یک جهان واقعی مرکب از ماده و معنی اتفاق می افتد. در باب رابطه نظریه ها و تحقیقات عملی باید گفت که در جامعه شناسی، نظریه ها در اطراف موضوعاتی رشد کرده اند که می توان آنها را مسائل نظریه ای نامید. بررسی وسیع و همه جانبه این موضوعات و مسائل و جستجوی راه حلهای، تدریجاً پایه هایی را برای فرضیات و نظم نظری به وجود می آورد. این نظامهای نظری از مسائل اولیه ای که تحقیقات براساس آنها آغاز گردیده، بسی فراتر می رود. در عین حال یافتن راه حل نظری برای یک مسئله الزاماً به معنی آن نیست که مسائل عملی مرتبط با آن نظریه نیز باید همراه آن حل شود.

نظریه های مقدماتی که به این ترتیب مطرح می شود، ممکن است از صراحت کافی برخوردار نبوده، حتی با پاره ای ابهامات همراه باشد، به علاوه ممکن است دارای ثبات نسبی، یا بی ثباتی باشد و استخراج نظریه علمی – به معنای دقیق – از آن دشوار باشددر اکثر موارد نظریه در حدفاصل میان صراحت و ابهام قرار دارد.

 

فایدۀ نظریه

  1. نظریه می تواند افکار جدیدی را در روند حل مسائل نظری برانگیزد؛
  2. نظریه ممکن است الگوهایی از موضوعات و مسائل مورد بحث ارائه دهد، به طوری که بتوان یک توصیف جامع و طرح گونه از آنها عرضه کرد؛
  3. تجزیه و تحلیل و نقد هر نظریه ممکن است به نظریات تازه ای منجر گردد؛
  4. نظریه ممکن است الهام بخش فرضیات علمی تازه ای باشد.

 

 

 

 

رابطه فرضیه و قانون

درباره قانون علمی گفته می شود که هرگاه یک فرضیه با تجربیات متعدد در موارد مختلف و در موقعیتهای متفاوت به اثبات برسد، چنین فرضیه ای می تواند به سطح یک قانون ارتقا یابد. تنها وجه تمایز میان فرضیه و قانون مربوط به تعیین رابطه و منطقی و درجه وضوح و تأییدی است که در بیان این رابطه ابراز شده است. اگر این رابطه به صورت روشن و منطقی توسط نظریه بیان گردد از حالت فرض خارج شده و فرضیه علمی تلقی می شود و چنانچه این رابطه با تعداد بی شماری واقعیات و امور بدیهی تأیید شود، بیشتر بر آن نام قانون می گذارند تا فرضیه.

 

مفروضات زمینه ای و مفروضات مسلّم[1]

پاره ای از نظریه های جامعه شناسی که عمداً به طور ساده ای تنظیم گردیده اند، قاعدتاً دو نوع فرضیه را دربرمی گیرند. یکی از آنها مفروضات روشنی هستند که مفروضات مسلّم یا بدیهی خوانده می شوند، و دیگر عناصری هستند که در هر نظریه وجود دارند و به طور مشخص و روشنی مطرح نشده اند و به آنها مفروضات زمینه ای گفته می شود.

دلایل پذیرش یا ردّ نظریه ها را ناشی از اشتراک مفروضات زمینه ای در ذهن سازندگان، بررسی کنندگان، و منتقدین آن نظریه می پندارند. این امر نه فقط در مورد برخی مسائل نامشخص جهان خارج، بلکه درباره بخش نامعلومی از دنیای درونی سازندگان و منتقدین نظریه نیز صادق است. در هر حال کار جامعه شناس تحت تأثیر عقاید و مضامین «شبه نظری» قراردارد.

باید توجه داشت که بسیاری از نظریه ها حاصل تجربیات و مشاهدات اولیه انسانهاست که نخست به شکل فرضیه ارائه شده و برای رسیدن به سطح نظری مراحلی را طی کرده است.

پیوستگی مکاتب و نظریه ها

ریشه اکثر نظریه های جامعه شناسی را باید در مکاتب و دکترین های قرن 19 از قبیل مکتب عوامل مسلط[2] یا نظریه های زیست شناسی[3]، تکامل گرایی، مارکسیسم، مثبت گرایی[4] و غیره جستجو کرد.

