تاریخ بروزرسانی : 1401/08/23
نام بسته درسی: درس رشد جسمانی و حرکتی
—————————————
فهرست:
فصل اول
دیدگاه رشد
واژه شناسی در رشد حرکتی
پیر شدن یا فرایند افزایش سن
واژه های روششناسی تحقیق
دیدگاه های نظری
دیدگاه های زیستی در برابر دیدگاه های روانشناختی
مسائل معاصر
طبیعت در برابر تربیت
فصل دوم : نمو جسمی، بالیدگی و فرایند افزایش سن
سنجش نمو و بالیدگی
منحنی نمو
رشد رویانی
ر شد جنینی
نمو عمومی بدن
دستگاه اسکلتی
دستگاه عضلانی
دستگاه عصبی
فصل سوم : رفتار حرکتی اولیه
حرکات تصادفی و رفلکسهای دوره طفولیت
عقاید و نظریه ها درباره نقش رفلکسها
نظریه ها در خصوص حرکات پایه دسترسی و چنگ زدن
محیطهای محروم
تمرین و پربارسازی
تجزیه و تحلیل مطالعات مربوط به دوره های حساس
فصل چهارم : رفتار حرکتی در دوران کودکی
قوانین حرکت و پایداری
مهارتهای جابجایی
مهارتهای پرتابی
عمل تنه در پرتاب و ضربه برای تولید نیرو
مهارتهای دریافتی
عوامل اثرگذار بر مهارتهای متوقف کردن
مراتب رشدی غلت جلو
رفتار حرکتی از نوجوانی تا بزرگسالی
روش تحلیل متا از تفاوتهای موجود بین پسران و دختران
ارزیابی کمی در مقابل ارزیابی کیفی
پالایش مهارت
فصل پنجم : رشد ادراکی ـ حرکتی
رشد حس حرکتی
یکپارچگی بین حواس
رشد یکپارچگی بین حسی
تعادل
تجربه ادراکی ـ حرکتی
دورههای حساس در رشد ادراکی
فصل ششم : آمادگی جسمانی در طول عمر
رشد استقامت قلبی ـ تنفسی
آثار بیماریها بر ظرفیت کار و تمرین
سنجش قدرت
چاقی کودکان
ترکیب بدن سالخوردگان
فصل هفتم : پردازش اطلاعات، حافظه، و رشد دانش
دیدگاه پردازش اطلاعات
ظرفیت پردازش اطلاعات
پردازش اطلاعات در سالمندان
حافظه
سرعت عملکردهای حافظه
تغییرات حافظه در سالخوردگان
فصل هشتم : آثار فرهنگی و روانی ـ اجتماعی در رشد حرکتی
افراد و موسسات اجتماعی
وضعیتهای اجتماعی
خصلتهای شخصی
عزت نفس
منابع و مآخذ
عملکرد حرکتی فرد در طی زندگی به تبع سن تغییر میکند.
رشد حرکتی شامل مطالعه فرایندهای اساسی تغییر رفتار است که در طول عمر کسب میشود.
تغییر در رفتار حرکتی که به دو صورت کمی و کیفی در دوره سالمندی نیز اتفاق میافتد. الگوهای حرکتی با افزایش سن از هنگام تولد تا مرگ تغییر مییابند.
رفتار انسان نتیجۀ تأثیرات بسیاری است.
آگاهی ما از رفتار، براساس یکپارچگی تأثیر بسیاری از عوامل مانند عوامل روانی، اجتماعی، زیستی، فیزیولوژیک، شناختی، و مکانیکی است. به همین نحو بیشترین فهم ما از رشد حرکتی براساس یکپارچگی بسیاری از تغییرات رفتاری در یک مرحله از رشد حاصل میشود.
