کد خبر: 3115

تاریخ بروزرسانی : 1401/07/09

سرفصل های درس مکاتب فلسفی و نظریه های تربیتی

منابع آزمون دکتری

درس مکاتب فلسفی

نام درس : درس مکاتب فلسفی

———————————————————————————-

فهرست درس مکاتب فلسفی

فلسفه و تعلیم و تربیت

ایدئالیسم و تعلیم و تربیت

رئالیسم و تعلیم و تربیت

رئالیسم خداباورانه و تعلیم و تربیت

طبیعت گرایی و تعلیم و تربیت

عمل گرایی و تعلیم و تربیت

اگزیستانسیالیسم و تعلیم و تربیت

تحليل فلسفي و تعلیم و تربیت

ايدئولوژي و تعلیم وتربیت

لیبرالیسم و تعلیم و تربیت

آرمان شهرگرایی و تعلیم و تربیت

مارکسیسم و تعلیم و تربیت

نظریه و تعلیم و تربیت

پایدارگرایی و تعلیم و تربیت

پیشرفت گرایی و تعلیم و تربیت

منابع

 بخش هایی از بسته درسی : درس مکاتب فلسفی

 فلسفه و تعلیم و تربیت

در اکثر موارد ، تدریس به صورت مجموعه ای از وقایع شتابزده و غالباً دلسرد کننده در می آید که معلم در ضمن آنها نسبت به تقاضاهای فوری دانش آموزان ، والدین ، مدیران ، همکاران و سازمانهای اجتماعی و آموزشی واکنش نشان می دهد . معلمان در نخستین تجربه های حرفه ای خود از فرصت کافی برای اندیشیدن درباره ملازمه های کلی و نظری حضور خویش در مدرسه بهره مند نیستند .

✅ نكته مهم : معلم در نخستین سالهای خدمت خویش ، ناگزیر است که  تقاضاهای روزمره تهیه طرح درس ، اداره  کلاس ، و حضور در جلسات  کنفرانسهای داخل و خارج مدرسه را بر آورده سازد .

هر معلمی می داند که صرفا کافی نیست که توجه خود را به امور و جزئیات روزمره معطوف دارد. آموزش و پرورش ابزار نیرومندی برای شکل بخشیدن به زندگانی فردی و نظام اجتماعی است . هنگامی که معلم درباره نقش  خویش به تأمل می پردازد ، دل مشغولی خود را نسبت به اموری که فوریت عملی دارند رها ساخته ، درباره نظر یه ای که قوام و دوام عمل تربیت به آن وابسته است ، به تفکر می پردازد . از آنجا که تدریس فعالیتی اخلاقی است ، مستلزم تلفیق دقیق نظریه و عمل است . در درس مکاتب فلسفی نظریه بدون عمل ناکافی است وعملی که ازهدایت نظریه بی بهره باشد راه به جایی نمی برد .

✅ توجه مهم :  تدریس مستلزم تلفیق نظریه و عمل است ، دارای دو بُعد نظری و عملی است .

تدریس دارای اثراتی است که از وقایع آموزشی بلافصل کلاس درس فراتر می رود . از این رو میتوان نتیجه گرفت در درس مکاتب فلسفی نحوه برخورد معلمان با دانش آموزان به طرز تصور آنان از ماهیت انسان نیز بستگی دارد .در واقع بطور کلی  آموزش ،در دو حوزه مهارت و معرفت مورد بحث واقع می گردد.

دیدگاهی که فرد درباره واقعیت دارد ، درک او از واقعیت را تعیین می کند. وقتی که معلم مفهوم واقعیت و ماهیت انسان و جامعه را مورد تأمل قرار می دهد ، درباره آموزش و پرورش می تواند فیلسوفانه بیاندیشد .

فلسفه در مفهومی بسیار کلی شامل تلاش انسان در جهت اندیشه نظری ، تأملی و نظام دار در باره جهان و  رابطه انسان با آن است . از طرفی  متافیزیک ، یعنی مطالعه ماهیت واقعیت غایی ، شامل نظریه پردازی در باره وجود است . باورهای ما درباره ماهیت واقعیت ، تعیین  کننده چگونگی درک ما از روابطمان با جهان و جامعه انسانی است . این باورها ، هم مهم ترین پرسشهای ما را مطرح می  کنند – کدامین امور واقعی و کدامین غیر واقعی اند ؟ – و هم مبدأ تهیه پاسخ برای این سؤالات هستند . آیا جهان هستی قلمروی روحانیدارد یا آنکه واقعیت مادی است ؟ منشأ جهان چیست ؟ آیا جهان در ذات خود هدفمند است یا آنکه واقعیت مادی است ؟ منشأ جهان چیست ؟ آیا جهان در ذات خود هدفمند است یا آنکه ما اهداف را خود می آفرینیم؟

فلاسفه از نظریه پردازی خود درباره واقعیت به استنتاجهای گوناگونی دست یافته اند . در حالی که فرد ایدئالیست واقعیت را به صورت روحی یا غیر مادی تعریف می کند ، فیلسوف واقع گرا آن را به صورت نظامی از اعیان در نظر  می گیرد که مستقل از ذهن انسان وجود دارد.

