کد خبر: 35755

تاریخ بروزرسانی : 1400/06/08

سرفصل های درس تاریخ علم

منابع آزمون دکتری

نام بسته درسی : فلسفه علم

———————————————–

فهرست:

فصل اول – علم در جهان باستان

    پیشینه زمین شناختی

    ابزارهای آتشزنه

    عصرهای یخ‌بندان

    دوره‌های پارینه‌سنگی

    دوره‌های نوسنگی

    عصر مفرغ

    عصر آهن

    نژادهای اروپا

علم در جهان باستان

    مصر

    هند

    یونان و یونانیان

سرچشمه‌های دین و فلسفه یونانی

    دین و فلسفه در دوره‌های باستان

    فیلسوفان یونیایی

    مکتب فیثاغورس

مسئله ماده

اهميت فلسفه الثایی

    فیلسوفان اتمی

    پزشکی یونانی

    از فیلسوفان اتمی تا ارسطو

    ارسطو

    تمدن یونانی مآب

    هندسه اقلیدسی

ارشميدس و سرچشمه هاي مكانيك

مکتب اسکندریه

سرچشمه کیمیا

عصر رومی

فصل دوم –  سده هاي ميانه

سده‌های میانه

    آبای کلیسا

    سده‌های تاریک

مکتب اسلامی

احیای دانش در اروپا

    سده سیزدهم میلادی

توماس آکوئینی

راجر بيكن

فصل سوم نوزايي

سرچشمه های نوزایی

    لئوناردو داوینچی

    کوپرنیک

تاریخ طبیعی، پزشکی و شیمی

کالبدشناسی و تن‌کارشناسی

    ویلیام گیلبرت کولچیستری

    فرانسیس بیکن

    کپلر

    گالیله

از دکارت تا بویل

    پاسکال و هواسنج

فصل چهارم – دوران نيوتن

دوران نیوتن

    نیوتن و گرانش

    جرم و وزن

    نظریه موجی

    نیوتن و فلسفه

فصل پنجم – سده هجدهم و نوزدهم

ریاضیات و اختر شناسی

گیاه‌شناسی، جانورشناسی و تن‌کارشناسی

    اکتشافات جغرافیایی

موجبیت علی و مادی گرایی

فيزيك قرن نوزدهم

عصر علمي

    ریاضیات

    سیالات بی‌وزن

    نظریه اتمی

    جریان الکتریکی

    تأثیرهای شیمیایی

نظریه موجی نور

القای الکترومغناطیسی

    میدان الکترومغناطیسی نیرو

نظریه جنبشی گازها

ترمودنیامیک

کنش شیمیایی

    نظریه محلول

    اهمیت زیست شناسی

تن‌کارشناسی (فیزیولوژی)

میکربها و باکتری‌شناسی

    چرخه‌های کربن و ازت

جغرافیای طبیعی و اکتشاف علمی

تکامل پیش از داروین

فصل ششم – علم سده نوزدهم و انديشه فلسفي

گرایشهای کلی اندیشه علمی

    ماده و نیرو

    نظریه انرژی

    زیست‌شناسی و مادی‌گرایی

    تطور و مذهب

    تطور و فلسفه

پيشرفت بيشتر در زيست شناسي و انسان شناسي

وضعیت در زیست‌شناسی

    مندل و وراثت

دیدگاههای جدیدتر درباره تکامل

    زیست‌فیزیک و زیست‌شیمی

ويروس ها

مصونیت

علم وراثت (ژنتیک)

