تاریخ بروزرسانی : 1401/11/27
نام بسته درسی : سرفصل های درس اقتصاد کلان تکمیلی
—————————————————————————-
فهرست:
فصل اول- GNP تحقق یافته و بالقوه: نوسانات و رشد
محصول تحقق یافته و بالقوه
برخی از اشارات و دلالتهای تئوری اقتصاد کلان
نگرشی تحلیلی به اقتصاد کلان
ارتباط با دنیای خارج (واقعیتها) از طریق نتایج تجربی
فصل دوم-مصرف ومخارج مصرفی
زمینه: بخشهای مقطعی، دورهها و روندها
مدل اساسی رفتار مصرفکننده
سه تئوری درباره تابع مصرف
دو دیدگاه متفاوت دیگر در مورد تابع مصرف
ساختارانتخاب و عدم تعادل
مدل
اثر ثروت در مدل ایستا
نتیجه: برخی دلالتها و اشارات تحلیل تابع مصرف برای سیاست تثبیت اقتصادی
فصل سوم- تقاضای سرمایهگذاری
ملاک ارزش فعلی برای سرمایهگذاری
کارایی نهایی سرمایهگذاری
تقاضای سرمایهگذاری و رشد محصول
تئوری (q) در مورد سرمایهگذاری
هزینه استفاده از سرمایه و اثرات نقدینگی
وقفههای زمانی در تقاضای سرمایهگذاری
سرمایهگذاری در مدل ایستا
نتیجه: تقاضای سرمایهگذاری و سیاست پولی و مالی
فصل چهارم-تقاضای پول
مدل انتظارات بازگشتکننده
روش تراز سبد دارایی
تقاضای معاملاتی پول
تقاضای احتیاطی در یک وضعیت نامعین
پول به عنوان کالای مصرفی و کالای مولد
برآوردهای تجربی مربوط به کششهای درآمدی و بهرهای
فصل پنجم-عرضه پول
ابزارهای سیاست پولی
مکانیسم انبساط و گسترش پولی
عوامل تعیینکننده عرضه پول
برآوردهای تجربی مربوط به کشش بهرهای
عرضه پول در مدل ایستا
اهداف میان مدت و اعمال سیاست پولی
فصل ششم- سیاست پولی و مالی در مدل گسترش یافته
مدل ایستای گسترشیافته
اثرات تغییرات سیاست مالی
موثر بودن سیاست تقاضای کل از دیدگاه طرفداران نظریه پولی ، و نظریه مالی و نظریه کلاسیکهای جدید
تغییرات نرخ مالیات و کسر بودجه
محرک مالی و تأمین کسر بودجه
فصل هفتم- بخش خارجی اقتصاد و تراز پرداختها
حساب جاری در تراز پرداختها و تعادل بازار محصول
حساب سرمایه و تعادل تراز پرداختها
تعدیل در تراز پرداختها و منحنی
سیاست تعدیل تراز پرداختها با نرخهای ثابت ارز
نرخهای ارز انعطافپذیر
اقتصاد داخلی به عنوان گیرنده قیمت
فصل هشتم- تحلیل اقتصاد کلان در وضعیت عدم تسویه بازارها
بازنگری بنیادهای اقتصاد کلان
چند مقدمه تحلیلی در مورد مدل اصلاحی
پایههای خرد اقتصادی مدل اصلاحی (بازنگری شده)
مدل اصلاحی در یک اقتصاد باز و کوچک
اهمیت آینده و زمان
حالتهای تعادلی ایستای مقایسهای، ضرایب فزاینده و پویاییها
مدل اصلاحی (تجدیدنظر شده) و تحقق آن در دنیای واقعی
فصل نهم- تورم و بیکاری: منحنی فیلیپس
نکات تحلیلی اساسی مربوط به تورم و بیکاری
منحنی بلندمدت فیلیپس
انتظارات تطبیقی در منحنی فیلیپس
تورم و بیکاری
فصل دهم- مقدمهای بر مدلهای رشد
حقایق آشکار شده آماری مربوط به رشد
خلاصه حقایق آشکار شده آماری
فروض اساسی مدلهای رشد یک بخشی
