تاریخ بروزرسانی : 1401/08/05
نام بسته درسی : درس جامعه شناسی گیاهی
————————————————————-
فهرست:
مفهوم جامعهي گياهي
برخي از ويژگيهاي جامعه
روش بررسي جوامع گياهي
كاربرد روشهاي رياضي در جامعهشناسي گياهي
انواع روشهاي طبقهبندي
آناليز خوشهاي (Kluster analysis)
توابع تشابه
آناليز اطلاعات (Information theory measures)
آزمون كاي اسكور براي بررسي همبستگي بين دو گونه (آناليز اجتماع)
بررسي همبستگي بين چند گونه گياهي
شاخصهاي همبستگي براي دو گونه
مطالعه روابط پوشش گياهي و محيط
روشهاي رستهبندي
معرفي نرمافزار PC-ORD
الگوهاي مكاني پراكنش گياهان و روشهاي تحليل آنها
معرفي شاخصهاي تعيين الگوي پراكنش
منابع
در هر رويشگاهي پوشش گياهي را مجموعهاي از چندين گونه گياهي تشكيل ميدهند. اندامهاي تكثير گياه از راه انتشار به آن ناحيه ميرسند و در شرايط مطلوب مستقر ميشوند. با گذشت زمان گياهان تازه وارد به پوشش گياهي افزوده ميشوند و پيچدگي و تنوع پوشش افزايش مييابد. گياهان طي رشد خود پيوسته از منابع محيطي رويشگاهها بهرهبرداري ميكنند. هم چنين با تجزيهي بقاياي اندامهاي هواي و زيرزميني بر خاك رويشگاه تأثير ميگذارند، از اين رو تغييراتي در مجموعه پيچيده محيط به وجود ميآورند.
نياز همه افراد با گروههاي سني متفاوت و گونهها به عنصر محيط يكسان نيست و بعضي از گونهها بيشتر از محيط بهرهبرداري ميكنند. اين وضعيت به رقابت بين گونهها منجر ميشود و آنهايي كه ميتوانند ايستادگي كنند، به خوبي به رقابت ميپردازند و ادامه حيات ميدهند، در حالي كه گونهها و افراد ضعيفتر از بين ميروند.
با توجه به مطالب بالا، گياهان از محيط تأثير ميپذيرند و بر محيط تأثير ميگذارند. شناخت اين تأثيرات در مجموعهاي از گياهان حاضر در يك رويشگاه، جزو مباحث بومشناسي جامعه است.
مجموعهاي از گونههاي گياهي كه در يك محل با هم رشد ميكنند، «جامعة گياهي» گويند. به عبارت ديگر، به مجموعه گياهان با تركيب گونهاي به نسبت ثابت، فيزيونومي يكنواخت و توزيع خاصي كه مختص آن رويشگاست، جامعه گياهي گفته ميشود. بوم شناسان جامعه گياهي سعي دارند تا چگونگي برقراري توازون در بين گونههاي گياهي جامعه را با محيط اطرافشان تبيين كنند. آنها ميخواهند به پرسشهاي زير پاسخ دهند:
– چگونه ميتوان ويژگيهاي جامعه را اندازهگيري كرد و براي به دست آوردن اطلاعات مفيد، حداكثر خلاصهسازي را براي دادههاي خام انجام داد؟
– چرا بعضي از جوامع در مقايسه با ديگر جوامع تغييرات سريعتري در طول زمان دارند؟
– چگونه ميتوان تغييرات آينده را پيشبيني و گذشته را بازسازي كرد؟
يكي از فرضيههاي مورد قبول بومشناسان اين است كه بعضي از واحدهاي اساسي جامعه به طور واقعي وجود دارند و اين واحد يك يا واحد را ميتوان در طبيعت مشاهده كرد. اين نظريه مورد حمايت بعضي از بومشناسان اروپا و آمريكاي شمالي مانند بروان بلانكه در فرانسه، كامنتس در ايالات متحده تانسلي در بريتانيا قرار گرفته است. اما فرضيه وجود جوامع گياهي مورد انتقاد شديد رامنكسي در روسيه و گليسون در ايالات متحده و لنوبل در فرانسه قرار گرفت. به طور كلي، بحثهاي مربوط به سرشت جوامع گياهي را به صورت زير ميتوان خلاصه كرد:
بر اساس نظريه ارگانيسمي، جوامع گياهي واحدهاي منسجمياند كه در ناحيه معين اين جوامع به طور منظم تكرار ميشوند. بر اساس اين نظريه گونههاي مختلف در نقطهاي از سطح زمين كه پوشش گياهي آن نقطه را تشكيل ميدهند، همانند سلولها، بافتها يا اندام هايي از بدن يك جانورند، بنابراين جامعه گياهي نيز مانند يك موجود زنده، بدون وجود اندامهاي خود قادر به ادامه حيات نيست.