هر مکتب و گاه هر نظریه، در طول زمان دچار تحوّل و دگرگونی می شود و برخی از اصول و مبانی را که زمانی مطرح ساخته بود، در جا و زمان دیگری با تغییرات و تفاوتهای محسوس، به صورتی دیگر عنوان می کند. هر مکتب خود مشتمل بر جهت گیریها و نظریه های مختلفی است که کلیتهای اجتماعی یا گروههای کوچک و محدود و یا نهادها و تحولات اجتماعی را بررسی می کند. بنابراین شمول یک نظریه در جامعه شناسی گاه زیاد و گاه محدود است. معمولاً یک صاحب نظر در مرکز تفکرات و نظریات قرار می گیرد ولی در ضمن ممکن است یک مکتب چندین نظریه و دیدگاه را شامل شود. به هر حال در بررسی مکتبها باید به همه این نکات توجه شود.

سه تن از عمده ترین پایه گذاران جامعه شناسی در عصر جدید، یعنی دورکیم، وبر و پارتو علاوه بر مطالعات جامعه شناختی عصر خویش، تحول جامعه شناسی در ادوار بعدی را نیز تحت تأثیر قرار دادند، به صورتی که می توان در نظریه های مثبت گرایانه یا ضد ایدئالیستی (مکتب اصالت صورت ذهنی) این سه تن ریشه تحولات، جهت گیریها و نظریه های جامعه شناسی دوره های بعد را دنبال کرد. دورکیم با واقع گرایی نظری، ماکس وبر با طرح روش درون فهمی و تأکید بر عمل، و پارتو با تکیه بر بینش مکانیسم و بیولوژی و نوعی روان شناسی، در قالبهای متفاوت بینش مثبت گرایانه را در جامعه شناسی وارد ساختند و در زمینه های نظریه پردازی، مشخص ساختن حدود و روشها و ارائه نمونه های عینی تحقیقاتی در قلمرو وسیع اجتماعی – تاریخی، پیش رفتند.

در طول ربع اول قرن بیستم با دگرگونی و تحولات و نوسانات مختلفی، مکاتب چهارگانه مثبت گرایی، تطورگرایی، صورت گرایی و فرهنگ گرایی کم و بیش اهمیت خود را حفظ کردند. در عین حال از دهه سوم قرن بیستم تطورگرایی که در جامعه شناسی امریکا نفوذی فوق العاده یافته بود، به تدریج مقبولیت و اهمیت اولیه را از دست داد و از سلطه مثبت گرایی نیز کاسته شد و گوناگونی و تعداد بینشها و گرایشها، جانشین مکاتب اصلی نیمه اول قرن گردید. در این حال بود که مکتب روان شناسی اجتماعی در امریکا از یک سو، و گروه سنجی و دینامیکهای گروهی از سوی دیگر، نظریه های عمومی جامعه را بیش از پیش از میدان تفکر و عمل خارج کرد.با توجه به تحول مکاتب و کیفیت پیدایش و گسترش آنها، چهار نظریه مهم یعنی مثبت گرایی، تطورگرایی، ساخت گرایی و کارکردگرایی به عنوان محورهای اصلی تکوین نظریه های جامعه شناسی شناخته می شوند؛ لذا با طرح و بررسی این چهار نظریه گرایشهای کلی مکاتب جامعه شناسی را دنبال کرده و با این کار کم و بیش از سایر شقوق و تقسیم بندیهای ثانوی و فرعی آنها بی نیاز خواهیم شد. در عین حال برای تکمیل بحث، نظریه ها و دیدگاههای دیگری نظیر کنش متقابل نمادی[5]، نظریۀ مبادله[6]، دیدگاه پایدارشناسی[7] و روش شناسی مردمی[8] در حدی که جامعه شناسی عصر جدید را زیر تأثیر خود گرفته است، مورد بررسی و ارزیابی خود قرار خواهیم داد.

 

[1]. postupates

[2]. predominat factors

[3]. biologism

[4]. positivism

[5]. symbolic interactionism

[6]. exchange theory

[7]. phenomenology

[8]. ethno methodology

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
0 نظرات
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x