واژه شناسی در رشد حرکتی
رشد و نمو
نمو: اگرچه «رشد» و «نمو» گاهی به جای یکدیگر به کار میروند، معنی نمو، افزایش کمی در اندازه است. هنگام صحبت از نمو جسمی مقصود افزایش توده یا اندازۀ جسم از طریق زیاد شدن واحدهای کامل زیستی است؛ یعنی واحدهایی که از پیش بخشهای مختلف بدن را تشکیل دادهاند؛
برای مثال، نمو قد از طریق اضافه شدن یک بخش تازه به پا نمیافتد، بلکه پاها به عنوان واحدهای زیستی یا قسمتهای بدن از نظر طول بلندتر میشوند. موقعی که اندازه هر واحد یا قسمت در کل زیادتر شوند، طول بدن با حفظ شکل خود، بیشتر میشود.
رشد: واژه «رشد» مکمل نمو است و دلالت بر فرایند تغییری میکند که دائمی است و به ظرفیت عملی سازماندار و خاصی منجر میشود؛ یعنی حالتی که فرد میتواند به طور کامل نقش موردنظر را انجام دهد. رشد ممکن است به شکل تغییر کمی، کیفی یا هر دو روی دهد. بنابراین رشد حرکتی، فرایندی سنی است که دائمی و دارای توالی بوده و در طی آن انسان از حرکات ساده به حرکات بسیار منظم، مهارتهای پیچیده حرکتی و در نهایت به انطباق
مهارتها ـ که همراه با فرا رسیدن پیری صورت میگیرد ـ پیشرفت کرده است. این فرایند تنها به دوره نمو جسمی محدود نمیشود؛ رشد در طول عمر انسان تداوم دارد.
رشد حرکتی
موقعی که واژه «حرکتی» با واژههای دیگری مثل «رشد» و «یادگیری» به کار میرود ما را به عمل و حرکت ارجاع میدهد. بنابراین «یادگیری حرکتی» با جنبههایی از یادگیری سر و کار دارد که شامل حرکت بدن میشود.
بالیدگی
واژه دیگری که غالباً همراه با واژه نمو استفاده شده، «بالیدگی» است. این واژه به طور اخص مربوط به بالیدگی فیزیولوژیک یا جسمی است. بالیدگی جسمی پیشرفت کیفی در ساختارهای زیستی است و امکان دارد به یاخته، اندام یا پیشرفت یک سیستم در ترکیبات بیوشیمیایی آن مربوط شود تا فقط به اندازۀ آن. بالیدگی عموماً از پیشرفت در راستای بالیدگی جسمی ناشی میشود که در واقع حالت بهینه یکپارچه شدن سیستمهای مختلف بدن یک فرد و توانایی برای تولید مثل است.
پیر شدن یا فرایند افزایش سن
تغییرات فیزیولوژیک در طول عمر اتفاق میافتد، اگرچه این تغییرات بعد از گذشت دوره نمو جسمی تا اندازه زیادی آهسته انجام میشود. به طور اخص پیر شدن فیزیولوژیک ما را به تغییرات مداوم مولکولی، یاختهای و ارگانیزمی ارجاع میدهد. تغییرات حاصل از پیر شدن بازتابی از وضعیت رشد قبلی است که بر تغییرات بعدی سایه میافکند. بنابراین پیر شدن جسمی از فرایندهای رشد جداییناپذیر است.
دوره های سنی
جدول 1-1 سنین تقویمی برای دوره های مختلف رشد
دوره رشد | سن تقریبی |
پیش از تولد | |
رویانی | 2 تا 8 هفتگی |
جنینی | 8 هفتگی تا تولد |
نوزادی | تولد تا 4 هفتگی |
طفولیت | تولد تا 1 سالگی |
کودکی | |
کودکی اولیه (پیش دبستانی) | 1 تا 6 سالگی |
کودکی ثانویه (پیش نوجوانی) | 6 تا 10 سالگی |
نوجوانی | |
دختران | 8 یا 10 تا 18 سالگی |
پسران | 10 یا 12 تا 20 سالگی |
بزرگسالی | |
جوانی | 18 تا 40 سالگی |
میانسالی | 40 تا 60 سالگی |
سالمندی | 60 سالگی به بالا |
مراحل
متخصصان رشد هنوز تعریف استانداردی برای واژه «مرحله» ارائه ننموده و موارد استفاده از آن را معین نکرده اند؛ بنابراین آنها از این واژه به شیوه های مختلف استفاده میکنند. بیشتر متخصصان رشد بر این عقیده اند که «مراحل» باید تفاوتهای کیفی را در رفتار کلی فرد توصیف کند. با وجود این بعضی از آنها این واژه را موقعی به کار میبرند که بخواهند تغییر رفتارهای فردی را توصیف کنند؛ برای مثال تغییرات در رفتار چنگ زدن اشیاء را. در حالی که دیگران از این واژه برای توصیف تغییر در دو یا چند متغیری که به طور موازی در حال رشدند استفاده میکنند. از این لحاظ، یک مرحله، مجموعه ای از ر فتارها را وحدت میبخشد.
