تاریخ بروزرسانی : 1402/10/26
نام بسته درسی: سرفصل های درس نظریه های مددکاری اجتماعی
—————————————
فهرست:
سیر تاریخی مددکاری اجتماعی
اصول و مبانی مددکاری اجتماعی
مددکاری اجتماعی
اهداف و موضوع مددکاری اجتماعی
نظریه ها و فرضیه های مددکاری اجتماعی
اصول و ارزشهای اساسی در مددکاری اجتماعی
رابطه مددکاری اجتماعی با علوم انسانی
مبانی حقوقی مددکاری اجتماعی
ایدئولوژی، نظریه و روشها
رفاه و بهزیستی خانواده و کودک
مراقبتهای بهداشتی
بهداشت روانی
نظریه های قرن هجدهم و نوزدهم مکتب کلاسیک در جرم شناسی
مکتب کلاسیک نو و انتقادات آن به مکتب کلاسیک
اثبات گرایی لیبرال
اثبات گرایی در قرن نوزدهم
نظریه آنومی دورکیم
نظریه اصالت ساخت و کارکرد
کارکردهای کج رفتاری
دیدگاه بوم شناسی، بی سازمانی اجتماعی و جریان یادگیری
نظریه یادگیری یا فراوانی معاشرت
فراوانی فرصتهای نا برابر: نظریه کلاوارد و اوهلین
نظریه عکس العمل اجتماعی
نظر مارکس و انگلس درباره جرم و جنایت
پدیدار شناسی
فمینیسم
در اصطلاح مددکاری اجتماعی دو مفهوم نهفته است: یکی مددکاری داوطلبانه ی سازمان نیافته ی غیرحرفه ای و دیگری مددکاری تخصصی سازمان یافته.
چنانکه میدانیم مددکاری به مفهوم اول، تاریخی به قدمت تاریخ بشر دارد، یعنی از زمانی که بشر خلق شد، با توجه به نیازهای اجتماعیش ناچار به زندگی در جمع بوده است. این جمعی زیستن، او را در جهت همکاری اجتماعی و مددکاری بی برنامه سوق میداد، یعنی برای تأمین نیازهای خود و مخصوصاً نیازهایی که بُعد اجتماعی داشت و همچنین به منظور دفاع و حراست از خود مجبور به همکاری با دیگران بوده، مضاف بر آنکه، به قول علامهی شهید مطهری، انسان علاوه بر نیازهای زیستی و غریزی، یک سلسله نیازهای معنوی و روحانی نیز دارد که همرا با او زاده میشود و توجه به این نیازها و تأمین آنها ریشهی فطری دارد. به بیان واضحتر انسان فطرتاً نیازمند به خدمت به دیگران است، بنابراین اگر فطرت او که انعطاف پذیر است، از آسیبهای اجتماعی و تربیتی، حتی به طور نسبی، مصون بماند، در تبعیت از این زمینه ی خدادای نمیتواند از کنار مشکلات اجتماعی و مصائب و گرفتاری دیگران بی اعتنا بگذرد.[1] بنابراین با توجه به این عوامل میتوان گفت که مددکاری اجتمای به مفهوم غیرتخصصی آن همزاد بشر است و تاریخی به درازای عمر بشر دارد.