شرط هارود ـ دومار در مورد رشد تعادلی
فصل یازدهم- مدل اساسی رشد نئوکلاسیکها
تابع تولید با بازده ثابت
رشد تعادلی مدل نئوکلاسیکها
مدل نئوکلاسیکها با فرض وجود عامل پیشرفت فنی
وضعیتهای تعادلی چندگانه در مدل نئوکلاسیکها
فصل دوازدهم- مدل اساسی گسترشیافته با تغییر فروض مربوط به پسانداز
تابع پسانداز کلاسیکی
معادلات مشخصه مدل رشد یکبخشی
تابع پسانداز کالدور
تابع مصرف آندو ـ مودیگلیانی
فصل سیزدهم- قانون طلایی انباشت سرمایه و مقدمهای بر مدلهای رشد بهینه
نگاهی مجدد به مدل اساس نئوکلاسیکها
پسانداز و مصرف در وضعیت تعادلی رشد
قانون طلایی فلپس در مورد انباشت سرمایه
«قضایای ترنپایک» در مورد رشد بهینه
فصل چهاردهم-تورم و سیاست پولی
تورم، رشد پول و نرخهای بهره
سیاست پولی و ساختار نرخ بهره بر حسب سررسید بدهی
ناسازگاری پویا در سیاست پولی تورم ـ پایین
مقابله با مسأله ناسازگاری پویا
سیاست میتواند به چه چیزی دست یابد؟
اجرای سیاست و قواعد نرخ بهره
الگویی برای تحلیل قواعد سیاستی نرخ بهره
حقالضرب و تورم
هزینههای تورم
فصل پانزدهم-الگوی رشد سولو
فرضیات الگو
پویاییهای الگو
اثر تغییر در نرخ پسانداز
دلالتهای کمی
الگوی سولو و مساله اصلی در نظریه رشد
کاربردهای تجربی
محیط زیست و رشد اقتصادی
فصل شانزدهم-نظریه جدید رشد
بخش اول) الگوهای تحقیق و توسعه
چارچوب و فرضیات
الگوی بدون سرمایه
مورد عمومی
ماهیت دانش و عوامل تعیینکننده تخصیص منابع به تحقیق و توسعه
پسانداز درونزا در الگوی انباشت دانش: یک مثال
الگوهای انباشت دانش و مسأله مرکزی نظریه رشد
کاربرد تجربی: رشد جمعیت و تغییرات تکنولوژی از یک میلیون سال پیش از میلاد مسیح تا امروز
بخش دوم) تفاوتهای درآمدی بین کشورها
گسترش الگوی سولو به منظور شمول سرمایه انسانی
کاربرد تجربی: بررسی دلایل تفاوت درآمد بین کشورها
زیرساختهای اجتماعی
یک الگوی تولید، حفاظت و رانتجویی
تفاوت در نرخهای رشد
فصل هفدهم-نظریه های کینزی سنتی نوسانات
تقاضای کل
اقتصاد باز
نرخ ارز واقعی و مخارج برنامهریزی شده
فرضیات بدیل در مورد چسبندگی مزدها و قیمتها
کاربرد تجربی: رفتار سیکلی مزد واقعی
منابع و ماخذ
بخش هایی از بسته درسی اقتصاد کلان تکمیلی
مقدمه
در تئوری اقتصاد خرد عموماً اینطور فرض میشود که اقتصاد در اشتغال کامل قرار دارد. از اینرو در قلمرو خرد، نوع تحلیلها روی تعیین قیمتهای نسبی و تخصیص منابع کمیاب به موارد استفاده مختلف برحسب اولویت، تمرکز دارند، از طرف دیگر، اقتصاد کلان روی سطح بهرهبرداری و استفاده از منابع (خصوصاً سطح اشتغال) و سطح عمومی قیمتها تأکید و تمرکز دارد. علاوه بر این، اقتصاد کلان در مورد عوامل تعیینکننده نرخ رشد منابع (رشد محصول بالقوه) و همچنین عوامل تعیینکننده سطح بهرهبرداری آنها در هر مقطع زمانی خاص، نیز صحبت میکند.