در نتیجه، از واژه «مرحله» در چهارچوب توصیف شده توسط پیاژه استفاده میشود که به شرح ذیل است:
برای مثال، کودکی که قبلاً نمیتوانست با دو پا بپرد بتواند این عمل را انجام دهد. در مقایسه، یک تغییر کمی شامل پرش کودک به اندازه پنچ سانتیمتر بیشتر از قبل است.
برای مثال موقعی که کودک حرکت پرتاب کردن از بالای سر را یاد میگیرد، این کار را ابتدا با قدم برداشتن در همان سمتی که دست پرتابکننده قرار دارد و سپس در حالی که با پای مخالف قدم برمیدارد انجام میدهد. کودک ممکن است در طی رشد خود بعضی از اوقات با پای موافق و در مورد بعدی با پای مخالف این عمل را انجام دهد و به همین شکل پیش برود.
برای مثال هر گاه برای مراحل شماره هایی را در نظر بگیریم، کودک از مرحله 1 به مرحله 2 و از مرحله 2 به مرحله 3 و به همین ترتیب پیشرفت میکند و هرگز از مرحله 2 به مرحله 3 نمیرود تا دوباره به مرحله 2 برگردد.
واژه های روششناسی تحقیق
تحقیق بلندمدت: بهترین طرح برای تحقیق در زمینه رشد انسانی، تحقیق بلندمدت است. در این نوع تحقیق اندازه های شخص به صورت دورهای در طول رشد او تکرار و ارزیابی میشوند. بنابراین، تغییر به طور مستقیم نه به شکل ضمنی مشاهده میشود. متاسفانه، امتیازات این نوع تحقیق نیز مشکل ایجاد میکند. این گونه تحقیق معمولاً سالها طول میکشد، لذا برای محقق سخت خواهد بود که دائماً با آزمودنیها در تماس باشد. از آن گذشته این عمل مستلزم هزینه زیادی است. علاوه بر این سالها میگذرد تا نتایج تحقیق آماده و قابل استفاده شود. پروژه تحقیق ممکن است به دلیل اثر تمرین دچار انحراف شود. این اثر موقعی رخ میدهد که آزمودنیها بیش از اندازه با ابزارهای اندازه گیری و ارزیابی آشنا شوند. علاوه بر این یک وسیله اندازه گیری مناسب برای ارزیابی کودکان ممکن است برای سنجش بزرگترها نامتناسب باشد.
تحقیق مقطعی: برای احتراز از اشکالات تحقیق بلندمدت، بسیاری از پژوهشگران از روش مقطعی در تحقیقات خود استفاده میکنند. در تحقیق مقطعی فرد میتواند آزمودنیها را در رده های سنی مختلف به طور همزمان آزمایش و سپس تغییرات رشدی را در صورت وجود روندهای اجرایی در آن سنین استنباط کند.
اگرچه بسیاری از مشکلات موجود در زمینه تحقیق بلندمدت در این روش وجود ندارد، اما روش تحقیق مقطعی نیز نقاط ضعف مخصوص به خود دارد. تغییر رشدی باید براساس میانگین گروه استنباط شود که در آن صورت اختلافات فردی نادیده گرفته میشود. در تحقیق مقطعی، افراد دستههای مختلفی مشارکت دارند؛ یعنی گروههای مختلفی که در یک خصلت مشترک مانند سن سهیم هستند.