گونهها در اجتماع در امتداد محور افقي (گراديان محيطي) منحنيهاي پراكنش مشابهي دارند و بسياري از آنها در نقاط تقريباً يكساني به حداكثر وفور ميرسند. اكوتون يا مرز بين اجتماعات محدود است و دامنه گونهها با هم انطباق كمتري دارند. البته چند گونه خاص وجود دارند كه فراگيرند و در بسياري از اجتماعات يافت ميشوند .
گليسون در سال 1926 با انتشار مقالهاي با عنوان «نظريه فردگرايي در جامعه گياهي»، نظريهي ارگانيسمي كلمنتس را مورد انتقاد شديد قرار داد. عقايد گليسون در مورد پيوستگي جوامع ابتدا مورد تأييد قرار نگرفت، ولي كم كم ديگر بومشناسان آن را تأييد كردند. براساس اين نظريه غلبه يك گونه گياهي به طور منفرد يا حضور گروهي از گونهها در امتداد گراديان محيطي تغييرات شديد و قاطعي ندارد و حداكثر نقاط وفور گونهها با هم در يك مكان به وقوع نميپيوندند. به طور كلي، براساس نظريه گليسون، گونههاي مختلف به صورت انفرادي در امتداد گراديان محيطي گسترش مييابند و هر گونه داراي محدوده توزيع مختص به خود است.
امروزه نيز بومشناسان درباره مفهوم جوامع گياهي با هم اختلاف نظر دارند، ولي اغلب آنها در مورد وجود جوامع گياهي كه در مكانهاي مختلف تكرار ميشوند، اتفاق نظر دارند. چنين ديدگاهي بين دو نظريه كلمنتس و گليسون قرار دارد. بسياري از بومشناسان كه از روشهاي كمّي براي طبقهبندي پوشش گياهي استفاده ميكنند، به نظريهي كلمنتس گرايش دارند.ديگر پژوهشگران و به ويژه بومشناسان آمريكايي به نظريه گليسون گرايش دارند. اين پژوهشگران نمونههاي پوشش گياهي را با استفاده از روشهاي رستهبندي در امتداد گراديانهاي محيطي مرتب ميكنند. در حال حاضر نيز ديدگاه واقعبينانهاي از جوامع گياهي با عنوان «واحد جامعه» و «ايده توزيع موزاييكي» پوشش گياهي ارائه شده است. براساس اين نظريه، پوشش گياهي مانند سنگريزهها و قطعات خردهسنگ موجود در موزاييك در سطوح مختلف قرار ميگيرند. به هر حال، جوامع گياهي شناخته شده و به گونهاي در عرصه تعريف ميشوند، اما بايد آن را به صورت نظري با مرزبندي قراردادي درك كرد.
ديدگاه كنوني از سرشت جامعه به نظريه فردگرايي گليسون در مقايسه با نظريه ارگانيسمي كلمنتس نزديكتر است.
نوشتههای تازه