تاریخ بروزرسانی : 1400/11/13
نام بسته درسی : هنر و تمدن اسلامی
—————————————————————-
فهرست:
مقدمهای بر مبانی فلسفی و عرفانی موسیقی
کندی
فارابی (مؤلف الموسیقی الکبیر)
ابن سینا
ابن زیله
اخوانالصفا و خلانالوفا
موسیقی در نظرگاه صوفیان و عارفان
امام محمد غزالی
شیخ شهابالدین سهروردی
ابوالفرج اصفهانی ـ صاحب الاغانی
صفیالدین عبدالمؤمن ارموی
عبدالقادر مراغی
موسیقی عرب پس از ظهور اسلام
دوره اموی
علم و موسیقی در دوره عباسیان
ابراهیم موصلی
زریاب کبیر
مفاتیح العلوم
معماری مسجد در دوره عباسی
معماری اسلامی در ایران
معماری سلجوقی و دورههای پیش از آن
معماری ایران در دوره ایلخانی
معماری ایران در دوره تیموری
معماری ایران در دوره صفویه
عصر زرین معماری ایران
مسجد شیخ لطفالله
معماری اسلامی در هند
معماری اسلامی در دوره گورکانیان
تاجمحل (مروارید معماری اسلامی)
مبانی عرفانی هنر اسلامی
بخش هایی از بسته درسی هنر و تمدن اسلامی
مقدمهای بر مبانی فلسفی و عرفانی موسیقی
نگارش تاریخچهای از شرح حال و سرگذشت هنر در تمدن اسلامی، امری به غایت صعب و دشوار است؛ نه از آن رو که منابع کمی در این مورد و به ویژه مبانی عرفانی و اشراقی آن وجود دارد، بلکه به دلیل اغتشاشی که در مفهوم و مصداق هنر در این تمدن به چشم میخورد.
نگارش تاریخ فلسفه اسلامی (یا به تعبیری کلام) کار چندان مشکلی نیست؛ زیرا هم در تعریف فلسفه یک اجماع نسبی میان محققان و متفکران وجود دارد و هم منابع آن از قرن دوم هجری تا به حال منابعی روشن و قابل استناد است.
این ویژگی در بررسی تاریخی موضوعات دیگری چون فقه، عرفان، کلام، سیاست، علوم تجربی، ریاضیات، منطق، علم، ادبیات و … وجود دارد، اما، درباره هنر مسئله این چنین واضح و شفاف نیست. از یک سو آثار هنری بسیار برجستهای در متن تمدن اسلامی خلق شدهاند که امروزه چون خورشیدی بر تارکِ جهان هنر میدرخشند و از سوی دیگر، به گفته برخی محققان، هیچ دینی چون اسلام بر هنر سخت نگرفته است.
ما امروزه برای شرح هنر از نظریات و دکترینهایی استفاده میکنیم که خاستگاه اسلامی ندارند و اگر از تحقیقات غریبان در این یکی دو قرن اخیر، که به جمعبندی بسیار مهم جشنواره جهان اسلام در سال 1976 لندن انجامید، صرفنظر کنیم، در متون تاریخیِ اسلامی، به متنی مستقل و قابل اعتنا و اتکا، که به مباحث نظری درباره چیستی و ماهیت هنر پرداخته باشد، برنمیخوریم؛ جز در مواردی که بدان اشاره خواهیم کرد و در آنها نیز مباحث، ماهیت فلسفی دارند نه هنری.
ابهام و ایهامِ مفهوم و معنای هنر در تمدن اسلامی، همراه با برجسته بودن عنصر احکام فقهی در حرمت و حلیّت آن، ما را در این دوره، از ارائه تاریخی یکپارچه، مدون و شفاف از هنر اسلامی باز میدارد و اگر نبود تحقیقات برجسته اسلامپژوهان و هنرشناسان این یکی دو قرن اخیر، نمیدانستیم چگونه باید به رمز و راز آنچه امروزه به عنوان هنر اسلامی مشهور است، پی ببریم.