تحقیق متوالی: تحقیق متوالی روش سومی است که برای برطرف کردن مشکلات مربوط به تحقیقات بلندمدت و مقطعی پیشنهاد شده است. تحقیق متوالی، طرحهای بلندمدت و مقطعی را با یکدیگر ترکیب میکند. یکی از انواع طرح تحقیق متوالی شامل سه عامل مختلف به شرح ذیل است:
دیدگاه های نظری
برای انجام این کار، آنها معمولاً چهارچوب مرجعی را که به آن دیدگاه نظری میگویند، انتخاب میکنند. اگرچه هیچ دیدگاهی نمیتواند تمامی جزئیات مربوط به رشد را دربر گیرد، پذیرفتن یک دیدگاه مزیتهایی دارد؛ زیرا به محقق اجازه میدهد تا مجموعهای از فرضیهها با سئوالاتی را تعیین کند، به آنها ساختار دهد و تعریف کند. پذیرفتن یک دیدگاه، دانش و اطلاعات محقق را محدود میکند.
تحقیقات انجام شده از دو دیدگاه مختلف، در پارهای از مواقع نتایج متعارضی به بار میآورد. اگرچه این امر میتواند موجب دلسردی افراد تازهوارد به این رشته شود، با وجود این متخصصان رشد غالباً با تحقیقات بیشتر دانش ما را نسبت به فرایندهای رشد بالا برده، میکوشند نتایج متعارض حاصل از تحقیقات را حل کنند. آگاهی از دیدگاه های اصلی یا چهارچوبهای مرجع در زمینه رشد کمک میکنند تا بهتر بتوان توضیحات مربوط به رشد را فهمید. این دانش به ویژه وقتی بیشتر مفید است که دو و یا چند توضیح با یکدیگر در تعارض قرار گیرند.
دیدگاه های زیستی در برابر دیدگاه های روانشناختی
معمولاً رشد از دو دیدگاه زیستی یا روانشناختی ملاحظه میشود. در دیدگاه نخست یعنی زیستی بخشهای مختلف بدن و بافتها مورد مطالعه قرار میگیرند. این مطالعه در بعضی از اوقات در سطح سلول و در پارهای از مواقع در سطح ارگانیسمی انجام میشود. در دیدگاه روانشناختی انسان در مقام یک موجود عاطفی و متفکر مطالعه میگردد که رفتار او بازتابی از فرایند رشد است.
هر دو دیدگاه در مطالعه رشد حرکتی مهم هستند. استنباط کامل از رشد حرکتی مستلزم آگاهی از دانش مربوط به نمو جسمی است که این امر شامل نمو سیستمهای بدن و تغییرات سنی در برابر تقاضاهای فعالیتهای دشدی نیز میشود؛ بنابراین باید دیدگاه زیستی را بپذیریم.
دیدگاه بالیدگی:
دیدگاه بالیدگی در طی دهه 1930 توسط آرنولد گزل مطرح شد. نظر مهم او در مورد رشد، تحت تاثیر «نظریه بازپیدایی» به وجود آمد ـ تصور ما از «پدیدآیی فردی» یا رشد انسان، بازتابی از «پدیدآیی نوعی» اوست.
گزل معتقد بود که تاریخ هستی و تکامل انسان، تعیینکننده نظم و توالی ثابت رشد است و میزان توالی رشد به طور فردی تعیین یشود. او بالیدگی را به عنوان فرایند کنترل شده از طریق عوامل درونی (ژنتیکی) و نه خارجی (محیطی) بیان کرد. او چنین تصور میکرد که عوامل محیطی به طور موقت در میزان رشد تاثیر میگذارد؛ زیرا عوامل ارثی نهایتاً کنترل رشد را به عهده دارد. از دوقلوهای همسان برای آزمایش استفاده و راهبرد «کنترل دوقلوها» را در تحقیق رشد معرفی کردند. در این راهبرد، به یکی از دوقلوها آموزش خاصی داده میشد (برنامه تجربی)، در حالی که دیگری (گواه یا کنترل) هیچگونه آموزشی را تجربه نمیکرد و تنها به او اجازه داده میشد از فرصتهای طبیعی برای رشد استفاده کند. بعد از مدت معینی، هر دو مورد آزمایش و سنجش قرار گرفتند و آنها را براساس ملاکهای معین و از پیش تعیین شده، با یکدیگر مقایسه کردند. در شق دیگری از این روش تحقیق، برنامه تجربی در مورد یکی از دوقلوها (کنترل) در سن بالاتری اجرا شد. سپس دوقلوها با یکدیگر مقایسه شدند.
