تاریخ بروزرسانی : 1401/07/02
نام بسته : بسته درسی درس تفسیر
——————————————————————————————————-
فهرست درس تفسیر
تاریخ تفسیر قرآن کریم 1
تاریخ تفسیر قرآن کریم 2
تاریخ تفسیر قرآن کریم 3
بخش نخست سوره بقره
سوره انبياء
سوره جمعه
سوره طارق
سوره فتح
سوره مومنون
سوره حج
سوره حجرات
سوره اسراء
سوره یس
سوره واقعه
سوره اعلی
سوره انسان(دهر)
آزمون خود سنجی با پاسخ برای درس تفسیر
منابع درس تفسیر
منابع پیشنهادی برای مطالعه بیشتر درس تفسیر
تاریخ تفسیر قرآن کریم (1)
دانشمندان لغت و زبان عربى گفتهاند: كلمه تفسير در لغت بمعنى «روشن نمودن و تبيين» است و اهل ادب معتقدند كلمه تفسير ازريشه «فسر» است و يا از ريشه «سفر» مىباشد كه مقلوب فسر است و هر دو بمعنى «كشف» بكار مىرود. مانند: «اسفرالصبح» يعنى صبح روشن شد ومانند: «اسفرت المراة عن وجهها» يعنى زن روى باز نمود و صورتش نمايان گرديد. تفاوت اين دو آن است كه «سفر» بمعنى كشف ظاهرى و مادى و «فسر» بمعنى كشف باطنى و معنوى بكار مىرود. چنانكه راغب اصفهانى در مفردات مىگويد: «الفسر: الظهار المعنى المعقول» در اينجا براى نمونه نظريات چند تن از بزرگان لغت عرب را درباره كلمه تفسير يادآور مىشويم:
ابن منظور مىگويد: «الفسر: البيان. و كشف المغطى». يعنى فسر بمعنى «بيان و بمعنى كشف نمودن چيز پوشيده است» و نيزايشان يادآور مىشود كه مضارع فسر بر وزن يفعل و يفعل به كار مىرود.
نکته:ابن فارس گفته است: «الفسر تدل على بيان شىء و ايضاحه» يعنى فسر دلالت مىكند بر بيان نمودن چيزى و روشن ساختن آنصاحب قاموس المحيط مىنويسد: «… الفسر: الابانة و كشف المغطى… و هو كشف المراد عن المشكل» معنى فسر يعنى روشن نمودن، كشف نمودن چيز پوشيدهاى و كشف نمودن معنى از لفظ مشكل.در المنجد آمده است: التفسير: التأويل.الكشف. الايضحاح.البيان.جلال الدين سيوطى مىنويسد: «التفسير تفعيل من الفسر و هو البيان و الكشف و يقال هو مقلوب السفر» تفسير از باب تفعيل از ريشه فسر بمعنى «بيان و كشف» است و گفته مىشود كه تفسير از سفر گرفته شده است.
تفسير در اصطلاح دانشمندان زبان عرب و علماى علوم قرآن همان «علم فهم قرآن» است. و ما نظريات بعضى از علما را در اين مورد ذكر مىنمائيم:
⭐ 1-بدر الدين زركشى در تعريف تفسير گفته است: «التفسير علم يعرف به فهم كتاب الله المنزل على نبيه محمد، صلى
الله عليه وآله و سلم، و بيان معانيه و استخراج احكامه و حكمه». تفسير علمى است كه با آن، كتاب خداوند كه بر پيامبرش (ص) نازل شده فهميده مىشود و بيان معانى و استخراج احكام و حكمتهاى آن انجام مىگردد.»
⭐ 2-بعضى گفتهاند: «تفسير. بيان كلام الله و بيان الفاظ قرآن و مفهومات آن است».
⭐ 3-گروهى گفتهاند: «تفسير عبارت است از علم به نزول آيات و اسباب نزول و آيات مكى و مدنى، محكم و متشابه، ناسخ و منسوخ، خاص و عام، مطلق و مقيد، حلال و حرام، وعد و وعيد، امر و نهى قصص قرآن.»
⭐ 4-ابوحيان در بحرالمحيط مىگويد: «تفسير علمى است كه در آن بحث مىشود از چگونگى تلفظ قرآن و مدلولات و احكام فردى و تركيبى و معانى آنها كه در حال تركيب به معانى حمل مىشود و تتمههايى بر اينها.»