تا قبل از ورود ماشین به زندگی بشر و متعاقب آن ایجاد تحولات روزافزون در مناسبات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی، زندگی در جوامع ابتدایی و ساده مددکاری اجتماعی به مفهوم علمی و تخصصی را ایجاب نمیکرد. عواملی که در این امر دخیل بودند به اختصار عبارتاند از:
الف) وجود مناسبات انسانی- اجتماعی بسیار ساده- عمده ترین علت آن نیز محدودیت و کوچکی اجتماعات و شیوه ی زندگی قبیله ای و عشیره ای بود. چنانکه میدانیم، چنین روابطی میتوانست به عنوان عامل مهمی در توجه افراد به همدیگر و مطلع شدن به موقع از گرفتاری یکدیگر تلقی شود و به جهت همین روابط نزدیک و صمیمانه ی افراد احساس مسئولیت نیز قویتر بود و با بروز هرگوه مشکل برای عضوی از اجتماع دیگران در حل آن احساس وظیفه میکردند و مشکل پیش آمده را به گونه ای مشکل خود محسوب میکردند. به قول ویل دورانت: « شاید انسان اولیه بیش از انسان امروز حاضر و معتقد به قبول همکاری اجتماعی بود، زیرا، از یک طرف، خطرهایی که او را هنگام تنها بودن تهدید میکرد بیشتر، و، از طرف دیگر، داراییش کمتر و به همین جهت اسباب جدایی او از اجتماع نیز کمتر بوده است. درست است که انسان فطری آزمند و خشن بوده، در عین حال بخشنده و خوش قلب نیز بوده و به آسانی هر چه داشته حتی با بیگانگان قسمت میکرده و به مهمانان خود هدایایی میبخشیده است.»[2]
ب- وجود خانواده ی گسترده و سنتی- واضح است که روابط خویشاوندی در تاریخ بشر، به ویژه در جوامع سنتی و امروزه در کشورهایی که سنتهای خود را حفظ کرده اند، یکی از قویترین مناسبات انسانی بوده است و تمامی اعضای خانواده با توجه به درجهی خویشاوندی نسبت به بستگان خود و گرفتاری آنها احساس مسئولیت
میکردند، به گونه ای که اگر به عنوان مثال سرپرستی از یک خانواده فوت میکرد، اعضای دیگر حضانت فرزندان او را وظیفهی بیچون و چرای خود میدانستند. اگر عضوی از خانواده دچار فقر اقتصادی و ورشکستگی میشد دیگر اعضای خانواده بلادرنگ خود را موظف به حمایت از او میدانستند. بدین وسیله نوعی حمایت اجتماعی بی شائبه و طبیعی نصیب تمامی خانواده میشد. این کار با رغبت کامل انجام میگرفت، زیرا، علاوه بر روابط خویشاوندی و تعصبات سنتی، دیگران نیز خود را مصون از چنین مصائبی نمیدیدند.
پ- محدودیت نیازها- اجتماعات اولیه، همانند جوامع امروزی، نیازمندیهای بسیار گسترده و متنوع نداشتند و لذا برای تأمین نیازهای اساسی و اولیهی خود به تلاشی در حد نیازهای متعارف و روزمره اکتفا میکردند، مضاف بر آن به دلیل انتظارات و توقعات محدود از زندگی با مسائل و مصائب کمتری مواجه بودند و در نتیجه نیازی به خدمات ویژه و سازمان یافتهی اجتماعی احساس نمیشد.
ت- تسلیم در مقابل محدودیتهای موجود- اصولاً اعتقاد به جبر و در نتیجه تسلیم شدن در مقابل پیشامدها و حوادث و عدم مبارزه با مشکلات یکی از باورهای حاکم بر جوامع اولیه بود و هر کسی وضع موجود را سرنوشتی محتوم تلقی میکرد. به عنوان مثال فقر و مسکنت یا، برعکس، داشتن ثروت و برخورداری از امکانات امری خارج از قدرت انسان تلقی میشد، داشتن فرزند معلول و عقبافتاده به نیروهای مافوق طبیعت نسبت داده میشد.
چنین باوری انسان اولیه را از هر نوع تلاشی برای ایجاد تحول در وضع موجود باز میداشت و با پذیرش واقعیتهای زندگی به عنوان غیرقابل تغییر به نوعی آرامش کاذب نایل میشد.
حدوث پدیدهی انقلاب صنعتی و ورود ماشین به زندگی بشر، تحولات عظیمی را در مناسبات پیچیدهی انسانی- اجتماعی از یک طرف و اقتصادی و سیاسی و فرهنگی از طرف دیگر سبب شد که دیگر حل معضلات اجتماعی آن هم با چهرهای جدید و متنوع به صورت ساده و ابتدایی امکانپذیر نبود. بر این اساس مشاغل جدیدی از جمله «مددکاری اجتماعی»، به منظور مقابله با نابسامانیها و مشکلات اجتماعی جدید ظهور کرد و به تدریج به صورت نهادی نسج گرفت، نهادی حرفهای که در زمینه های مختلف یاور نهادهای دیگر گردید.