    سلسله اعصاب

آیا آدمی ماشین است؟

    انسان شناسی جسمانی

    انسان‌شناسی اجتماعی

فصل هفتم – دورانی نو در فيزيك

فیزیک نوین

    پرتوهای کاتدی و الکترونها

    پرتوهای مثبت یا اتمی

    رادیو اکتیویته

    پرتو ایکس و عددهای اتمی

    نظریه کوانتوم

    نظریه بور

    مکانیک کوانتوم

    نسبیت

    اتم هسته‌اي

فصل هشتم – اخترشناسي نوين

منظومۀ خورشیدی

    کهکشان

    تطور ستارگان

    نسبت و جهان

    اختر فیزیک نوین

    زمین شناسی

فصل نهم – فلسفه علمي و نظرگاه آن

فلسفه در سده بیستم

    منطق و ریاضیات

    استقراء

قوانین طبیعت

نظریۀ شناخت

ناپایداری ماده

    جبر و اختیار

مفهوم سازواره

فیزیک، آگاهی و آنتروپی

    کیهان زایی

    علم، فلسفه و دین

مرور و جمع بندي                                                                                                                                                   

منابع و مأخذ                                                                                                                                                          

 

بخش هایی از بسته درسی تاریخ علم

سرچشمه ها

 پیشینه زمین شناختی :

سرچشمه‌های علم را باید در پیشینه‌های انسان نخستین جستجو کرد. زمین‌شناسان دوران­های زمین‌شناسی را به این شش دوران تقسیم می­کنند: 1) دیرینه، عصر سنگ­های آذرین که از ماده مذاب تشکیل شد؛ 2) دوران اول یا پارینه زیوی که زندگی برای نخستین‌بار پدیدار شد؛ 3) دوران دوم یا میانه زیوی؛ 4) دوران سوم یا نو زیوی؛ 5) دوران چهارم؛ 6) دوران کنونی.

ابزارهای آتشزنه

برخی از صاحب‌نظران بر این باورند که نشانه‌های دست ساخته‌های بشر، نخستین بار در سپرده‌های دوران سوم، که شاید بین یک تا ده میلیون سال پیش دفن شده باشد، دیده می‌شود. این­ها شکل آتشزنه یا سخته سنگ­های دیگری را دارد که با خام دستی به صورت ابزار تراشیده شده است. کهن‌ترین این­ها را، که به آغاز سنگ معروف است، نمی‌توان با اطمینان از محصولات طبیعی تمیز داد که بر اثر حرکت زمین یا جریان آب شکل گرفته است، اما دسته دیگری که به پارینه سنگ مشهور است، پیداست منشأ انسانی دارد.

عصرهای یخبندان

می‌دانیم که عصرهای پی‌درپی یخ‌بندان، شاید چهار عصر، اروپا را در دورانهای نخستین فراگرفت. عده‌ای گمان می­کنند ابزارهایی که در انگلیای خاوری پیدا شده متعلق به پیش از نخستین دوران از آن دورانهای سرد است، اما به هر حال هر چه باشد، سنگ چخماقهای تراشیده شده، در فاصله‌های زمانی گرم‌تر دیده می‌شود.

دورههای پارینهسنگی

در خلال بخش اعظم عصرهای پارینه‌سنگی، سنگ مشته‌ها مدام سبک‌تر و تیزتر، و ابزارهای دیگر متنوع‌تر و ظریف‌تر شد. احتمالاً این ابزارها را مردمی به کار می‌بردند که از راه شکار کردن جانوران و گردآوردن گیاهان خوراکی وحشی زندگی می‌کردند. گرچه خود آتش از دیرباز شناخته شده‌ بود، حدود همان دوره برای نخستین بار آثار افروختن اختياری آتش را از راه زدن سنگ آتشزنه به سنگهای معدنی می‌بینیم. نخستین و شگفت‌انگیزترین کشف شیمیایی است. تمدن­های پارینه‌سنگی دیرین که از آغاز دوران چهارم شروع شد و با فرارسیدن آخرین عصریخ پایان یافت، باید دوره طولانی عظیمی را سپری کرده باشد، زمانی که به نظر می‌رسد پیشرفت تمدن در خلال آن آهسته، اما پیوسته بوده است. دوران پارینه‌سنگی میانین با تمدنی که بدان تمدن موستری می‌گویند، تداعی می‌شود. انسانی پارینه‌سنگی نوین یا انسان نوین وقتی که آخرین عصر یخ به سر می‌آمد، در سرزمین که امروز خاک فرانسه است پدیدار شد؛ گو اینکه استخوان­های یافته شده از گوزنی که آمیزه‌ای از گوزن شمالی و معمولی است، نشان می‌دهد که آب و هوا هنوز سرد بوده است. مردم این دوره از لحاظ خصوصیات انسانی بر همه نژادهای پیش از خود برتری داشتند.

