تاریخ بروزرسانی : 1402/01/25
نام بسته : درس اصول روابط بین الملل
————————————————————————
فهرست
فصل اول _ سیری در مطالعات نظری روابط بین الملل
علل تاخیر ورود به عرصه ی نظریه پردازی
نظریه پردازی مبتنی بر اسطوره سازیها
بررسی سطوح تحلیل
تعارض در سیاست بینالملل
موضوعات مورد مطالعه سیاست بینالملل
نقش دولت در سیاست بینالملل
تجزیه و تحلیل سیاست بینالملل براساس رهیافت تصمیمگیری
فصل دوم – خط اصلی فکری و نظری روابط بین الملل
تجزیه و تحلیل رویکرد لیبرالیسم
انواع لیبرالیسم
لیبرالیسم و وابستگی متقابل
لیبرالیسم و همگرایی در روابط بین الملل
رویکردهای نولیبرال
کارکردگرایان
نوکارکردگرایان
کنفدرالیسم و همگرایی
فدرالیستها
نظریه مبادله
محورهای اصلی رئالیسم
تجزیه و تحلیل رویکرد نو واقع گرایی
مقایسه نو واقع گرایی و نئولیبرالیسم
ساختارگرایی
نقد و ارزیابی نظریههای روابط بینالملل
فصل سوم – دولت بازیگر اصلی در عرصه سیاست بین الملل
تجزیه و تحلیل عناصر تشکیل دهنده دولت
نظام بین الملل
مختصات ساختاری نظام بینالملل
فصل چهارم – رویکرد انتقادی و بازتابی در روابط بین الملل
نظریه انتقادی
پست مدرنیسم
نظریه های زیست محیطی
تجزیه و تحلیل نظریه سازه انگاری
تجزیه و تحلیل سیاست خارجی
ساختار نظام تصمیم گیری
تحلیل گفتمانی از سیاست خارجی
گروه های ذی نفع،ذی نفوذ و احزاب سیاسی
سطح تحلیل نظام بین الملل
هدفهای ملی
منافع ملی
جهت گیری های سیاست خارجی
تجدید نظر در الگوی سیاست خارجی
امنیت ملی و بین المللی
فصل پنجم – نگرش فلسفی به مطالعه روابط بین الملل
نگرش فلسفی سنتی و نهاد یکپارچه ساز امپراتوری
نگرش فلسفی به نظام بینالملل آنارشیک (سرورگریز)
زمینهسازی نظری برای تحول روابط بینالملل
زیست بوم پسامدرنی، تفرد انسانی
رهیافت و رویکرد حکیم سنتی به سیاست (نگاه سنتی و رویکرد سنتی)
مناظرات ایستاری طرز تلقیهای بدیل در روابط بینالملل
مناظره بین سنتیها و رفتارگراهای پوزیتیویست
مناظره بین رفتارگراها و پسارفتارگراها
مناظره بین مدرنها و پسامدرنها
فصل ششم – روش در روابط بینالملل
گزارههای بنیادین
تمثیل و نگاه به نهادهای امپراتوری و بینالمللی
سطوح تحلیل
قدرت و ارزش در فضای زیست مطالعات بینالمللی
تفاوت روابط بینالملل با حقوق بینالملل
تجزیه و تحلیل نظام موازنه قدرت
معیارهای کاپلان در تقسیمبندی نظامها
مدلهای مختلف از نظامهای بینالمللی و تحلیل ساختاری- پویشی مورتون کاپلان
تعریف دولت مدرن
کارکرد دولت مدرن
فصل هفتم – تحولات جهانی و رویکردهای جایگزین
نظم نوین جهانی، تحول در نهادها و قانونمندیهای رفتاری
تحولات کمی و کیفی در نگاه به منافع ملی
تحولات محیطی و مفهوم منافع ملی
رویکردهای عملی به تحقق اهداف سیاست خارجی
ایدئولوژی و استراتژی: دو گرایش ذهنی مکمل و نه بدیل
اهداف سیاست خارجی: اهداف راهبردی و اهداف تاکتیکی
محورهای شکلی و محتوایی تصمیمسازی و تصمیمگیری سیاست خارجی
مدلهای دو سطحی: عنایت به برآیند ناشی از تلفیق مقدورات ملی با محذورات بینالمللی
مدل مدلسکی در دخل و خرج بازی قدرت در سیاست خارجی
دیالکتیک محیط عملیاتی و محیط روانشناختی در مدل مایکل برچر و همکاران
مدل «پیشنظریه» روزنا: تأثیرات بین رشتهای
مدل «طرح پیوستگی» روزنا
مدل سیستماتیک مفهومی
فصل هشتم – تجزیه و تحلیل سیاست بینالملل براساس رهیافت قدرت
منابع وماخذ
2) تا قبل از پایان جنگ جهانی دوم مطالعات مربوط به این موضوع، در قالب اندیشهها و تفکرات سیاسی و همچنین تجزیه و تحلیل رویدادهای بینالمللی براساس بررسیهای روزنامهای و تاریخنگاری صورت میگرفت و معمولاً استمرار منظمی نداشت و هر یک از محققان و دانشمندان بر مبنای زمینههای ذهنی و مطالعاتی خویش به بررسی و تحقیق درباره موضوعهای مربوط به سیاست بینالملل میپرداختند.