✅ توجه مهم :   فیلسوف عمل گرا معتقد است که تجربه اساس تصور انسان از واقعیت است .

متافیزیک از طرق بسیاری به نظریه پردازی و عمل آموزش و پرورش مربوط می شود . موضوعات ، تجارب و مهارتهایی که در برنامه درسی گنجانده می شوند ، نماینده  مفهوم واقعیت از دیدگاه جامعه ای هستند که نظام آموزشی را در بر می دارد . از این رو بخش عمده ای از آموزش و پرورش رسمی ، نمودار تلاش برنامه ریزان ، معلمان ، و نویسندگان  متون درسی برای توصیف جنبه های خاصی از واقعیت برای دانش آموزان است .

معرفت شناسی ،یا نظر به دانش وشناخت ، برای مربیان اهمیتی حیاتی دارد . معرفت شناسی که بنیادهای معرفت را  تعریف می کند ، سؤالهای مهمی از قبیل : 1) راه دستیابی ما به  معرفت  کدام است ؟ 2) معرفت خود را در باره جهان و جامعه انسانی  بر  کدام فرایند شناخت بنا می  کنیم ؟ 3) ادعاهای خود را در باره حقیقت بر چه ضابطه ای استوار می سازیم ؟ 4) خاستگاه ادعاهای ما در باره معرفت چیست : وحی الهی ، شواهد عینی ، یا تجربه های شخصی و ذهنی ؟  را مطرح می کند.

 از نظر تاریخی اعتقاد به خدا یا ماوراءالطبیعه و نزول حقایق الهی از راه وحی بر مردان و زنان ملهم از عالم بالا ، از اعتبار زیادی برخوردار بوده است . ادیان بزرگ تمدن بشری – مانند یهودیت ، مسیحیت ، اسلام و آیین هندو و بودا – ادعاهایی را در باب معرفت اقامه می  کنند که بر کتب مقدسی همچون انجیل و قرآن مجید مبتنی هستند . ایمان گروندگان این ادیان متضمن اعتقاد به قدرتی متعالی ، کلی و روحانی است که اگر چه مقدم بر تجربه انسان و مستقل از آن است ، ولی راهنمای حقیقی آن است . این حقایق مُنزّل از عالم الوهیت در همه زمانها و مکانها اعتبار جهان شمول دارند .

✅ بخاطر بسپاریم :   فلسفه های دیگری در درس مکاتب فلسفی همچون ایدئالیسم و رئالیسم نیز ، با اینکه لزوماً جنبه مذهبی ندارند ، مدعی مرجعی کلی برای معرفت هستند . فلسفه های دیگری همچون عمل گرایی، دعاوی خود را در باب معرفت بر پایه تجربه و در پرتو شواهد تجربی که توسط همگان تحقیق پذیر باشد ، توجیه می کنند .

✅ نکته مهم :   اگزیستانسیالیسم که مکتبی به شدت ذهن گرا است ، ریشه معرفت را در ادراک شهودی شخص از نیازها و حالات روان شناختی خویش جستجو می کند .

معرفت شناسی  که با مفاهیم کلی و بنیادین شناخت سر  و کار دارد ، با روشهای تدریس و یادگیری رابطه نزدیکی دارد . مثلاً فرد ایدئالیست ممکن است بر  این باور باشد که حصول معرفت ، یا فرایند شناخت ، در حقیقت شامل یادآوری ایده هایی است که به صورت نهفته در ذهن وجود دارند .

روش مناسب آموزش و پرورش از نظر ایدئالیستها گفت و شنود سقراطی  است  که طی آن معلم سعی دارد ضمن طرح پرسشهای روشنگرانه ایده های نهان دانش آموز را به ضمیر آگاه او فرا خواند .