همانگونه که در بحث قبلی مطرح شد قبل از انقلاب صنعتی، به دلیل برخی عوامل در جوامع، حضور مددکاری به مفهوم خاص و سازمان یافته چندان ضرورتی نداشت، ولی ورود صنعت به زندگی بشر تحولاتی را در تمامی ابعاد فردی و اجتماعی زندگی انسان به وجود آورد که مشاغلی نظیر مددکاری اجتماعی را اجتنابناپذیر میساخت. بنابراین، در ابتدای این بخش و قبل از بیان تاریخ مددکاری در جهان لازم است عوامل مختلفی که در پی انقلاب صنعتی زمینه های ایجاد توسعه ی مددکاری اجتماعی را فراهم میساخت به اختصار بیان شود. این عوامل عبارتاند از:
الف- افزایش جمعیت- چنانچه میدانیم، قبل از انقلاب صنعتی به علت بالا بودن مرگ و میر به خودی خود کنترل طبیعی جمعیت انجام میگرفت و رشد جمعیت بسیار محدود بود. با پیشرفت علوم پزشکی و توجه به عوامل مؤثر در تندرستی و سلامت جسم و جان، مرگ و میر، به خصوص در میان نوزادان و کودکان، شدیداً کاهش یافت. در حالی که میزان زاد و ولد به خصوص در کشورهای آسیایی و آفریقایی در وضعیت سابق باقی ماند که حاصل آن افزایش شدید جمیت و در نتیجه محدودیت امکانات در زمینه های مختلف رفاه اجتماعی بود و به تدریج مسائل و مصائب اجتماعی، یکی بعد از دیگری، خود را نشان داد. مقابله با این مسائل با روشهای سنتی گذشته امکانپذیر نبود. برای اثبات این قضیه نمونهای بارز از جامعهی خودمان نقل میکنیم: «از آنجایی که توان تولید مثل جامعه ی ایران بالاست (4/6 فرزند برای هر یک از زنان در طول 15 تا 49 ساگلی) لذا، بر اساس پیشبینیهای عمل آمده در سال 1386، جمعیتی معادل یکصد میلیون و در سال 1400 جمعیتی قریب به 140 میلیون نفر خواهیم داشت که این رشد به هیچوجه متناسب با رشد امکانات زیستی و معیشتی و رفاهی کشور نیست و این امر سبب ناهماهنگی میان امکانات و جمعیت میگردد که نتیجه ی آن بروز مشکلات مختلف اجتماعی و … است».[3]
ب- مهاجرتهای گسترده و توسعه ی بی رویه ی شهرنشینی- به طور طبیعی یکی از نتایج افزایش جمعیت تحول جمعیت در مکان یا به عبارتی مهاجرت است که عمدهترین علت آن عدم تکاپوی درآمدهای محدود از کشاورزی سنتی و دامداری و مشاغل ابتدایی است. لذا خواه ناخواه مهاجرها آغاز میشود. شهرها شکل میگیرند و شهرهای کوچک تبدیل به شهرهای بزرگ میشوند. اختلاط فرهنگی و تضاد ارزشها و برخورد سنتها و … مسائل گوناگونی را به وجود میآورد. مضاف بر آن ویژگیهای زندگی شهری کاملاً متفاوت از زندگی روستایی و عشیرهای است و پذیرش این ویژگیها از سوی شهروندان جدید به آسانی و در کوتاه مدت امکانپذیر نیست. به علاوه محدودیت امکانات شهری و عدم جذب تمامی مهاجرین در شهرها و در نتیجه ایجاد حاشیه نشینی و حلبی آبادها و کپرنشینها و … مسائل خاص دیگری را پیش میکشد که میبایست به طور علمی و تخصصی با آنها مقابله کرد، به خصوص اینکه انواع انحرافات و آسیبهای اجتماعی در جامعهی ایران میتواند عمیقاً گویای این مسئله باشد. « در سال 1280 هـ.ش بیست درصد از جمعیت ایران شهرنشین بودهاند که این رقم بر اساس سرشماری عمومی سال 1365 در این سال به 3/54 درصد رسیده است و پیشبینی میشود که تا سال 1400 به هشتاد درصد افزایش پیدا کند».[4]
پ- نیازهای جدید و گسترده- یکی دیگر از وامل مؤثر در ایجاد مشاغلی نظیر مددکاری اجتماعی گستردگی و تنوع نیازهاست. واژهی نیاز، بنابر تعریف امروزیش، روزبه روز ابعاد تازه تری به خود میگیرد. بسیاری از خواسته های مهم و ضروری امروز جزو نیازهای دیروز نبود. بر اساس قوانین ملی و بین المللی نیازهای انسانی ابعاد تازهای یافته است که برای تحقق آنها سیاستگذاری کلان و سازمانیافته و رسمی لازم است. مضاف بر این، گستردگی و تنوع نیازها به حدی است که افراد جامعه برای تأمین آنها ناچار به تلاش و تکاپوی بیش از توان و ظرفیت خود هستند و چه بسا با این هدف مسائل و مشکلاتی را برای خود پدید میآورند که برای حل آن نیاز به تخصصهای ویژه میباشد.