تأکید و تمرکز اقتصاد خرد کلاسیکها روی تخصیص منابع کمیاب برای بهترین استفادهها به طور ضمنی، مستلزم این است که ما اشتغال کامل (کمیابی منابع) را به عنوان یک وضعیت طبیعی اقتصاد فرض کنیم ]چون اگر دراقتصاد ظرفیتهای بیکار وجود داشته باشد تخصیص و رعایت اولویتها مفهومی ندارد.[ اگر اقتصاد به طور قابل ملاحظهای از وضعیت اشتغال کامل پایینتر باشد میتواند ادعا کرد که منابع حداقل به طور موقت کمیاب نیستند و لذا هزینه فرصت تولید اضافی هر کالا تقریباً برابر صفر خواهد بود ]برای تولید محصول بیشتر تنها کافی است که بیکاری را کاهش دهیم.[ از آنجا که اقتصاد امریکا به عنوان مثال رکودها و کسادی عمده سالهای 1908- 1907، 1921-1920، 1939-1930 را تجربه نموده و از بحرانهای حاصل از آنها در امان نبوده است اعتبار تئوری خرد کلاسیکها نه تنها از طرف خردهگیران و شکاکها بلکه از طرف افراد خوشبین و منطقی نیز مورد تردید و سوال واقع شد.
توسعه اقتصاد کلان
متعاقب بروز بحران بزرگ دهه 1930 و با انتشار تئوری عمومی کینز در مورد اشتغال، بهره و پول در سال 1936، اقتصاد کلان مدرن به عنوان یک چارچوب تحلیل برای درک و فهم علل نوسانات بزرگ و بعضاً طولانی در سطح اشتغال، بسط و توسعه یافته است.
از سال 1950 تا اوایل دهه 1970، تحلیلهای اقتصاددانان بعد از کینز عمدتاً روی نوسانات اشتغال که از نوسانات تقاضای کل ناشی میشد تمرکز داشت. در ضمن این تحلیلهای مبتنی بر تقاضا (و بعدها به طور صریح و مشخص) بر بیان نحوه جلوگیری از این نوسانات و چگونگی حفظ اقتصاد در نزدیکی اشتغال کامل تأکید شده بود، متعاقب این تأکیدها و پی بردن به این چگونگیها در دوره بعد از جنگ جهانی دوم تا سال 1972 به استثنای سالهای 1949، 1954، 1958، 1961 و 1970 اقتصاد نزدیکی خود را با سطح اشتغال کامل حفظ نمود (یا لااقل در نزدیکی آن عمل میکرد). حتی در این سالهای استثنایی هم، رکورد و بیکاری نسبت به نرخهای بیکاری 15 تا 25 درصد در دهه 1930، شدت چندانی نداشتند.
در سال 1974، بر اثر اولین افزایش قیمت نفت، رکودی عمیق و گسترده بر اقتصاد سایه افکند که از انتقال عرضه کل ناشی میشد. امکان و احتمال چنین رخدادی در تحلیلهای اقتصادی قبلی منظور نشده بود. در سال 1975 نرخ بیکاری به 9 درصد رسید و نرخ تورم به ده درصد افزایش یافت. چنین تحولی در منشأ نوسانات ]که در سال 1974 عرضه نیز به عنوان عامل نوسان شناخته شد[ دانشمندان اقتصاد کلان را به مطالعه طرف عرضه وادار نمود، و باعث گردید آنها با بررسی و لحاظ طرف عرضه نتایج و تحلیلهای بدست آمده در طرف تقاضا را تکمیل نمایند. در چندین جای این بحث مطالعات مربوط به طرف عرضه را گنجاندهایم تا بتوانیم برای تحلیل نوسانات اشتغال، با استفاده از آنها اختلالات عرضه و تقاضا را کنار هم قرار داده و با هم بررسی کنیم. در سال 1980 گسترش تقاضا و دومین افزایش قمیت نفت تورم را مجدداً به سطح بالای ده درصد بازگرداند. به دنبال اعمال سیاستهای بازدارنده تورم، رکود عمیق سال 1982 بیکاری را به بالای ده درصد افزایش داد ولی تورم را هم به طور حیرتآور و سریع کاهش داد. این مطلب نقش انتظارات تورمی در اقتصاد را آشکار ساخت. از دهه 1970 به بعد، اقتصاددانان کلان مسأله انتظارات را در تحلیلهای اقتصادی دخالت دادهاند. ما نیز همین رویه را تعقیب خواهیم کرد.