 دورههای نوسنگی

پس از گذشتن دوره طولانی عظیم پارینه‌سنگی، دوره‌های نوسنگی با پیشرفتی بزرگ در فرهنگ فرا رسید. انسان نوسنگی ظاهراً از خاور به اروپای باختری هجوم آورده و آثاری از تمدنهای مصر و بین‌النهرین را با خود همراه برده است. آنها جانوران اهلی داشتند و غله می‌کاشتند. از سنگ چخماق یا سنگهای سخت دیگر و از استخوان یا شاخ یا عاج، ابزارهای صیقلی شده ساختند. از طرف دیگر، ساختمان­هایی چون استون هنج که در آن شاخصی سنگی سمت طلوع خورشید را به هنگام انقلاب تابستانی نشان می‌دهد و نه تنها برای استفاده‌های دینی بلکه برای اعمال اخترشناسی به کار می‌آید، از رصد دقیق حکایت می‌کند.

عصر مفرغ

در بعضی از بخش­های جهان، انسان عصر نوسنگی مس را کشف کرد و دریافت که چگونه آن را ذوب، و با آمیختنش به قلع آن را سخت کند، و به این ترتیب به نخستین تجربه در فلز کاری دست یافت و از عصر سنگ وارد عصر مفرغ شد.

عصر آهن

مفرغ به نوبه خود با عناصر تشکیل دهنده نسبتاً کمیابش جای خود را به آهن داد که به مراتب در جهان فراوان‌تر است و برای افزارهای جنگ و شکار مؤثرتر. بنابراین انسان که کشف کرد چگونه آهن را از سنگ معدنی آن استخراج کند، چیزی نگذشت که آهن را برای این‌گونه کاربردها جانشین فلزهای دیگر ساخت.

نژادهای اروپا

از اواخر عصرسنگ، غالب ساکنان جزیره‌های دریای اژه و کرانه‌های دریای مدیترانه و اقیانوس اطلس مردمانی بودند که کوتاه قامت و درازسر و تیره‌پوست، و پیشرفت پیش از تاریخ در تمدن به این نژاد مدیترانه‌ای مدیون است در قسمت داخلی‌تر این سرزمینها، مخصوصاً در کوهستان­ها، ساکنان اصلی از نژادی بوده و هستند که به نژاد آلپی معروف‌اند، مردمی چهارشانه، میانه قامت و تیره‌گون، با کله‌هایی پهن و گرد؛ این مردم از شمال شرقی به اروپا وارد شدند، نژادی است که می‌توان آن را شمالی نامید، نژادی بلند قامت، موبور و مانند نژاد مدیترانه‌ای درازسر.

 علم در جهان باستان

 بابل: مطمئن‌ترین مبنا را برای سرچشمه علم در شکل علمی آن، در هماهنگی و همسان‌سازی شناخت مبتنی بر فهم متعارف (عقل سلیم) و صنعت می‌توان یافت. یکی از نشانه‌های کهن این گونه هماهنگی را در فرمان­های فرمانروایان بابلی متعلق به 2500 ق م می‌توان یافت، زمانی که پی‌بردن به اهمیت واحدهای ثابت اندازه‌گیری فیزیکی باعث شد که از سوی پادشاه معیارهایی برای طول و سطح حجم تعیین شود.