و افزوده است كه: منظور از (كيفيت تلفظ قرآن»، علم قرائت است. منظور از (مدلولات) مدلولهاى آن الفاظ مىباشد و اين متن علم لغت است. و منظور از (احكام فردى و تركيبى) شامل علم تصريف و بيان و بديع است. و منظور از (معانى آنها كه در حال تركيب به معانى حمل مىشود) هم شامل مواردى است كه دلالت بر حقيقت دارد و هم مواردى كه به مجاز دلالت دارد. و منظور از (تتمههايى بر اينها)، شناخت نسخ و سبب نزول و قضيهاى كه چيزى از مبهمات قرآن را واضح مىسازد.
⭐ 5-دكتر محمد حسين ذهبى مىنويسد: «تفسير عبارت است از دانشى كه بحث مىكند از مراد الله در قرآن بقدر طاقت بشرى.»
در قرآن مجيد تنها در يك مورد كلمه «تفسير» بكار رفته است كه بمعنى «شرح و تفصيل» است. «ولا يأتونك بمثل الا جئناك بالحق و احسن تفسيراً»كلمه «سفر» و مشتقات آن در حدود يازده مورد در قرآن كريم بكار رفته است .
اما در احاديث: اعم از روايات عامه و اماميه كلمه «تفسير» يا مشتقات آن بسيار ديده مىشود مانند احاديث زير: از رسول اكرم (ص) روايت شده كه فرمودند:
من فسر القرآن برايه: ان اصاب لم يوجر و ان اخطا فليتبوا مقعده من النار.كسى كه قرآن را به رأى خود تفسير كند اگر چه به واقع رسيده باشد ماجور نيست و اگر خطا كند جايگاه او از آتش آكنده خواهد شد.
از امام على (ع) روايت شده كه فرمودند: اياك ان تفسر القرآن برايك حتى تفقهه عن العلماء.از تفسير به رأى بر حذر باش تا آنگاه كه از دانشمندان و علما در آن بصيرت يابى.
و نيز در اين مورد ازامام صادق (ع) روايت شده كه فرمود: و فسر القرآن برايه لم يوجز وان اخطا كان اثمه عليه.
نکته: اگر كسى قرآن را به رأى خود تفسير كند وحق را نيز بيان كند مأجور نيست و اگر خطا كند گناه آن بعهده خود اوست .
از اميرالمؤمنين (ع) نقل گرديده: قال: قال رسول الله (ص) قال الله عزوجل: ما آمن بى من فسر برايه كلامى.
امام على فرمود: پيامبر (ص) فرمود: خداى بزرگ فرمود، كسى كه كلام مرا به نظر و رأى خود «تفسير» كند به من ايمان نياورده است.
على بن ابى طالب (ع):ذكر جابر بن عبدالله و وصفه بالعلم، فقال له رجل: جعلت فداك تصف جابراً بالعلم و انت انت. فقال: انه كان يعرف تفسير قوله تعالى: «ان الذى فرض عليك القرآن لرادك الى معاد.»
امام على (ع) جابر بن عبدالله را ياد نمود و او را به دانش وصف فرمود، مردى به آن حضرت عرض كرد: فدايت شوم آيا جابر را به دانش وصف مىفرماييد در حالى كه شما خود در دانش بىنظير هستيد؟ امام فرمود: بدرستى جابر روشن مىداند تفسير گفتار خدا را: «آنكس كه قرآن را بر تو واجب كرد تو را به مكه بر مىگرداند».
كلمه تأويل از ماده «اول» بمعنى رجوع، مشتق است. صاحب قاموس گفته: «آل اليه: رجع، عنه ارتد» آل اليه يعنى بسوى او برگشت و با «عن» متعدى مىشود و معنى سرپيچى و ارتداد را مىدهد. آل عنه يعنى از او سرپيچى كرد (مرتد شد)
و نيز گفته شده: «اول الكلام، تأويلاً و تأوله، دبره و قدره و فسره و التأويل عبارة عن الرؤيا» كه در اين صورت تأويل به معنى تدبير وتقدير و تفسير و تعبير خواب مىباشد. اين منظور در مورد تأويل مىگويد: «الاول: الرجوع، آل الشىء يوول الاولا و مالا رجع و اول الشىء رجعه».