مهم آن است که ما قدر این دیدگاه را بدانیم؛ زیرا تأثیرات ادامهدار آن بر روی تفکر در زمینه رشد حرکتی غیر قابل انکار است. این تأثیرات غالباً در شکل صورت میگیرد نه در محتوا. تمرکز بر روی بالیدگی به عنوان فرایند اصلی رشد سبب شد که بسیاری از پژوهشگران فرض کنند که مهارتهای حرکتی پایه، به طور خودکار ظاهر میشود. در این فرایند نه برنامه تمرینی خاص و نه محرومیت نسبی از کسب تجربه میتواند ظهور مهارتهای جدید را تغییر دهد، مگر با یک تفاوتهای جزئی در سن شروع آنها. از اینرو حتی بسیاری از پژوهشگران در حال حاضر چنین تصور میکنند که لازم نیست رشد مهارتهای پایه را تسهیل کنیم.
علاوه بر این متخصصان رشد به سیستم عصبی به عنوان تنها دستگاهی که پیشرفت رفتار را راهاندازی میکند مینگرند و نقشی برای سایر سیستمها قائل نیستند. اخیراً به اهمیت سایر دستگاهها در فرایند رشد پی بردند و نقش آنها را در ظهور رفتار جدید شناختند. کلام آخر اینکه، روش توصیفی که مختص کار تحقیقی متخصصان رشد است موجب شد تا سایر دانشمندان نیز آن را از طریق تنها روش تحقیقشان شناسایی و تداعی کنند.
دیدگاه توصیفی:
توصیف هنجاری: آنا اسپینشاد، روت گلاسو و لورنس راریک از پیشگامان توصیف هنجاری حرکت در این دوره بودند. متعاقب آن متخصصان رشد حرکتی، توصیف میانگین عملکرد کودکان را از طریق نتایج کمی آزمونهای عملکرد حرکتی آغاز کردند؛
برای مثال، آنها میانگین سرعت دویدن، مسافت پرش و مسافت پرتاب کودکان را در سنین مختلف تشریح کردند. هر چند این افراد تحت تأثیر دیدگاه بالیدگی قرار داشتند، توجه خود را بر تأثیرات رشد متمرکز کردند تا فرایندهای اساسی رشد که در زمینه به دست آوردن نتایج مهم بود.
توصیف زیست ـ مکانیکی: روت گلاسو در این دوره دیدگاه دیگری را در رشد مطرح کرد. نامبرده از الگوهای حرکتی کودکان که در اجرای مهارتهای پایه از قبیل پرش به کار گرفته میشد، توصیف زیست ـ مکانیکی دقیقی انجام داد. لولاس هالورسون و دیگران کار او را با مشاهدات بلندمدت از کودکان ادامه دادند. در نتیجه متخصصان رشد توانستند پیشرفت متوالی حرکات را تا رسیدن به دورۀ عملکرد الگوهای حرکتی به طور موثر (از نظر زیست ـ مکانیکی) شناسایی کنند.
دیدگاه رفتاری:
دیدگاه اصلی دیگر رشد شامل نظریههای رفتاری یا محیطی است. چندین دیدگاه رفتاری مفصل وجود دارد. بیشتر آنها فرد را یک موجود واکنشی میدادند که تحت تأثیر محرکهای خارجی است و نسبت به آنها از خود واکنش نشان میدهد. از این نظر، ارتباط محرک و پاسخ، واحدهای اساسی رفتار هستند. ایوان پاولف، جان واتسن، ادوارد ثوراندیک، اسکینر و سیدنی با جو همراه با دادن بوئر از جمله روانشناسانی هستند که نظریههای اولیه رفتاری را طرحریزی کردند. کار آلبرت باندورا بازتابی از حرکت دورشونده رفتارگرایان از ایده محدود انفعالی و واکنشی فرد است.