3) به طور کلی سیاست بینالملل قبل از ورود به مرحله علمی دارای ویژگیهای زیر بود:
4) محققان روابط بینالملل پس از جنگ جهانی دوم بر آن شدند تا به سلسله الگوهای رفتاری پایدار و تکرار شونده دست یابند تا در پرتو قوانین و اصول کلی قابل تعمیم بتوانند رفتارهای واحدهای سیاسی را تبیین کنند.
5) مشکلات بررسی علمی روابط بینالملل :
🔴 ناهمگونی جامعه بینالمللی: جامعه بینالمللی ترکیب ناهمگونی دارد که در آن واحدهای سیاسی متعددی با ساختارهای متفاوت اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و اجتماعی زیست میکنند. منافع، دیدگاهها و برداشتهای این واحدها لزوماً یکسان و همسو نیستند و از این رو واحدهای مزبور تحت تأثیر انگیزههای گوناگون،جهتگیریهای متفاوتی در سیاست خارجی خود اتخاذ میکنند.
🔴 تعدد متغیرها: کوشش دانشپژوهان در فرایند مطالعات علمی سیاست بینالملل بر آن است که متغیرهای گوناگون را شناسایی کرده، چگونگی رابطه همبستگی و یا عدم همبستگی متغیرهای مزبور را مشخص کنند، تا بدین طریق به ارائه و توضیح نظریههای مختلف قادر باشند. وجود متغیرهای متعدد در سیاست بینالملل و ارتباطات بسیار پیچیده میان آنها و نیز دشواری تمیز بین متغیرهای تبعی و مستقل از یکدیگر و بالاخره دشواری تشخیص علتها از معلولها (یکی از مشخصات اصلی فرایند علمی)، جملگی از مسائلی هستند که محقق را در تبیین و توضیح روابط میان واحدهای سیاسی با دشواریهای عدیدهای مواجه میسازد.
🔴 وجود بازیگران غیرحکومتی: گرچه در فرایند مطالعه ابعاد گوناگون سیاست بینالملل عمدتاً بر نقش واحدهای رسمی حکومتی (دولتها) تأکید میشود، به هیچ وجه نمیتوان نقش و اهمیت جنبشهای استقلالطلبانه، سازمانها و گروههای انقلابی، اتحادیهها و انجمن های بینالمللی، گروههای تروریستی، شرکتهای چندملیتی، جنبشهای اجتماعی و امثال آنها را انکار کرد. چه بسا در برخی از موارد تاثیر دادههای رفتاری این بازیگران غیرحکومتی در روابط بینالملل بیش از رفتار بازیگران رسمی (حکومتی) باشد.
🔴 دگرگونی در شرایط و مقتضیات بینالمللی: در مطالعه سیاست بینالملل برخلاف علوم تجربی نمیتوان شرایط و عوامل محیطی را ثابت فرض کرد؛ زیرا جو بینالمللی تحت تأثیر عوامل و انگیزههای گوناگون دستخوش تغییر و دگرگونی میشود و دولتها به تبع تحول در ایستارها، نیازهای داخلی، فشارهای بینالمللی و تهدیدات خارجی، در رفتارهای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و نظامی خود تجدیدنظر میکنند که این امر مشکلات بسیاری را در پیشبینی جهتگیریهای سیاست خارجی دولتها به وجود میآورد.