در کهن‌ترین دوره‌هایی که تاریخ ثبت شده دارد، ظاهراً جو وسیله مبادله بوده است. حدود هزاره سوم ق م شمشهای مس و نقره نیز به کار می‌رفت، گو اینکه جو همچنان وسیله رایج بود. ارزش طلا در دوره‌های مختلف از شش تا دوازده برابر ارزش نقره هم‌وزن آن بود.

ظاهراً اصول ریاضیات و مهندسی در بابل از آن سومریان غیر سامی نژاد بود که بیش از 2500 ق‌م برای هزار سال بر آن کشور تسلط داشتند. جدول ضرب و جدولهای مجذورها و مکعب­ها در میان لوحه‌های بابلی یافت شده‌است. نظام دوازده‌گانی که محاسبه کسرها را آسان می‌سازد، در کنار نظام دهگانی، که از ده انگشت دست ما گرفته شده است، وجود داشت و به عدد شصت به عنوان ترکیبی از آن دو نظام اهمیت خاصی دارد.

آغاز هندسه نیز نشان می‌دهد که سرچشمه علمی انتزاعی نیازهای زندگی روزمره است و آن را باید در قاعده‌ها و اشکال ابتدایی مساحی زمین دنبال کرد.

در بابل اندازه‌گیری منظم زمان نیز از روزگاری کهن آغاز شد. پابه‌پای توسعه کشاورزی در میان قومی ابتدایی، بر اهمیت شناخت فصل­های افزوده می‌شود. گندم و جو ظاهراً محصول طبیعی زمین اطراف رود فرات بوده و می‌دانیم که این دو به عنوان گیاهان خوراکی از روزگاری کهن در آنجا کشت شده است، چه در لوحه‌های گلی از آنها نام برده شده و در هنر بابلی، خیش نقاشی شده است. کشت حبوبات که به رسیدگی فصلی و آب فراوان نیاز دارد، تا اندازه‌ای تقویم را واجب می‌کند و شاید همین دلیل باشد که چرا رصد  ستارگان از حوضه‌های فرات و نیل آغاز شد.

حرکت ظاهری خورشید و سیارگان در میان ستارگان ثابت رصد شد و نام‌گذاری هفت روز بر اساس نام خورشید و ماه و پنج سیاره شناخته شده دیگر، هفته را به واحد دیگر زمان تبدیل کرد. مسیر خورشید در آسمان، برای مطابقت با ماهها به دوازده قسمت تقسیم شد. هر قسمت به نام خدا یا جانوری اسطوره‌ای نامیده و با نماد مناسبی نشان داده شد. به این ترتیب ارتباطی میان بخش­­هایی از آسمان با قوچ (حمل)، خرچنگ (سرطان)، کژدم (عقرب) و جانوران دیگر پدید آمد و این جانوران از آن پس با دسته‌های معینی از ستارگان ارتباط یافتند، که هنوز هم بدان نام خوانده می‌شوند.

پس از آنکه کلدانیان بابل را فتح کردند، اخترگویی حدود 540 ق‌م در بابل به اوج خود رسید و دو قرن بعد به یونان و از آنجا به سراسر عالم شناخته شده تسری یافت، گو اینکه حوالی همان ایام نشانه‌هایی دیده می‌شد که اخترگویی در وطن اصلی خود به اخترشناسی بخردانه‌تری تبدیل می‌شد. با این وصف، اخترگویان کلدانی همچنان از شهرت برخوردار بودند و بازارشان بسیار گرم بود و در همان حال ساحران و جن‌گیران، با آنکه اطلاعی از پزشکی نداشتند، به پزشکی اشتغال می‌ورزیدند.

مصر

به بررسی تمدن بزرگ باستان دیگری– تمدن مصر- که بپردازیم، تفاوت خاصی در نگرش دینی دیده می‌شود. نیروهای الهی در مصر تا اندازه زیادی دوست بشر، مراقب او و آماده محافظت و راهنمایی وی در زندگی و مرگ و در دنیای دیگر بودند.