دیدگاه شناختی:
دیدگاه دیگری در روانشناسی رشد ظهور کرده است که به آن دیدگاه شناختی یا ارگانیسمی گویند طرفدار اصلی این دیدگاه ژانپیاژه است. نظری او حاکی از آن است که فرد و محیط بر یکدیگر تاثیر میگذارند؛ به عبارت دیگر بین فرد و محیط تعامل روی میدهد. این موضعگیری در مقابل بیشتر نظریههای رفتاری قرار میگیرد (البته نه در مقابل نظریه یادگیری اجتماعی باندورا)؛ زیرا در این دیدگاه گفته میشود که فرد غیرفعال نبوده، بلکه در مقابله جنبههای معینی از محیط کاملاً فعال است. او همه جوانب را بررسی و اطلاعات دریافت شده را دوباره فرمولبندی کرده است. در نظر پیاژه فرایند رشد شامل نمو زیستی، تجارب کودکان، و انتقال اجتماعی اطلاعات و نگرشهای بزرگسالان به ویژه والدین به فرزندان میشود. کودکان برای ایجاد حالت متعادل بین محیط و خود تمایل ذاتی دارند.
یکی از مساعدتهای مهم پیاژه در زمینه مطالعات رشد ایده «مراحل» است و آن زمانی است که تفکر و رفتار کودکان بازتابی از نوع معینی از ساختارهای اساسی باشد. با وجود اینکه سایر متخصصان رشد قبل از پیاژه مفهوم مراحل را به کار بسته بودند، لیکن پیاژه مراحل را براساس تغییرات کیفی و ساختاری که دارای نظم و ترتیب ثابت بوده و غیر قابل جهش است مطرح میکند. علاقه ابتدایی پیاژه بررسی رشد هوشی و منبع دانش بود، لیکن چون لازمه عملکرد مهارتهای حرکتی پردازش اطلاعات است، از اینرو نظریه او برای رشد حرکتی نیز دارای معنای ضمنی است.
دیدگاه پردازش اطلاعات:
در دیدگاه پردازش اطلاعات، پژوهشگران سعی میکنند رفتار را براساس فرایندهای ادراکی ـ شناختی توضیح دهند. این دیدگاه براساس مدل کامپیوتر و مغز انسان طراحی شده است. این دیدگاه در حدود سالهای 1970 ظهور کرد و در بین متخصصان روانشناسی رشد، روانشناسی تجربی و یادگیری حرکتی، طرفداران زیادی به دست آورد. رفتارگرایان به واسطۀ تاکید بر ارتباط محرک و پاسخ، بازخورد و آگاهی از نتایج، در دیدگاه پردازش اطلاعات تأثیر قابل توجهی گذاشتند.
اگرچه برخی از متخصصان رشد حرکتی با روش هنجاری و توصیفی کار خود را ادامه دادند، دیگران دیدگاه پردازش اطلاعات را پذیرفتند. آنها بسیاری از جنبه های عملکرد حرکتی از قبیل توجه، حافظه و اثر بازخورد در سطوح مختلف سنی را مطالعه کرده اند. پژوهشگران یادگیری حرکتی و روانشناسان تجربی کوشیدند ابتدا بر روی یک مکانیزم ادراکی ـ شناختی در جوانان مطالعه کنند.
دیدگاه بوم شناختی:
دیدگاه تازهای درباره رشد در دهه 1980 ظهور کرد و توجه فزایندهای را تا دهه 1990 نسبت به خود جلب کرد. این دیدگاه به طور کلی دیدگاه بومشناختی نامیده میشود؛ زیرا تأکید زیادی بر روابط متقابل محیط و فرد دارد. در این دیدگاه دو شاخه متفاوت با هم وجود دارد که یکی بر روی ادراک توجه و تمرکز دارد و دیگری با کنترل و هماهنگی حرکتی سر و کار دارد. این دو شاخه با چندین پیش فرض پیوند و ارتباط دارند که به طور قابل توجهی با دیدگاههای بالیدگی و پردازش اطلاعات متفاوتاند.