🔴 کمیتناپذیری عوامل کیفی: گرچه در سالهای اخیر کوششهای بسیار برای بهرهگیری از روشهای کمی اعم از ریاضیات، آمار، روش تحقیق عملیاتی و امثال آن برای بررسی سیاست بینالملل صورت گرفته است، اما حاصل کار چندان ثمربخش نبوده است؛ زیرا بسیاری از عناصر سیاست بینالملل کمیتناپذیرند و متغیرهای کیفی چون هویت، مشروعیت و روحیه ملی را نمیتوان به سادگی به صورت اعداد و ارقام نشان داد و نباید انتظار داشت که در تمامی موارد، روشهای آماری توضیحدهنده رفتارها و سیاستهای دولتها باشند.
🔴 در اختیار نداشتن اطلاعات محرمانه: بسیاری از اطلاعات و آمار و ارقام و متغیرهایی که محققان سیاست بینالملل برای مطالعه و تجزیه و تحلیل به آنها نیازمندند، اغلب در عدد اسناد محرمانه و طبقهبندی شده به شمار میروند و محقق سیاست بینالملل نمیتواند برای دستیابی به مفاد این گونه اسناد، در انتظار انتشار آنها باقی بماند. حتی بسیاری از اسناد طبقهبندی شده زمانی انتشار مییابند که موضوعهای مورد پژوهش اهمیت خود را از دست دادهاند یا به کلی منتفی شدهاند.
علل تاخیر ورود به عرصه ی نظریه پردازی
6)علت اولیه فقدان یک نظریه در روابط بین الملل حاکم بودن دیدگاه فلسفی تاپایان جنگهای ناپلئون در سیاست بین الملل بود.تا آن زمان تصور غالب براین اصل استوار بود که انسان نمی تواند باعث تغییر و دگرگونی در روابط میان ملتها شود.دلیل دوم فقدان مساعی لازم برای شناخت و درک واقعی ماهیت روابط بین الملل بود. سومین دلیل به ماهیت دیرینه سیاست (اعم از داخلی و یا بین المللی ) مربوط می شود.
نظریه پردازی مبتنی بر اسطوره سازیها
7)واقع گرایان با عنایت به اسطوره آشوبزدگی یا فقدان اقتدار مرکزی بین المللی توضیح می دهند که به چه علت دولتهای مستقل به صورت اجتناب ناپذیرخود را در تعارض با سایرین می بینند و نیز به چه دلیل سیاست قدرت می تواند راه حلی برای مدیریت چنین تعرضی به شمار رود.این درحالی است که آرمان گرایان نقطه اتکای خویش را جامعه بین المللی قرارداده در نتیجه روی پیشرفت میان دولتهای مستقل در پهنه جهانی تاکید می ورزند.
8)درمورد بازیگران عرصه سیاست بین الملل ملاحظه می کنیم که در دیدگاه واقع گرایان دولت بازیگر اصلی است.از منظرکثرت گرایان (لیبرالها)بازیگران دولتی و غیر دولتی حائز اهمیت اند و در چارچوب ساختار گرایی (جهان گرایی)طبقات دولتها جوامع و بازیگران غیردولتی به صورت بخشی از نظام سرمایه داری جهانی عمل مینمایند.
9)اگربخواهیم سیاست بین الملل را براساس رویکرد فمینیسم مورد مطالعه قرار دهیم ملاحظه میکنیم که به همان سیاق اسطورهسازیها و نگرشها و مفروضاتی که طرفداران این نظریه دارا هستند ، نگاه آنها را نسبت به مقولات و مفاهیمی گوناگون سیاست بین الملل را باید در فرهنگ ایدئولوژی و اسطوره سازیهای مردانه جستجو کرد که این خود منشأ ناامنی و عدم همکاری میان دولتها به شمار می رود.
10)در شرایطی که نقطه شروع بسیاری از رویکردها یا نظریه های سیاست بین الملل دولتاست و بسیاری از مفاهیم و مقولات از جمله قدرت منافع هویت جنگ و صلح بر مبنای اسطوره سازی از دولت تبیین می گردند لکن در نگاه پست مدرنیسم دولت را نمی توان به عنوان نقطه آغازین روابط بین الملل پنداشته ، دیپلماسی و سیاست خارجی را در راستای اجرای«منافع ملی»فرض کرد.