یکی از نتایج مهم توسعه و گسترش اقتصاد کلان مدرن، که به خوبی و به طور مستدل به ما آموخته است که چگونه در اشتغال کامل باقی بمانیم این است که اهمیت و اعتبار اقتصاد خرد کلاسیکها را احیا نمود همچنانکه در اصطلاح سنتز نئوکلاسیک ساموئلسون به این مطلب اشاره شده است. چرا که اگر اقتصاد در نزدیکی اشتغال کامل مشغول فعالیت باشد تئوری تخصیص بهینه منابع کتاب دوباره معتبر و با اهمیت میشود و افزایش محصول نیز تحت این شرایط با هزینه فرصت همراه خواهد بود. به عنوان مثال یک اقتصاد 25 میلیارد دلاری در مخارج دفاعی از اواسط سال 1965 تا اواسط 1967، با توجه به اینکه اقتصاد در سال 1965 تقریباً به اشتغال کامل رسیده بود، مستلزم کاهش دادن محصول در مورد دیگر بود. در این مورد، این افزایش عمدتاً از ناحیه کاهش تولید مسکن و کالاهای مصرفی بادوام، آن هم در زمانی که تشکیل خانواده در حال فزونی بود تأمین و جبران گردید.
نتیجه دیگر تسلط نسبی تئوری تعیین درآمد این بود که توجه اقتصاددانان کلان را به سمت موضوعات پویای رشد در دهه 1960 معطوف داشت. همچنین باعث شد تا آنها به پویاییهای میان مدت که اقتصاد را در دهه 1970 از تعادل اولیهاش به سمت مسیر رشد بلندمدت آن حرکت داد توجه و امعان نظر داشته باشند. تئوری رشد در مورد این سئوال که چه چیز سطح و نرخ رشد تولید بالقوه مربوط به اشتغال کامل را تعیین میکند به مطالعه پرداخته و آن را مورد بررسی قرار میدهد. پویاییهای میان مدت مکانیسمهای پویایی، که تمایل دارند و باعث میشوند اقتصاد به سمت مسیر رشد بالقوه خود حرکت نماید، را بررسی و مطالعه میکنند.
شتاب تورم در دهه 1970، و توسعه مدلهای تئوریک که در آنها انتظارات تورم از درون مدل شکل میگرفت، اقتصادانان را بر آن داشت تا در تحلیلهای مربوط به نوسانات تولید و تورم، مسئله انتظارات عقلائی را به حساب آورده و بر آن تأکید نمایند. به انتظارات عقلائی از این جهت که اقتصاددانان در شکلدهی انتظارات مربوط به مقادیر آینده متغیرهای موردنظر خود از مدلهای خود کمک میگیرند. انتظارات سازگار با مدل یا سازگار مدل هم اطلاق میشود. با مطرح شدن انتظارات عقلائی، تأکید مجددی بر دستمزدها و قیمتهای چسبنده به عنوان منابع اساسی نوسانات، انجام گرفت و این در واقع از جهتی بازگشت به تحلیل اولیه کینز محسوب میشد.
محصول تحقق یافته و بالقوه
عمده تئوری اقتصاد کلان روی دو سوال اصلی تمرکز دارد.
1ـ چه چیز مسیر (سطح و نرخ رشد) تولید اشتعال کامل و یا محصول بالقوه را تعیین میکند. پرداختن به این سوال از موضوعات تئوری رشد محسوب میشود.
2ـ چه چیزی سطح تولید تحقق یافته را در هر نقطه از زمان نسبت به مقدار بالقوه آن تعیین میکند. پرداختن به این سئوال موضوع تئوری تعیین درآمد و یا موضوع تئوری تثبیت اقتصادی میباشد.
چگونگی رفتار سطح قیمت (نرخ تورم) را نیز میتوان به عنوان سومین سئوال به دو سئوال محوری فوق اضافه نمود و این خود فضای نسبتاً زیادی را اشغال خواهد کرد.
تئوری و سیاست
از موضوعاتی که با این دو سؤال ارتباط تنگاتنگ داشته و از لوازم این دو سؤال به حساب میآید بحثهای مربوط به سیاستهاست. به عنوان مثال اگر بدانیم که سطح محصول تحقق یافته، حداقل تا حدودی به سطح عرضه پول بستگی دارد، در این صورت خواهیم دانست اگر فرضاً سطح تولید جاری به طرز نامطلوبی پایین باشد چگونه میتوان آن را تا حدودی تغییر داد. بنابراین، بحث پیرامون تئوری بدون اشاره به سیاستهای مختلف مربوط به آن تقریباً امری ناممکن میباشد و بهترین راه برای بررسی سیاستها و موارد استفاده آنها مطالعه تئوریها و کاربردهای تجربی آنها میباشد.