تمدن مصری در دوره‌های بسیار کهن نسبتاً پیشرفت کرد. با اختراع چرخ و کشتی بادبانی، رفت و آمد آسان، توزین با ترازو و پارچه‌بافی با ماکو ممکن شد؛ ظاهراً تقویم سالانه دقیقی هم تنظیم و تعیین گردید. اما بهترین دستاوردها در فنون عملی در عصر سلسله هجدهم، تقریباً حدود 1500 ق‌م به دست آمد.

مصریان، مانند بابلیان، همه دانشها را به الهام خدایان نسبت می‌دادند، به ویژه به الهام تهوت که لک‌لک یا میمون مظهر آن بود و به الهام متحدش مات که خدابانوی حقیقت بود. تهوت که از تبار افسانه‌ای خدایان فرمانروا یا قانون‌گذاران بود، در اصل خدای ماه بود و زمان را اندازه می‌گرفت، روزها را می‌شمرد، سال­ها را ثبت می‌کرد. اما خدای کلام، آموزگار کتاب­ها و مخترع خط نیز بود. گذشته از این، وظایف کسانی را که در پرستشگاه­ها «ناظران شب» بودند و نسل در نسل حرکات اختران را ثبت می‌کردند، او مقرر کرده بود.

اخترشناسی مصری، هر چند شاید با علم همتای کلدانی‌اش همسال بوده است، هیچ گاه به آن مرحله پیشرفته از تکامل نرسید. اهمیتی که کلدانیان به اخترگویی دادند، انگیزه نیرومندتری برای پژوهش اخترشناختی ایجاد کرد. ثروت و قدرتی که در اختیار اخترگوی موفق بود، احتمالاً منابع مالی لازم را برای کار اخترشناختی، که شاید علاقه واقعی او بوده است، در دسترس او می‌نهاد. حتی در عصر جدید، کپلر با چنین وضعی روبه‌رو بود.

اگر مصر در اخترشناسی از بابل عقب بود و اخترگویانی به شهرت اخترگویان کلدانی نداشت، در پزشکی جایگاه این دو برعکس بود. چندین پاپیروس مهم مصری، حاوی رساله‌هایی درباره پزشکی، کشف و خوانده شده است. از پاپیروس ابرز متعلق به حدود 1600 ق‌م و از پاپیروسی که متعلق به حدود 2000 ق‌م است و ادوین اسمیث کشف کرده، بهترین اطلاعات به دست آمده است. نخستین پزشک اسطوره‌ای یا واقعی، که نامی از او مانده است ای– ام هوتپ، یا ایمهوتپ، (کسی که با صلح می‌آید) است. ایمهوتپ بعدها به مقام خدایی رسید و خدای پزشکی شناخته شد. بابل، مکتب پزشکی معقولی نداشت؛ بیماری­ها صرفاً به تأثیر نیروهای زیان‌آور نسبت داده می‌شد و برای درمان بیماریها فقط به ساحری و دفع ارواح خبیث روی می‌آوردند.

هند

شاید سهم کم هند در سایر علوم تا اندازه‌ای به واسطه دین هندو باشد. بودا نظام خود را بر عشق و معرفت و احترام به عقل و حقیقت بنا کرد؛ اما این اصول اعتقادی را که می‌توانست به حال علم مساعد باشد، سایر عناصر فلسفی‌اش بی‌اثر کرد. بر ناپایداری و بیهودگی وجود فردی تأکید شد؛ افنای نفس و امحای فردیت شرط حصول به کمال روحانی قرار گرفت. این نگرش فکری، با روی‌برتافتن از هر آنچه مستقیماً در دوروبر و اطراف است، گرایش بدان دارد که از میل به پیشرفت مادی، که غالباً انگیزه پیشرفت در شناخت علمی– علمی است، جلوگیری کند. اما فن شریف درمان، با دین بودایی سازگار بود و شاید آثار آتریا و سوسروتا با اندوخته‌های دانش پزشکی و جراحی‌اش به همین دلیل در امان‌ماند.