11)به طور کلی نظریه های روابط بین الملل در چارچوب سه مناظره بزرگ دستخوش تحول گردیده اند:نخستین مناظره در دهه های 1930و1940 میان آرمان گرایی به وقوع پیوست که همواره روی تحقق صلح تأکید میشد.مناظره دوم در دهه ی1960میان واقعگرایی سنتی و ساختاری و یا به عبارتی میان سنتگرایان و رفتارگرایان در مورد چگونگی نظریهپردازی نظریات روابط بین الملل به طور علمی ظاهر گردید.مناظره سوم از دههی 1980به بعد میان پوزیتیویسم (اثبات گرایی) و پست پوزیتیویستم (فرااثبات گرایی) در گرفت.در مناظره اول عمده ترین بحث در مورد سرشت سیاست بین الملل و مناظره دوم بیشتر به جنبه های روش شناختی و مناظره سوم عمدتا به ابعاد معرفت و هستی شناسی سیاست بین الملل عنایت داشته اند.
12)یکی دیگراز کاربردهای اثبات گرایی در سیاست بین الملل بهره گیری از آن به شیوه روش شناختی است که در این صورت آن به معنای وجود مجموعه ای از قوانین برای کاربرد علم می باشد و بالاخره کاربرد دیگر اثبات گرایی معادل شناختن آن با رفتارگرایی است که در این وضعیت عمدتا به جنبه های کمی رفتاری توجه می شود.
13)بطور کلی بسیاری از صاحب نظران براین اعتقادند که مناظره میان اثبات گرایی و فرا اثبات گرایی فضای وسیع تر و گسترده تری را برای تجزیه و تحلیل روابط بین الملل پدید آورده دیگر اثبات گرایی به عنوان تنها روش طبیعی مطالعه سیاست بین الملل تلقی نمی شود.
14)پاره ای از محققان چندین معیار را برای تقسیم نظریه های بنیادی و ضد بنیادی در نظر می گیرند که عبارت اند از :طبیعت گرایی(با یک روش علمی می توان دنیای طبیعی و اجتماعی را مورد تجزیه و تحلیل قرار داد)عینیتگرایی(دانش عینی جهان امکان پذیراست)تجربه گرایی(در مرحله غایی دانش از طریق تجربه توجیه می شود)و بالاخره رفتارگرایی (افکار بازیگران را میتوان از طریق رفتارشان تشخیص داد).
15)به طور کلی می توان مطالعه سیاست بین الملل را براساس چهار مقوله ی زیرمورد توجه قرار داد:
1.روابط:براساس وابستگی متقابل اقتصادی، بدهیهای کشورهای جنوب و مسئله وابستگی،تجارت بین الملل،نابرابری،اشکال جدید،هویت سیاسی و شهروندی،رژیمها،جامعه بین المللی دولتها،ماهیت هرج و مرج ،اتحادیه های اقتصادی منطقه ای،موازنۀ قدرت دموکراتیزه شدن نظام بین الملل،امنیت بعداز جنگ سرد.
2.بازیگران : دولت _ملت،شرکتهای فراملی،بازارهای مالی،سازمانهای غیرحکومتی،اجتماعات فرا و فرو ملی سیاسی،گروههای حافظ صلح سازمان ملل،جنبشهای جدید اجتماعی ،گروه هشت،بانک جهانی،صندوق بین المللی پول.
3.مسائل تجربی :جهانی شدن ،حقوق بشر،مداخله و حاکمیت،مسائل پناهندگان،قومیتها،زنان،حفظ محیط زیست،تروریسم،ایدزو مواد مخدر.
4.مسائل فلسفی:پرسشهای معرفت شناسی ،هستی شناسی،ارزش شناسی،مسائل روش شناسی ،مناظره های بین پارادایمی ،اخلاقیات و سیاست خارجی.
بررسی سطوح تحلیل
16) از دیدگاه برخی از صاحب نظران سطوح تحلیل دارای دومعنی است:یکی عمدتا مربوط است به واحدها که شامل نظام،زیرنظام،واحد،دیوان سالاری و فرد میشود و معنای دیگر آن منابع توضیح است که در اینجا سه سطح مطرح می شودکه عبارت استاز :ساختار،فرایندو ظرفیت تعامل .