ت- حوادث و سوانح ناشی از صنعت- ظاهراً ورود ماشین به زندگی بشر
میبایست متضمن آسایش و آرامش بشر باشد، ولی، علیرغم تسهیلات ناشی از این امر، مشکلاتی نیز پدید آمده است که برای حل آن مهارتهای خاص لازم است. انسانی که تا دیروز در مزرعه یا کارگاه خصوصی خود مشغول به کار بود، امروزه در تشکیلات صنعتی عظیمی کار میکند که کوچکترین غفلت و سهل انگاری حادثه ی تأسف بار و جبران ناپذیری را برای او به ارمغان میآورد، مضاف بر آن حوادث ناشی از ترافیک، ضایعات مربوط به محیط زیست و …، معضل را تشدید و پیچیده میکند. امروزه ارقام مربوط به حوادث ناشی از کار و صنعتی شدن جامعه قابل توجه است و توانبخشی و عودت سانحه دیدگان به زندگی طبیعی تخصصهای گوناگون از جمله مددکاری اجتماعی را طلب میکند. از لحظه ای که فرد دچار سانحه میشود تلاش مددکار حرفهای برای او و خانوادهاش آغاز میشود تا زمانی که به طور نسبی به زندگیت توام با رضایتمندی برسد.
ث- سستی روابط اجتماعی- شرایط زندگی به نحوی است که شیرازهی خانواده مانند سابق چندان منسجم نمیتواند باقی بماند. علاوه بر ضعف روابط انسانی- اجتماعی، خانواده نیز مهفوم گذشته ی خود را از دست داده و معنی جدیدی پیدا کرده است. دیگر سالمند، همانند گذشته، جایگاه ویژهای در خانواده ندارد و چه بسا بالاترین وظیفه ی فرزندان سپردن او به سرای سالمندان است. در قبال فرزندان بیسرپرست و ایتام اعضای خانواده مسئولیت چندانی را احساس نمیکنند و اصولاً هر کس در فکر و اندیشه ی رفع گرفتاریهای خود و تأمین معیشت زندگیش است و به قول معروف «هر کس سعی دارد گلیم خود را از آب بیرون بکشد».
در چنین آشفته بازاری باید نهادهای جدید به وجود آیند تا به طور نسبی وظایف مربوط به نهاد خانواده را ایفا نمایند.
ج- تدابیر و سیاستهای دولت در جهت نیل به اهداف رفاه اجتماعی- اگر به
برنامه های سالیانه یا دراز مدت دولتها نظری بیندازیم متوجه میشویم که اصولاً امور اجتماعی در برنامه های مذکور مدنظر قرار گرفته و در نتیجه بودجه ی قابل توجهی را به خود اختصاص میدهد. در نظام جمهوری اسلامی ایران نیز به این مهم توجه شده است. برای تحقق اصول مختلف قانون اساسی و به تبع آن اهداف ارزشمند عدالت اجتماعی برنامه های سالیانه و پنج ساله ی توسعهی اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی تدوین و اجرا میشود که به عنوان نمونه توجه به ارقام مربوط به بودجه ی سال 1371 گویای اهمیت موضوع است. رقم مصوب برای بخش امور اجتماعی در چهار بخش مختلف برای سال 1371 در کل کشور معادل از 2400 میلیارد ریال است که 54/53 درصد از کل بودجه ی سالیانه را شامل میشود.[5] چنانچه میدانیم برای اجرای برنامه های مختلف این بخش ایجاد و توسعهی سازمانهای خدمات اجتماعی و مؤسساتی که ارائه کنندهی خدمات مددکاری اند امری ضروری محسوب میشود.