فلسفه بودایی هندی در یک مورد با یک مسئله کاملاً علمی تماس ‌یافت، یا مستقلاً یا با اقتباس از اندیشه یونانی نظریه اتمی ابتدایی، تدوین شد و حدود سده یکم یا دوم ق‌م، مفهوم ناپیوستگی به زمان تعمیم یافت. «بر اساس این نظریه، هر چیزی فقط یک آن وجود دارد و درست مانند تصویری سینمایی، در آنی دیگر جایش را به بدل خودش می دهد. شیء چیزی جز سلسله‌ای از این گونه وجودهای آنی نیست. گویی زمان در این نظریه به اتم تبدیل شده است». ظاهراً این نظریه ابداع شد تا با تخیل‌کردن سیری از آفرینش مداوم، تغییر مداومی را تبیین کند که در اشیاء فرض می‌شد.

ممکن است اندیشه هندی بر مکاتب آسیای صغیر و از راه آنها بر مکاتب یونان تأثیر گذاشته باشد؛ مطمئناً در دوره‌ای بعد، در عصر تسلط عرب­ها بر سرزمین­های خاور مدیترانه، آثار ریاضیات و پزشکی هند با دانش بازمانده از یونان و روم درآمیخت و از راه اسپانیا و قسطنطنیه به مکاتب اروپای باختری راه‌یافت.

یونان و یونانیان

 برای شناختن سرچشمه‌های فلسفی طبیعی یونانیان، فلسفه‌ای طبیعی که بسیاری از مسائلی را که بعدها علم بدانها پرداخت، تدوین و تنظیم نمود و راه‌حلهای بسیار زیادی را پیش‌نهاد، باید به اختصار به مردم یونان، دین آنها و اوضاع طبیعی و اجتماعی زندگی آنها بپردازیم.

کهن‌ترین تمدن در سرزمین­هایی که در دریای اژه و اطراف آن گسترده است، ظاهراً در کِرت آغاز شده است، در جایی که سرآرتور اوانز مرکز احتمالی آن را در ویرانه‌های کنوسوس یافته است. کرت از مصر تأثیر گرفت و بعدها به سهم خود بر موکنا تأثیر گذاشت. از ویرانی کنوسوس و موکنا تا آغاز فرهنگ تازه و خام‌تر عصر هومری، چند قرن فاصله است. شواهد از دگرگونی اجتماعی بزرگی حکایت می‌کند.

برخی از پژوهشگران عصر باستان به این واقعیت اشاره می‌کنند که در ادبیات یونانی، سنتی دیده نمی‌شود که منشأ شمالی داشته ‌باشد، حال آنکه هرودوتساز آخاییان در ردیف ساکنان بومی یونان یاد می‌کند. اما این دلیل، که بیشتر جنبه منفی دارد، ظاهراً در مقایسه با اشاره‌های مثبت به منشأ شمالی، ارزش کمی دارد.

هومر که احتمالاً در سده نهم ق‌م می‌سرود، از آخاییان با صفاتی چون بور یا خرمایی یاد می‌کند؛ اقوام مدیترانه‌ای مردگانشان را خاک می‌کردند، اما قهرمانان هومر در شعله‌های کومه آتش، که مردگان را روی آن می‌سوزانند، راهی جهان دگر می‌شدند؛ به جای مفرغ که اقوامی قدیمی‌تر به کار می‌بردند، از آهن استفاده می‌کردند؛ خدایان اولمپ‌نشین اساطیر باستانی [یونان] نخستین‌بار بر صحنه آثار هومر و هسیود ظاهر شدند.

دوریها که در سده دوازدهم یا یازدهم ق‌م به جزیره پلوپونسوس یورش بردند، به نوبه خود بر آخاییان غلبه یافتند. این‌بار نیز شاهدی از نژادی شمالی در دست است، آخرین یورش پیش از دوره‌های کاملا تاریخی.