شيخ طبرسى مىگويد: «تأويل به معناى (به سرانجام رساندن) مىباشد» و بعضى نيز گفتهاند: تأويل از «ايالة» بمعنى سياست گرفته شده است. و تأويل كننده گوئى كلام را رهبرى و سياست مىكند تا در جاى خود قرار دهد. خلاصه «تأويل» در تمام موارد به همان معناى «بازگردانيدن» به كار مىرود و خصوصيات ديگر به تناسب موارد استعمال بر آن اضافه مىگردد.
راغب گويد: تأويل برگرداندن چيزى است به پايان، و نتيجهاى كه از آن مراد است خواه گفتار باشد خواه كردار، دليل اين قول از قرآن قوله تعالى است: «ذلك تأويل ما لم تسطع عليه صبرا.»
معناى اصطلاحى تأويل
در نزد علماء متقدم «تأويل» در اصطلاح داراى دو معنى بوده است:
1-تأويل و تفسر مرادف است. (مجاهد و طبرى بر اين عقيده بودهاند.)
2-تأويل مراد اصلى كلام است. اگر گفته شود: «طلعت الشمس» تأويل آن نفس طلوع شمس مىباشد ودر نزد علماء متأخر تأويل در اصطلاح، برگرداندن لفظ از معنى راجع به معنى مرجوح است. بشرط آنكه شواهد و دلائلى آن را تأييد نمايد.
علامه طباطبائى قدس سره الشريف در باب تأويل فرموده است: تأويل هر چيزى حقيقتى است كه آن چيز از آن سرچشمه مىگيرد و آن چيز بنحوى تحقق دهنده و حامل ونشانه اوست چنانكه صاحب تأويل زنده تأويل است و ظهور تأويل با صاحب تأويل است. اين معنى در قرآن مجيد نيز جارى است زيرا اين كتاب مقدس از يك رشته حقايق و معنويات سرچشمه مىگيرد كه از قيد ماده و جسمانيت آزاد و از مرحله حس و محسوس بالاتر و از قالب الفاظ و عبارات كه محصول زندگى مادى ما است بسى وسيعتر مىباشد. اين حقايق و معنويات به حسب حقيقت در قالب بيان لفظى نمىگنجد. تنها كارى كه از ساحت غيب شده اين است كه با اين الفاظ به جهان بشريت هشيارى داده شده كه با ظواهر اعتقادات حقه و اعمال صالحه، خودشان را مستعد درك سعادتى بكننده جزاينكه با «مشاهده» و عيان درك كننده راهى ندارد. و روز قيامت و ملاقات خدا است كه اين حقايق بطور كامل روشن و هويدا مىشود. چنانكه خداى متعال فرموده است:
«و الكتاب المبين انا جعلناه قرآناً عربيا لعلكم تعقلون و انه فى ام الكتاب لدينا لعلى حكيم».
سوگند به كتاب مبين، ما آن را قرآنى عربى قرار داديم تا شايد شما تعقل كنيد و بدرستى آن در حالى كه پيش ما در ام الكتاب است بلند است (دست فهم عادى به او نمىرسد) و محكم است (نمىشود در او رخنه كرد.)
پس «تأويل» قرآن حقيقت يا حقايقى است كه در ام الكتاب پيش خدا است و از مختصات غيب مىباشد.و نيز فرموده: «انه لقرآن كريم فى كتاب مكنون لا يمسه الا المطهرون تنزيل من رب العالمين».
اين قرآن است محترم در كتابى كه محفوظ و پنهان است است (ام الكتاب) كتابى است كه جز پاكان و پاك شدگان آن را مس نمىكنند. فرو فرستاده شده از پيش خداى جهانيان است.چنانكه پيداست آيات كريمه براى قرآن دو مقام اثبات مىكند. مقام كتاب مكنون كه از مس مس كنندهگان مصون است و مقام تنزيل كه براى مردم قابل فهم مىباشد.در آيه مطهرون به دلالت آيه، مطهرون به حقيقت قرآن مس مىكند و به انضمام آيه كريمه:
انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيراً. كه به موجب اخبار متواتره، در حق اهل بيت پيغمبر (ص) نازل شده است، پيغمبر اكرم (ص) و خاندان رسالت عليهم السلام از مطهرون و پاك شدگان و به «تأويل» قرآن مجيد عالم و آگاه هستند.