در مقابل نظریه بالیدگی، این دو شاخه رشد حرکتی را ناشی از سیستمهای زیادی میدانند و آن را تنها به سیستم عصبی مرکزی نسبت نمیدهند. در نظریه پردازش اطلاعات چنین در نظر گرفته میشود که در مورد کلیه حرکات، یک «عامل» تصمیمگیری میکند. این تصمیم براساس محاسبات مربوط به اطلاعات ادراکی که منجر به صدها فرمان برای کنترل هر یک از عضلات میگردد اتخاذ میشود. دیدگاه بوم شناختی قائل بر این است که یک عامل مرکزی کاملاً حرکت را پوشانیده و بر آن سایه افکنده است. ادراک از محیط، به طور مستقیم انجام میشود و عضلات در گروههایی تجمع پیدا میکنند تا تصمیمات لازم از طرف مغز را کاهش دهند.
دیدگاه سیستمهای پویا: یکی از شاخههای دیدگاه بومشناختی نظریه سیستمهای پویاست. پیتر کاگلر، اسکات کلسو و میشل تروی این نظریه را در زمینه کنترل و هماهنگی حرکت توصیف کردند. آنان متعاقب نوشتههای فیزیولوژیست روسی به نام نیکلای برن اشتاین گفتند که سیستمهای متعدد فیزیکی و شیمیایی، رفتار را تا میزان معینی محدود میکند. در این صورت تعداد نامحدودی از احتمالات به یک مجموعه قابل تنظیم منحصر میشود. تجمع عضلات میتواند بدون فرمانهای جزئی و تفصیلی عصبی از سیستم عصبی مرکزی ـ که در صورت نامحدود بودن احتمالات رفتاری ضروری است ـ عامل هماهنگ کردن حرکات باشد.
تجمع عضلات که برای کار و وضعیت ویژه ای حاصل میگردد «ساختار هماهنگ» نامیده میشود. احتمال خود سازمانی همزمان یا همایش سیستمهای بدن، نخستین اصل نظریه سیستمهای پویاست. توجه داشته باشید که حرکت ناشی از عوامل ذیل است:
پیش فرض دوم و اساسی نظریه سیستمهای پویا آن است که افراد از سیستمهای بسیار پیچیده و هماهنگ تشکیل میشوند. حتی ساده ترین حرکت مستلزم هماهنگی سیستمهای زیادی است؛ سیستم عضلانی برای حرکت دادن سیستم اسکلتی؛ سیستم قامت برای تعادل یا حفظ وضعیت بدن.
سیستمهای بدن با یکدیگر شد نمیکنند. برخی به تندی بالیده میشوند و بعضی به کندی رشد میکنند.
آخرین پیشفرض اساسی نظریه سیستمهای پویا ماهیت غیرمداوم رشد است. تغییرات کیفی در عملکرد مهارت ممکن است غیرمداوم باشد، حتی اگر با عامل افزایشی یا کاهشی مداوم مانند سرعت همراه شود. یکی از مثالهایی که غالباً به آن اشاره میشود، مثال اسب است که حرکت خود را از راه رفتن به یورتمه و از یورتمه به چهارنعل تغییر میدهد، تا سرعت خود را بیشتر کند؛ بنابراین افزایش مداوم سرعت حرکت اسب در نقطهای باعث تغییر الگوی حرکت دست و پای حیوان میشود. به همین طریق، در رشد حرکت انسان ممکن است با بالا رفتن تدریجی تواناییهای کودکان در زمینه وارد کردن نیرو و افزایش سرعت و اندازه حرکت، شاهد ظهور الگوهای جدید در اجرای مهارتها باشیم.
سه اصل پایه و اساسی در نظریه سیستمهای پویا به شرح ذیل است:
دیدگاه ادراکی ـ کنشی: شاخه دوم دیدگاه بوم شناختی، چشمانداز «ادراکی ـ کنشی» است. گیبسون چنین نظر دارد که رابطه تنگاتنگی بین سیستم ادراکی و سیستم حرکتی وجود دارد. نامبرده تأکید داشت که این دو سیستم در حیوانات و انسان با هم رو به تکامل میروند.
نوشتههای تازه