دو عاملی که ذکر شد به علاوة
همه و همه، عوامل مهمی در فقدان یک تاریخچه مدون و یکپارچه هنری در تمدن اسلامی، به ویژه در قرون اولیه شکلگیری اسلام، محسوب میشوند.
این عوامل، همگی بیانگر گستره وسیعی از جغرافیا و فرهنگ بود؛ یعنی این گستره نه تنها در قلمرو جغرافیا شامل سرزمین پهناوری از شمال هند تا جنوب فرانسه میشد، در قلمرو فرهنگی نیز فرهنگهایی را در بر میگرفت، که مبانی مختلف و گاه متعارضی داشتند. این نکته در کنار تعابیر و تفاسیر مختلفی که پس از حضور اسلام در یک سرزمین، توسط مردم آن (با نیت بومی کردن اسلام) صورت میگرفت، یکپارچگی را از متن تفکر و تمدن اسلامی اخذ نموده و بروز اندیشهها و نظرگاههای متفاوت را سبب میشد.
آنچه توسط برخی فلاسفه مسلمان در قرون دوم و سوم هجری درباره موسیقی یا شعر بیان میشد، نیز، ماهیتی فلسفی داشت تا هنری. اما، به هر حال، به دلیل هنری بودن میتواند مقدمه بررسی تاریخ هنر اسلامی در تحقیق و پژوهش ما باشد.
در بررسی تاریخ موسیقی در تمدن اسلامی، گام اول اشارتی نه چندان گذرا به فرهنگ و فلسفه یونانی است. این گام ضروری است؛ زیرا در این معنا تردیدی وجود ندارد که تاثیرپذیری فسلفه و کلام اسلامی از اندیشههای فلاسفه یونانی، نقش مهمی در رویکرد به موسیقی در تاریخ تفکر و تمدن اسلامی داشته است. نظرگاههای خاص اخوانالصفا و عرفای بزرگی چون مولانا محمد جلالالدین رومی درباره موسیقی و سماع، بازتابی از دیدگاههای فیثاغورثیان درباره موسیقی است.
بررسی تاریخ موسیقی با فیثاغورث آغاز میشود؛ فیلسوف نامآور جزیره ساموس از بنیانگذاران اولین انجمن فلسفی عرفانی در زندگی انسان غربی است.
کاپلستون در تاریخ فلسفه معتقد است: «محور افکار و اعمال فیثاغورثیان تزکیه و تطهیر بود. آنها عوامل وصول بدین تطهیر و تزکیه را، تمرین سکوت، موسیقی و مطالعه ریاضیات میدانستند». همنشینی موسیقی و ریاضیات در ذهنیت فیثاغورثیان، ابواب معرفتی مهمی را بر ذهن و روح بشر گشود و در این میان موسیقی، که نسبت بسیار گستردهای با عدد و هندسه داشت، عاملی برای عروج و صعود روح و ادراک رقص و چرخ افلاک توسط فیثاغورثیان شد.
فیثاغورثیان اولین کسانی بودند که پی بردند میتوان فواصل میان نتهای چنگ را با عدد بیان کرد. همچنین «فیثاغورث میان سازواری موسیقایی و ریاضیات رابطهای اساسی یافت. ولی آنچه او کشف کرد، بسیار دقیق و روشن بود. هر گاه تک تار کشیدهای را به ارتعاش درآوریم، یک نت اصلی ایجاد میکند. نتهایی که با این سازواری دارند، با تقسیم تار به تعداد کاملاً درستی از اجزای آن به دست میآیند: درست به دو جزء، درست به سه جزء، درست به چهار جزء، تا آخر. اگر نقطه ساکن تار، یا گره، بر یکی از این نقاط مشخص قرار نگیرد، صدا ناساز است. فیثاغورث دریافته بود که نواهایی که به گوش خوشایند هستند، با تقسیمات طول تمام تار بر اعداد درست مطابقت دارند. این کشف برای فیثاغورثیان نیرویی عرفانی داشت.