و پيامبر گرامى اسلام كه آگاه به «تأويل» و حقايق ماورائى قرآن مجيد است آنها را مطابق استعداد درك و فهم مخاطبين خود ارائه مىفرمايد كه در اين مورد فرموده است:نحن معاشر الانبياء نكلم الناس على قدر عقولهم. ما طايفه پيامبران با مردم به اندازه (افهام و عقول و شعورشان) تكلم مىكنيم و با آنها سخن مىگوئيم.
آياتى كه متضمن كلمه «تأويل» است در هفت سوره از قرآن مجيد آمده و شانزده آيه مىباشد من جمله:
1-و ما يعلم تأويله الا الله و الراسخون فى العلم يقولون آمنا به كل من عند ربنا». … تأويل آيات را جز خداوند و راسخان در علم نمىدانند آنها كه گويند ما به آن كتاب ايمان داريم كه تماماً از جانب پروردگار ماست.
2-يا ايها الذين آمنوا اطيعوالله و اطيعوا الرسول و اولى الامر منكم فان تنازعتم فى شىء فردوه الى الله و الرسول ان كنتم تؤمنون بالله و اليوم الاخر ذلك خير و احسن تأويلا»اى كسانى كه ايمان آورديد! از خداى يكتا و پيامبر و صاحبان امر از (ميان) خود، اطاعت كنيد. پس اگر درباره چيزى با يكديگر نزاع كرديد آن را به خدا و رسول برگردانيد (ارجاع دهيد)، اگر به خدا و روز آخرت ايمان داريد .اين بهتر است و نيكوترين تأويل.
3-قل ينظرون الا تأويله يوم يأتى تأويله يقول الذين نسوه من قبل قد جاء ت رسل ربنا بالحق…».آيا جز عاقبت و پايان آن راانتظار مىكشند. روزى (= قيامت) كه عاقبت و پايان آن بيايد آنان كه پيش از اين، آن را فراموش كرده بودند مىگويند: به راستى و به حق فرستادگان پروردگارمان آمدند… در اين مورد كه از آيات معاد است نيز كلمه «تأويل» به معناى بازگشت و سرانجام زندگى اين جهان مىباشد.
4-و كذلك بجتبيك ربك و يعلمك من تأويل الاحاديث و…»و پروردگار تو اين چنين تو را بر مىگزيند و تأويل احاديث را به تو مىآموزد و…
5-و قال يا ابت هذا تأويل روياى من قبل قد جعلها ربى حقا.و (يوسف) گفت: اى پدر اين تعبير و تفسير خوابى است كه پيش از اين ديده بودم كه به تحقيق پروردگارم آن را آشكار گردانيد.
در بخشى از روايات كلمه «تأويل» بكار رفته است كه بعضى از آنها را متذكر مىشويم:
1-ابو عبدالله (ع) ان الله علم نبيه من التنزيل و التأويل فعلمه رسول الله عليا
امام صادق (ع) فرمود: بدرستى كه خداوند تنزيل «تأويل» را به پيامبرش آموخت و رسول خدا آن را به على(ع) آموخت .
2-ابو عبدالله (ع) قال: نحن الراسخون فى العلم، و نحن نعلم تأويله.امام صادق (ع) فرمود: ما راسخين در علم هستيم و ما تأويل (قرآن) مىدانيم .
3-ابو جعفر (ع): ان رسول الله افضل الراسخين فى العلم فقد علم جميع ما انزل الله عليه من التأويل و التنزيل.
امام باقر (ع) فرمود: بدرستى كه رسول خدا برترين راسخين در علم است محققان تمام تأويل و تنزيل را كه خداوند بر او نازل فرمود مىدانست .
4-قال الصادق (ع) بينما اميرالمؤمنين (ع) مار بفناء الكعبة، اذ نظر الى رجل يصلى فاستحسن صلاته فقال: يا هذا الرجل! تعرف تأويل صلاتك؟ فقال الرجل: يابن عم خير خلق الله و هل للصلاة تأويل غير التعبد؟ فقال (ع): اعلم يا هذا الرجل ان الله تبارك و تعالى ما بعث نبيه صلى الله عليه و آله بامر من الامور الا وله متشابه و تأويل. و كل ذلك على التعبد فمن لم يعرف تأويل صلاته فصلواته كلها خداج ناقصة غير تامه.