حقوق ماهیانه مددکار اجتماعی چقدر است؟
چ- سستی پایه های اخلاقی و اعتقادات معنوی- یکی از عمدهترین علل فساد و فحشا، تکدیگری، اعتیاد، سرقت و انواع بزهکاریهای اجتماعی ضعف اخلاقیات و باورهای معنوی است که متأسفانه، علیرغم پیشرفتهای شگرف در صنعت، بشر در بعد معنوی و انسانی رشدی متعادل با آن را نداشته است. مضاف برآن، وجود اعتقادات و حاکمیت فرهنگ و اخلاق انسانی- الهی بر مناسبات و روابط اجتماعی یکی از قویترین انگیزه های بشر در خدمت به هم نوع است که متأسفانه در قرون اخیر به ویژه در قرن حاضررو به ضعف گذاشته است که بررسی علل و تحلیل موشکافانه از عوامل آن
میتواند موضوع پژوهشی ارزشمند باشد.
ح- سیاستهای سوء استعمار- این سیاستها به اشکال مختلف و با توجه به شرایط زمانی و مکانی هر یک از مناطق، خود را نشان میدهند: جنگهای تحمیلی، اختلافات قومی- نژادی، ترویج فساد و فحشا، تخذیر افکار و اندیشه ی نسل جوان از طریق مواد مخدر و … .
برای مثال در کشورمان جنگ تحمیلی و ویرانگر هشت ساله خسارات اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بسیاری را بر ملت ما تحمیل کرد که برای مقابله با آنها نهادهای متعددی شکل گرفتند و موظف به ارائهی خدمات مختلفی از جمله مددکاری شدند.
خ- حوادث و سوانح طبیعی نظیر سیل، زلزله، قحطی و …- که گاه به جهت گسترده بودن دامنهی آن سازماندهی وسیاستگزاری خاصی را ایجاب میکند و تشکل و هماهنگی حِرَف گوناگون را اجتناب ناپذیر میسازد. هر چند سوانح طبیعی در طول زندگی بشر وجود داشته است و مسئله ی جدیدی تلقی نمیشود، ولی برخورد با این قبیل پدیده ها و کاستن از آثار و عواقب سوء آن با پیش آگاهیهای مناسب در جهت پیشگیری از حوادث قابل پیشبینی وظیفه ی مهمی است که امروزه در بسیاری از کشورهای جهان به عهده ی دولتمردان و نهادهای حکومتی و در نتیجه برخی از سازمانهای خدمات اجتماعی گذاشته شده است. با توجه به سوگندنامه ی مددکاران اجتماعی و اخلاق
حرفهای در مددکاری اجتماعی، آمادگی مستمر مددکار در کمک به آسیب دیدگان از سوانح وظیفه ی خطیری محسوب میشود. بر این اساس مددکاران اجتماعی از اولین گروه های امدادی هستند که کمر به خدمت مصیبت زدگان میبندند و با ارائهی خدمات حرفهای خود در جهت بازگشت آنها به زنگی طبیعی تلاش میکنند.
د- مصوبات و مقررات بین المللی- مصوبات بین المللی و در رأس آن مصوبات سازمان ملل و نهادهای مربوط به آن یکی از عوامل مؤثر در ایجاد و توسعه ی مددکاری در جهان است. در این مورد به عنوان مثال میتوان به قطعنامه ی مجمع عمومی سازمان ملل در یازدهم دسامبر 1946 میلادی اشاره کرد که سبب تأسیس یونیسف (صندوق کمکهای فوری به کودکان ملل متحد) شد. این صندوق یکی از مؤسسات مهم خدمات اجتماعی بین المللی است و شعبات آن در بسیاری از کشورها از جمله ایران به صورت نهادی مستقل وجود دارد و از ابتدای تأسیس رشته ی مددکاری در ایران کمکهای مختلفی به این رشته کرده است.
علاوه بر موارد فوق باید گفته شود که نهادهای مذهبی، مانند کلیساها، معمولاً از مهمترین مراکز ارائهی خدمات داوطلبانه ی مددکاری بودهاند، چه مددکاری اجتماعی نهادی شدن خود را مدیون این مراکز است، چنانکه نخستین بار به منظور حمایت از مستمندان و جلوگیری از روج تکدیگری کلیساهای آلمان در اوایل قرن شانزدهم صندوق هایی دایر کردند که به تدریج به فرانسه و اتریش و اسکاندیناوی نیز تسری پیدا کرد.