برتراند راسل در این باره میگوید: «رابطهای که وی (فیثاغورث) میان موسیقی و حساب پدید آورد، هنوز، در اصطلاحات ریاضی معدل هارمونیک و تصاعد هارمونیک به جای مانده است.» همچنین راسل معتقد است نسبت قوی میان ریاضیات و حقیقت، منشأ اعتقادات عرفانی و عقلانی در حیات انسان شده: «به نظر من بزرگترین منشأ اعتقاد به حقیقت کامل و ابدی و نیز اعتقاد به عالم معقول و نامحسوس همان ریاضیات است. نظریات عرفانی درباره نسبت زمان و ابدیت نیز به وسیله ریاضیات مطلق تقویت میشود؛ زیرا، اشیای ریاضی، مانند اعداد، اگر اصولاً واقعیتی داشته باشند، ابدی هستند و در بستر زمان قرار ندارند. چنین اشیای ابدی را میتوان افکار خدا پنداشت. نظریه افلاطون که میگوید خدا مهندس است و عقیده سِر جیمز جینز که میگوید خدا به علم حساب معتاد است. دین تعقلی در برابر دین اشراقی، از زمان فیثاغورث و خاصه از زمان افلاطون تاکنون متأثر از ریاضیات و اسلوب ریاضی بوده است. ترکیب ریاضیات و الهیات، که با فیثاغورث آغاز شد، در یونان و قرون وسطی و عصر جدید تا شخص کانت صفت مشخص فلسفه دینی شد.»
در این تحقیقات سعی بر این است که بین نقش بسیار مهم فلسفه یونانی در شکلگیری موسیقی علمی و عددی و نیز انتقادهایی که به اندیشه فیثاغورثیان میشود، جمعی صورت گیرد. از یک سو افلاطون، برجستهترین اسطورهنگار هارمونیک غرب لقب میگیرد و از سوی دیگر مبانی فکری او مستند به کشفیات ریاضی موسیقیایی سومریان میشود. بدین ترتیب این تحقیقات فیثاغورث و فیثاغورثیان را دور میزند.
از جمله این محققان جدید، ارنست جی مک کلین است. وی ضمن ذکر انتقادات وین چن زو گالیگه به نظریات فیثاغورثیان، تمدن بینالنهرینی سومریان را به عنوان آغاز داستان جذاب ارتباط موسیقی و کیهانشناسی خود برمیگزیند. از دیدگاه وی افلاطون به عنوان برجستهترین اسطورهنگار هارمونیک، از ریاضیات سومری متأثر است. وی میگوید: «باید بدانیم که مجبوریم تئوری اعداد مربوط به موسیقی را به صورت سنگریزههای مثلث شکل یا «چارگان مقدس» درآورده و اجرا کنیم و برای رسیدن به این منظور (بنا به عقیده فیثاغورثیها) لازم است که از الگوهای خشتی موجود در نماد سومری «کوه» تبعیت نماییم و سپس مانند سقراط دلالتهای هارمونیک تئوری اعداد مربوط به موسیقی را به صورت دایرهای بر روی شن به تصویر درآوریم. این دایره همان جهان یا کیهان است که همانند صداهای گام 12 درجهای تا ابد به صورت دایرهای خواهند بود.»
به عنوان مثال نماد عددی آنو به صورت در نظر گرفته میشد و خدایی چون اِنلیل با نماد عددی 50 مُبدع فاصله موسیقایی سوم بزرگ با نسبت و سوم کوچک با نسبت محسوب میشود.
تئوری ازمیری متأثر از این دیدگاه گفته بود: «اعداد سرچشمههای شکل و انرژیاند در جهان. آنها حتی در نزد خود پویا و فعالاند، چونان اغلب مردم در استعداد خود برای تأثر متقابل.»
افلاطون در رساله تیمایوس فرضیات جهانشناسی خود را ارائه کرده است. در این رساله «جای سقراط را یک تن فیثاغوری گرفته است و قسمت عمده نظریات مکتب فیثاغوری در آن بیان شده است».
نوشتههای تازه
باسلام خدمت شما بسته هنرو تمدن اسلامیرو چطوری میشه تهیه کرد…؟
سلام
درساعت اداری تماس بگیرید با
02166061083
09306406058