در این مبحث تقدم و تأخر این دو سؤال را نادیده گرفته و سؤال دوم را ابتدا و سؤال اول را بعد از آن بحث کردهایم. و این همانگونه که در صفحات قبل نیز بیان نمودیم به خاطر آن است که دانش ما در مورد تئوری تثبیت و خصوصاً سیاستهای مربوط به آن از شناخت و آگاهی ما نسبت به تئوریهای رشد و کاربردهای آن خیلی بیشتر و بالاتر است. به همین دلیل هم هست که بحثهای اقتصاد خرد سنتی روی مسئله تعیین درآمد و اشارات و دلالات آن برای سیاست تثبیت اقتصادی تمرکز دارد. ما قبل از پرداختن به بیان مختصری در مورد روشهایی را که در مورد استفاده قرار میدهیم، بهتر است تغییرات تولید ناخالص ملی تحقق یافته و بالقوه (GNP)، اشتغال و قیمت در اقتصاد ایالات متحده از 1960 به بعد را به طور مختصر مرور نماییم. این مرور و بررسی کوتاه باعث میشود تا خواننده روابط میان این متغیرها را احساس نموده و زمینههایی که این کتاب در چارچوب آنها تدوین شده است را بشناسد.
گزارش وقایع اقتصادی 1987-1960
تغییرات محصول واقعی و بالقوه (یا تولید ناخالص ملی «حقیقی») برای دوره 1960 تا 1987 در نمودار (a)زیر نشان داده شده است. تغییرات نرخ بیکاری (آن درصدی از نیروی کار که به کار مشغول نبوده و استخدام نشده است) در نمودار (b)زیر نشان داده شده است. و بالاخره در نمودار (c)زیر، نرخ افزایش تعدیلکننده GNP (شاخص کلی قیمتها برای GNP) را نشان دادهایم.
خط GNP حقیقی بالقوه در نمودار (a) ، تولید ناخالص ملی حقیقی، که با نرخ بیکاری حدود 5 درصد در دهه 1960 (که در دهه 1980 به حدود 6 درصد افزایش یافته بود) بدست آمده است، را نشان میدهد و این برآوردی از نرخ بیکاری است که با تعادل غیر تورمی بازار کار سازگار بوده و این حقیقت را گوشزد میکند که اشتغال واقعی و صد در صد امری غیرممکن است. خط GNP بالقوه دارای شیبی است که نرخ رشد تولید بالقوه را منعکس میکند. نرخ رشد جاری 5/2 درصد تولید بالقوه را میتوان با احتساب نرخ رشد متوسط عرضه کار حدود 7/1 درصد در دهه گذشته و کم کردن 2/0 درصد کاهش سالانه در ساعات کار هفتگی و اضافه نمودن نرخ رشد 1 درصد در بهرهوری نیروی کار بدست آورد (5/2 = 1+2/0-7/1).
خط GNP تحقق یافته در نمودار (a) نشاندهنده آن مقدار از تولید ناخالص ملی حقیقی که واقعاً تولید شده است، میباشد. تفاوت میان تولید ناخالص ملی بالقوه و تحقق یافته شکاف تولید ناخالص ملی را بدست میدهد. (یعنی آن مقدار از محصول که وقتی تولید تحقق یافته پایینتر از سطوح بالقوه خود قرار گرفته و نرخ بیکاری به بالاتر از 6 درصد مربوط به اشتغال کامل، افزایش مییابد از دست رفته یا حاصل نمیشود.)
دروس عمومی:
استعداد تحصیلی / هادی مسیح خواه
زبان عمومی (کلیه رشتهها و گرایشها): ویژه آزمون دکتری / محمد مغاری اصفهانی
زبان عمومی دکتری زیر ذره بین / الناز یوسف زاده
دروس تخصصی :
مبانی اقتصاد سنجی/ تالیف دامودار گجراتی؛ ترجمه حمید ابریشمی.
اقتصاد خرد و اقتصاد کلان / علی نبیی ، علی رضوانی.
نوشتههای تازه