معرفی جامع و تخصصی رشته علوم اجتماعی
در روم قدیم نوعی بیمه های تعاونی برای حفظ خانواده و بازماندگان نظامیان وجود داشت. در برخی مناطق بین چارچاداران نوعی بیمه در مقابل حوادث طبیعی مثل از بین رفتن چارپایان وجود داشت.[6]
بابلیها و سومریها نیز در این خصوص قوانین و مقرراتی داشتند که نشان از قدمت خدمات اجتماعی در دو هزار سال قبل از میلاد دارد، چنانچه گفته میشود، حمورابی، حکمران بابل، حدود دو هزار سال قبل از میلاد مراقبت از زنان بیوه و کودکان یتیم را بر عهده داشت و بخشی از قوانین او در دفاع از حقوق محرومین بود.[7] در یک سرود سومری میگوید: «کیست آنکه آشنای یتیمان و بیوه زنان است/ از ستمکاری و ظلم به انسانها آگاهی دارد/ او الهه ی نیکی و نیکوکاری است/ …»[8]
چنانچه گفته شد در قرن شانزدهم و قبل از آن کلیساهای اروپایی مأوایی برای دردمندان بود. در سال 1531 میلادی برای حمایت کلیساها از فقرا قانون هنری هشتم در انگلستان به تصویب رسید و با اصلاح این قانون در 1536 تدابیر لازم به منظور جلویگری از مهاجرت به بهانه ی نیازمندی اتخاذ شد.
در عصر الیزابت، در سال 1601، «قانون فقر» به عنوان اصل 43 به تصویب رسید که از لحاظ برخی ویژگیهای نزدیک به اصول مددکاری دارای اهمیت است. در حقیقت این اقدام کوشش آگاهانه ای بود که برای دگرگونی در روش حمایت از نیازمندان که طی سالیان دراز مرسوم شده بود انجام گرفت. رسومی که تکدیگری را پدیدهای عادی به حساب می آورد. به موجب این مصوبه حکومتهای محلی انگلیس مسئولیت فقرا، معلولین و سالمندان منطقه ی خود را عهده دار شدند.[9] به موجب این قانون فقرا و نیازمندان بیکار که غالباً به تکدیگری اشتغال داشتند جمع آوری و در سه دسته تقسیم شدند: دسته ی اول افرادی که توان کافی برای کار و اشتغال داشتند به کار گرفته شدند؛ دسته ی دوم، کودکان و نوجوانان که به کارآموزی مشغول شدند؛ دسته ی سوم، سالمندان و معلولین که توانایی کار نداشتند در مراکزی نظیر داارلمساکین مورد حمایت قرار گرفتند.
بودجه ی مورد نیاز برای اجرای قانون مذکور از طریق مالیات تأمین میشد و فرزندان و والدین به گونه ای در قبال هم مسئولیت قانونی داشتند.
به تبع قانون فقرا، قانون اسکان در 1662 و قانون اردوی کار در 1696 به تصویب رسید. به موجب قانون اسکان تازه واردین به هر ناحیه که متقاضی کمک مالی بودند بر اساس حکم دادگاه باید به محل سکونت خویش برگردانده میشدند.[10] به موجب قانون فقر کسانی که در شهرها و روستاها ساکن بودند باید به نوعی، اداره ی امور خود را عهده دار شوند و کسانی که مورد حمایت قرار میگیرند باید مدت زمان مشخصی ساکن آن منطقه بوده باشند. توسعه ی شهرنشینی موجبات عدم شناخت افراد محتاج را فراهم ساخت. نیازهای اجتماعی تنوع و گستردگی بیشتری پیدا کرد. میان نیازهای اجتماعی و منابع اجتماعی حفره ی عظیمی به وجود آمد. منابع اجتماعی موجود جوابگوی نیازها نبود. اختلاف طبقاتی بین کارگران و کارفرمایان، داراها و ندارها و مشکلات مختلف ناشی از آن زمینه ی کمکهای داوطلبانه و صاحبان سرمایه و صنایع را فراهم ساخت، مؤسسات خیریه توسعه یافتند، به تبع آن لزوم سازماندهی این مؤسسات کاملاً احساس میشد. این مؤسسات معیارها و مقررات گوناگونی داشتند که با هماهنگی تدریجی آنها زمینه ی خدمات اجتمای- حرفهای و توجه به اصول و چارچوب حرفه ای فراهم شد. برخی