نکته: (يك روز) هنگامى كه اميرالمؤمنين ازكنار كعبه مىگذشت، نگاهش متوجه مردى شد كه (نيكو) نماز مىگذاشت. حضرت نحوه نماز خواندن او را پسنديده، به او فرمود: آيا تأويل نمازت را مىدانى؟ آن مرد گفت: اى پسر عم بهترين خلق خدا! آيا نماز را جز عبوديت (خالصانه حق)، تأويلى ديگر هم هست؟ حضرت به او فرمود: اى مرد بدان، خداوند پيامبرش (رسول اكرم «ص»)، بر امرى از امور مبعوث نكرد مگر آن كه براى آن امر متشابهى است و تأويلى (كه) همه بر تعبد او استوار است. پس هر كس تأويل نماز خويش را نداند، نمازهايش همه، ناقص و ناتمام است.
درباره ريشه اين كلمه علماى فن اختلاف كردهاند. بعضى آن را از ترجم در ريشه چهار حرفى دانستهاند. و برخى از رجم عربى بمعنى سخن گفتن از روى گمان و حدس گرفتهاند .در اينكه اين لغت اصلاً عربى باشد جاى سخن بسيار است.برخى آن را مشتق از كلمه ترجمان و بعضى آن را مأخوذ از «ترجمان آرامى» مىدانند يا بعيد نيست كه از رجم كلدانى بمعنى افكندن باشد و يا چنانكه گفتهاند، اصل لغت فارسى است. يعنى ترجمان از «تر زبان» گرفته شده است.
يكى ازمسائل قابل توجه در مورد تاريخ تفسير، ترجمه و بازگردانى قرآن به زبانها و لغات ديگر مىباشد كه خود نوعى تفسير و بازگشودن معانى آن شمرده مىشود.در اين مسأله چند مطلب مهم قابل عنايت و بررسى است:
برخى ترجمه را از «ترجمه» مانند «دحرج» از ريشه چهار حرفى دانستهاند، و به معناى كشف و تفسيرو بيان گفتهاند.برخى آن را از ريشه «رجم عربى» گرفتهاند و به معنى سخن گفتن از روى حدس و گمان دانستهاند.برخى آن را مشتق ازكلمه ترجمان مانند «نردبان» فارسى دانستهاند و جمعى آن را مأخود از كلمه LGRNMOMO آرامى دانستهاند.و برخى بعيد نمىدانند كه از رجم كلدانى بمعنى افكندن باشد.و برخى هم هستند مانند مرحوم دهخدا كه گفتهاند اصل آن از كلمهتر زبان گرفته شده است ايشان مىگويد: «ترجمه به تفسير كردن زبانى از زبان ديگر گويند و ترجمان كسى است كه كلام دو شخص متغير اللسان را به يكديگر بفهماند».
صحيح همان است كه ترجمه يك كلمه عربى رباعى مجرد از ماده «ترجم» مانند «دحرج و يدحرج دحرجة» «ترجم يترجم ترجمة» باشد آنگونه كه در لسان العرب و صحاح و قاموس آمده است ومرحوم آقا بزرگ تهرانى در «الذريعه» آن را پسنديده است. مرحوم دكتر محمد معين در فرهنگ خود آورده است: «1-ترجمه مصدر از گزاردن، گزارش كردن گردانيدن از زبانى به زبانى ديگر نقل كرده .2-ذكر كردن سيرت، اخلاق و نسب شخصى 3- شرح احوال (بيوگرافى) مىباشد.
ابن منظور در لسان العرب گويد:
«ترجم – الترجمان و الترجمان – المفسر للسان. و فى حديث هر قل: قال لترجمانه، الترجمان بالضم و الفتح هو الذى يترجم الكلام آيى ينقله من لغة – الى الغة اخرى – و الجمع التراجم والتاء و النون زائدتان و قد ترجم عنه، و ترجمان هو من المثل التى لم يذكرها سيبويه، و قال ابن جنى اما ترجمان فقد حكيت فيه ترجمان بضم اوله ومثاله فعلان كتعرفان واخمسان».
نکته: (ترجمه و ترجمان به تفسیر كننده لغت گفته مىشود و ترجمان كسى است كه لغتى را به لغت ديگر نقل و بازگوئى میكند و در داستان هرقل آمده است كه به مترجم خود گفت جمع آن تراجم است تاءونون در ترجمان اضافه است و آن از امثالى است كه سيبويه ذكر نكرده است و ابن جنى آن را بر وزن تعرفان و اخمسان دانسته است)
نوشتههای تازه