17) ماهیت مسئله سازبودن ارتباط میان بازیگران دولتی و نظام بین الملل از نظریه اجتماعی نشئت می گیرد که بعداّ الکساندر ونت آن را وارد مباحث سیاست بین الملل کرد. بر این اساس دو حقیقت بدیهی عمده وجود دارد : یکی آنکه انسانها و سازمانهایشان بازیگران هدفمندیاند که رفتارشان به بازتولید و یا دگرگونی جامعه ای که در آن زندگی می کنند کمک می کند و دیگر این که جامعه از روابط اجتماعی تشکیل می شود که طی آن تعاملات میان چنین رفتارهای هدفمندی را شکل می دهد.
18) با در نظر گرفتن سطح تحلیل میتوان بازیگران و پدیدههای خاصی را در حوزه تحقیق و مطالعه قرار داد و براساس آن به استنتاجات خاصی رسید.در چنین وضعیتی است که برخی از محققان امکان دارد بعضی از موضوعات مثل نقش زنان در روابط بینالملل، تحلیل فرهنگ سیاسی خاص، وابستگی و روابط استثمار گونه برخی از واحدهای سیاسی را وارد عرصه تحلیل خود نمایند و یا آن که این مقولات را در خارج از حوزه مطالعاتی خویش قرار دهند.
تعارض در سیاست بینالملل
19) برای تجزیه و تحلیل دقیقتر تعارضات میباید سطوح تحلیل گوناگونی را در نظر گرفت و براساس سطح تحلیل مربوط، بر متغیرهای گوناگون روانی، انسانی، اجتماعی، واحدهای سیاسی، نظام بینالمللی و نیز متغیرهای اجتماعی بینالمللی تأکید ورزید.
برخی از روانشناسان سیاسی، علت اصلی تعارض و ستیزش را در طبیعت انسانی جستجو میکنند. بر این اساس انسان با محیط خود در کنش متقابل به سر میبرد و وجود یک سلسله ویژگیهای قدرتطلبی و نفعطلبی، انسان را به سوی ستیزش و جنگ علیه دیگران سوق میدهد.گروهی از این نوع نگرش نسبت به تعارض انتقاد کردهاند و معتقدند که به هیچ وجه نمیتوان در این مورد افراد را مقصر شناخت، بلکه عامل اصلی ستیزش مربوط به محیط انسانی است؛ یعنی وضعیتی که امکانات لازم را برای تعارض میان انسانها به وجود میآورد.گروهی دیگر از محققان با بدبینی به طبیعت انسانی و نوع انسان نمینگرند؛ بلکه بر این اعتقادند که بعضی از رهبران براساس ویژگیهای فردی دارای روحیه جنگطلبی و ستیزهجوییاند و برای ارضای جاهطلبیهای خویش به توسعه بحرانها، اختلاف و واگراییها در عرصه روابط بینالمللی دامن میزنند.برخی از محققان با تأکید بر روشهای رفتاری در سیاست بینالملل، عامل اصلی بروز جنگها را ویژگیهای ملی تصور میکنند. براساس این تحلیل، تجربه پنج قرن گذشته حاکی از آن است که جنگ جزء ویژگیهای جوامع گوناگون به شمار نمیرود و اجتنابپذیر است، در این روند در حالی که بسیاری از ملتها خود را از خطر بروز جنگ رهانیدهاند، بسیاری نیز خود را گرفتار آن کردهاند.