در اشعار هومری که در ستایش قهرمانان نژادی پیروز است، نگرشی شادمانه دیده می‌شود که بیان کننده برچیده شدن تسلط ستمگرانه جادوی ابتدایی و نشان‌دهنده رابطه دوستانه با نیروهای کاملا تکامل یافته خدایان است. این موجودات که به طرزی ساده و طبیعی به صورت ابرمرد و ابرزن نشان داده می‌شدند، همواره به بشر علاقه‌مند بودند، به بارزترین وجه هدفدار و سیاستمدار بودند، در زندگی کشور، جنگها، آزمون­ها و پیروزی­هایش شریک بودند.

سرچشمه‌های دین و فلسفه یونانی

 شرط نخست هرگونه شناخت علمی دین یونانی، بررسی دقیق شعائر آن است… خدایان اولمپ هومر از شعرهای شش و تدیش ابتدایی‌تر نیست. زیر این سطح درخشان، لایه‌ای از مفاهیم دینی، اندیشه‌های درباره شیطان، تزکیه و اصلاح قرار گرفته که هومر یا آنها را ندیده یا نادیده گرفته‌ است، اما در شعرهای شاعران بعدی و به طرز بارز در شعرهای آیسخولوس ظاهر شده است.

خود یونانیان در دوره‌های باستان به دو گونه شعائر قاتل بودند، اولمپی و کنونیایی، و دو نوع اسطوره نیز پدید آمد. پایین‌تر از خدایان آشنای اولمپی، دنیای ناپیدای ارواح قرار داشت که نیتشان نسبت به بشر اگر نه خصمانه، دست کم مشکوک بود. پایین‌تر از آن، باز مجموعه‌ای از شعائر و معتقدات بود، بازمانده‌های نظام ابتدایی‌تر سحر و جادو که خودبه‌خود از درآمیختگی زندگی طبیعت و زندگی قبیله سرچشمه می‌گیرد و از هر اسطوره جزم اندیشی بنیادی‌تر است. در اینجا شاید نفوذ نگرشی دینی دیده شود که هنوز هم مورد توجه توده‌های مردم بوده است، نگرشی ابتدایی با مناسک سنتی‌اش برای افزایش بارخیزی از راه تطهیر، استمالت از ارواح و تسکین خدایان یا شیاطین.

ظاهراً اسرار الئوسی می‌خواست با مناسک جادویی که شخم‌زدن و بذرکاشتن پاییزی و زایش نو و شکفتن بهار در آن تصویر می‌شد، برای زمین و ساکنانش باروری به ارمغان آورد. مناسک، رازآمیز بود و ماهیت آنها را فقط از اشاره‌های اتفاقی در آثار نویسندگانی که غالباً نظر خصمانه دارند، می‌توان استنباط کرد، یا از منابعی نظیر سرود هومری در ستایش دمتر که اسرار را به امیدی به بقای پس از مرگ ارتباط می‌دهد.

هرودوتس می‌پنداشت آیین اُرفئوس از مصر آمده است. در این آیین، مناسک عرفانی معمول برای افزایش بارخیزی با برگزاری جشن چرخه سالانه زندگی و مرگ همراه شده بود. این آیین، یک داستان پیدایش جهان داشت که شبی ازلی را تصویر می‌کرد که تخمه عالم از آن به‌وجود می‌آمد و به آسمان و زمین تقسیم می‌شد و این دو، نشانه پدر و مادر زندگی بودند. میان آسمان و زمین، روح بالدار نور، که گاه اروس نامیده می‌شد و پدر و مادر کیهانی را به هم پیوند می‌داد، ساری بود. دیونوسوس یا زئوس خدازاده، ثمره آن پیوند بود. در این بیان نمادین، عرفان آن عصر راه خود را به تدریج به سوی اتحاد با غیب می‌گشود.

 

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
پونه
میهمان
پونه
1 آبان ، 1400

سلام
اینایی که گزاشتید فقط رشته فلسفه علم هست؟ یا فقط یه کتابه؟

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x