اقدامات خاص در این وضعیت دخیل بودند، از آن جمله ایجاد مرکزی به نام توینبیهال[11] توسط ساموئل بارنت در لندن به سال 1884 میلادی، تأسیس هال هاوس[12]، توسط جین آدامز در آمریکا، به سال 1889. این مرکز تنها به خدمت به محرومین محل مورد نظر اکتفا نکرد، بلکه همزمان برنامه ریزی خود را به شهر و منطقه نیز گسترش داد. با گسترش مهاجرت در آمریکا و برای مطابقت دادن مهاجرین با محیط جدید مؤسسه ی دیگری تحت عنوان ستلمنت هاوس[13] به مجموع مؤسسات خدمات اجتماعی اضافه شد.[14]
در سال 1834 میلادی در پارلمان انگلستان کمیتهای مأمور بازنگری در قانون فقرا شد. حاصل بررسی این کمیته آن بود که برای اینکه تکدیگری توسعه نیابد مواد جدیدی به این قانون افزوده شود، از آن جمله: الف. فقرای هر منطقه میتوانند فقط از امکانات آن منطقه استفاده کنند، ب. کمکهایی که به افراد فقیر میشود باید کمتر از حقوقی باشد که در ازای کار پرداخت میشود؛ پ اعضای خانواده نسبت به نیازمندان خود مسئولیت دارند.[15] توماس چالمرز[16]، کشیش اسکاتلندی، در سال 1814 نظرهایی دربارهی چگونگی کمک به نیازمندان را مطرح کرد که از نظر مددکاری سازمان یافته حائز اهمیت است، به طوری که برخی او را پدر مددکاری معرفی میکنند. توماس چالمرز برای کمک به نیازمندان پیشنهاد کرد که یک سری آموزشهای حرفهای هوش، توانایی و خصوصیات اخلاقی ویژه انجام شود تا سطح آنها مشخص شود. چالمرز به شناخت نیاز و نیازمندان و همچنین تشویق نزدیکان و خویشاوندان به حمایت از نیازمندان تأکید فراوان داشت.
بر اساس نظرهایی نظیر چالمرز به تدریج سازمانهای خدمات اجتماعی در قرن نوزدهم شکل گرفت. طرفداران «نهضت سازمان خیریه و برقراری نظم» اولین پیشقدمانی بودند که مدارس مددکاری را در امریکا و اروپا برقرار کردند. اوکتاویاهیل[17] در سال 1873 میلادی در لندن برای اجرا کنندگان امور خیریه و برقرارکنندگان نظم برنامه ی کارآموزی و آموزشی ویژه ای ترتیب داد.
در سال 1877، برای اولین بار در بوفالو موسسه ی خیریه ای تشکیل شد که این تشکیلات بوفالو را به هشت منطقه تقسیم میکرد، هر منطقه را یک کمیسیون متشکل از نمایندگان عالی همان منطقه اداره میکرد. هدف این مؤسسه هدایت و هماهنگی مؤسسات خیریه بود. در این کمیسیونها مسائل و مشکلات اجتماعی و اقتصادی مورد بحث و بررسی قرار گرفت و راه های ویژه ی مقابله با آنها توصیه میشد. این مؤسسات، علیرغم نواقص و ایرادهایی که به تشکیلات سازمانهای خیریه ی مذکور وارد بود، در تبدیل خدمات اجتماعی به صورت حرفه ای نقش مؤثر داشتند.[18]
[1]- برای مطالعه ی بیشتر به کتاب فطرت استاد مطهری ص ص 1-17 مراجعه شود.
[2]- ویل دورانت، (1367)، ص 67
[3]- کیهان، مورخ 3/8/67
[4]- حبیب الله زنجانی، (1365) ص.
[5]- مجموعه ی اطلاعاتی قوانین و آمار، معاونت امور اقتصادی سازمان برنامه و بودجه 1369 ص 55-56
[6]- محمد خامنه ای، (1359)، ص 12.
[7]- والنز- آی- ترانز، (1974)، ص 1.
[8]- مهدی مهدوی، (بیتا)، ص 2.
[9]- بتی ج پیکارد، (1373)، ص 54.
[10]- همان، ص 56.
1- Toynbee Hall
2- Hull House
3- Settelement House
4- Sosyal Hizmetler Yuksek Okulu Dergisi Gilt 4. S. 8.8
[15]- محمدحسن خاکساری، (1372)، ص 35.
2- Thomas Chalmers
3- Octavia Hill
1- Sosyal Hizmetler Yuksek Okulu Dergisi, No.7. Gilt S. S. 92
نوشتههای تازه
آخرین دیدگاه ها