در این سطح تحلیل عمدتاً تأکید بر نوع و مختصات حکومتها و نیز ویژگیهای ساختاری آنهاست. بر این اساس میباید بر عواملی چون نظامهای سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، موقعیت جغرافیایی، پویاییهای جمعیت و جز اینها تأکید کرد.برخی بر این نظرند که وجود تشکیلاتی به نام دولت دربرگیرنده مردم، سرزمین و حکومت خاص با حاکمیت جدا از دیگران به صورت بالقوه عامل وجود تعارضات و ستیزشها در سیاست بینالملل به شمار میرود؛ زیرا تقویت ملیگرایی در چهارچوب مرزهای ملی و طرح منافع و اهداف خاص و همچنین کوششی که برای حفظ استقلال سیاسی به عمل میآید به صورت بالقوه زمینههای اختلاف و مناقشه را با دیگران که دارای همین وضعیت هستند فراهم میآورد. بر همین اساس انترناسیونالیستها و ایدئالیستها بر کمرنگشدن خطوط مرزهای حقوقی و سیاسی تأکید میورزند و خواهان دگرگون شدن روابط بین دولتها بینالمللیاند.از دیگر عوامل بروز ستیزش در سیاست بینالملل، ویژگیهای نظام اقتصادی است.در نقطه مقابل دیدگاههای مارکسیستی، نظریههای لیبرال قرار دارند که معتقدند نظامهای بازار آزاد باعث جلوگیری از جنگ و استقرار صلح میشوند. براساس این تحلیل کاهش مقررات حکومتی در مورد بازارهای داخلی به افزایش رونق اقتصادی منجر میشود که طی آن از وقوع جنگ جلوگیری میکند.نگرش متفاوت دولتها به جهان و الگوی حاکم سیاست بینالملل که به تعقیب شیوه و طرز زندگی و راه و رسم متفاوتی منجر میشود نیز میتواند تضادهایی را به صورت تعارضات ایدئولوژیک در روابط واحدهای سیاسی سبب شود.در بسیاری از موارد، منافع ملی و تأمین نیازهای امنیتی، اقتصادی و فناوری، ملاحظات ایدئولوژیک را تحت الشعاع خویش قرار میدهد. به هر حال در اکثر موارد دولتها علت اصلی تعارضات خود با دیگر واحدهای سیاسی را براساس به مخاطره افتادن منافع ملی توجیه میکنند. همان گونه که قبلاً متذکر شدیم منافع ملی مفهومی مبهم و چند پهلو است که در شرایط و مقتضیات گوناگون با توجه به برخورداری دولتها از امکانات و تواناییهای لازم برای تأثیرگذاری بر رفتار دیگران از لحاظ محتوا و حوزه اطلاق، اشکال مختلفی به خود میگیرد.
در حالی که واقعگرایان کلاسیک و نوسنتیها ریشه تعارضات را در طبیعت انسانی جستجو میکنند، نو واقعگرایان عامل اصلی بروز جنگ و تعارض را در سیاست بینالمللی ناشی از ایجاد تغییرات و دگرگونیها در سطح جهانی تصور مینمایند. در حقیقت آنان وضعیت آنارکی (آشوبزدگی نظام) را به عنوان عامل جنگ تلقی میکنند.از منظر واقعگرایان وقوع جنگ به معنای آن نیست که پارهای از دولتها، جنگ را به صلح ترجیح میدهند، بلکه امکان دارد وقوع آن به واسطه نتایج ناخواسته اقدامات کسانی صورت گیرد که صلح را بر جنگ مرجح دانسته و همچنین به حفظ موقعیت خویش بیش از ارتقای آن میاندیشند. حتی در پارهای از موارد امکان دارد مساعی تدافعی دولتها برای حفظ امنیت خویش از طریق تسلیحات، اتحادها و تهدیدات بازدارنده، تهدیدآمیز تلقی شده و افزایش تعارضات را در پی داشته باشد.
20) یکی از گزارههای محوری واقعگرایی آن است که اصولاً نوسانات در توزیع قدرت و به طور خاص قطبیت میتواند به تشریح نوسانات در تکرار جنگها و سایر جنبههای مهم رفتارهای بینالمللی کمک کند. البته بسیاری از منتقدین بر این نظر بودهاند که توزیع قدرت به تنهایی و به اندازه کافی تشریحکننده نوسانات جنگ و صلح در طول زمان نیست.
21) از نظر والتز هدف تحلیل سیاست بینالملل مبارزه بر سر قدرت و امنیت توسط دولتها در یک نظام فاقد اقتدار مرکزی است (سطح سوم تحلیل). برای یک مارکسیست که خواهان بررسی دگرگونی اقتصادی و سیاسی جهانی است، ماهیت طبقات داخلی جوامع سرمایهداری اهمیت خاصی دارد (سطح دوم تحلیل) و بالأخره از منظر یک روانشناس که وقوع جنگ و تعارض را در روابط بینالملل بر مبنای خصوصیات تجاوزگرایانه انسان تجزیه و تحلیل مینماید، عمدتاً بر روی فرد تأکید میشود (سطح اول تحلیل).
نوشتههای تازه