 واقع گرایان بر این باورند که منشأ معرفت ما ادراکاتی  است که از امور عینی محیط زندگانی خویش داریم . ما از این ادراکات حسی به مفاهیم می رسیم . از راه انتزاع داده های حسی به تشکیل مفاهیمی دست می یابیم که با امور عینی عالم واقع ، مطابقت دارند . معلمی  که مایل باشد بر پایه فرمول ادراک حسی – انتزاع عقلی واقع گرایانه روش تدریس خویش را سازمان دهد ، ممکن است مجموعه ای از فعالیتهای عینی را در کلاس به کار گیرد تا پدیده ای طبیعی را برای دانش آموزان توضیح دهد . در مقابل ، عمل گرا  بر این باور است که ما از طریق عمل کردن و تعامل ورزیدن بامحیط خویش در چهارچوب گامهای مشکل گشایانه ، معرفت  کسب می کنیم .

✅ دقت کنید : برای کسانی که دیدگاه عمل گرایان را درباره معرفت پذیرا هستند،مشکل گشایی روش  تدریس مناسبی است .

 ارزش شناسی به بحث در باره نظریه ارزش می پردازد و درصدد است تا آنچه را که اخلاقاً خیر و صحیح است توصیه نماید .از طرفی  اخلاق و زیبایی شناسی بخشهای ارزش شناسی را  تشکیل می دهند . اخلاق ارزشهای معنوی و منش را به روش فلسفی مورد مطالعه قرار می دهد ،  اما زیبایی شناسی ارزشها را در قلمرو زیبایی و هنر بررسی می کند . در حالی که متافیزیک شامل تلاشهایی برای مطالعه ماهیت واقعیت نهایی است . میتوان نتیجه گرفت  ارزش شناسی به بررسی دستورالعملهای مربوط به فعل اخلاقی و زیبایی می پردازد .

 هر فردی تحت تأثیر کسانی واقع می شود که سعی دارند رفتار او را در جهات معینی سوق دهند . در درس مکاتب فلسفی مدام به بچه ها توصیه می شود که برخی از اعمال را باید و برخی دیگر را نباید انجام دهند . گزاره هایی از قبیل : « پیش از خوردن غذا باید دستهایتان را بشویید ،» « پنجره های مدرسه رانباید بشکنید،» یا « کشور خود را باید دوست بدارید ، » همگی آشکارا گزاره های ارزشی هستند .

 هر فردی ، در خلال فرایند رشد خویش به سوی کمال ، برای اینکه منش خود را در راستای شیوه های رفتاری مطلوب شکل دهد ، با چالشهای بی شماری مواجه می گردد . والدین ، معلمان ، و جامعه بر حسب آنکه رفتار دانش آموزان با معیارهایی  که آنان از درستی ، نیکی ، و زیبایی دارند ، همخوانی یا مغایرت داشته باشد ، به طور مستقیم پاداش می دهند یا تنبیه می کنند .

 در حال حاضر مردان و زنان عصر جدید در دنیایی از ارزشهای متعارض زندگی می کنند که الگوهای ارزشی ملی گرایانه دولت و ملتهای گونا گون موجب مناقشه و جنگ میان کشورها شده است . طبق درس مکاتب فلسفی ممکن است در داخل کشورها ارزشها در راستای منافع طبقاتی و گروهی با هم برخورد می کنند . خصلتهای فرهنگی بر هسته ارزشهای ملّی که برای جامعه حس هویت ، هدف و همبستگی اجتماعی تأمین می کنند ، دلالت دارند . در ایالات متحده کنونی ، در خصوص خصلتها و ویژگیهای ملی اختلاف  فرهنگی شدیدی وجود دارد .

✅ نکته مهم :   جیمز هانتر  محقق برجسته ارزشها درجامعه امریکا،دریافته است که این اختلافات چنان عمیق اندکه زمینه ساز “جنگ فرهنگی  واقعی” به شمار می آیند .

تعارض کلاسیک بین ارزشها را می توان در نظریه ارزشهای عینی در تقابل با نظریه ارزشهای ذهنی شناسایی کرد . کسانی که ارزشها را اموری عینی تلقی می کنند معتقدند که امور خیر دارای منشأ حقیقی بوده و همیشه و همه جا قابل تحقق اند . در مقابل ، طرفداران نظریه ذهنیت ارزشها برآن اند که ارزشها تمایلات فردی یا گروهی –یعنی میلها و نفرتهایی – هستند که به اوضاع ، زمانها ، و مکانهای ویژه بستگی دارند . برای اینان ارزشها اعتبار جهان شمول ندارند ، بلکه به ملاحظه آنکه به موقعیتهای خاص وابسته اند ، نسبی می باشند .

 در مفهومی بسیار وسیع  زیبایی شناسی شامل پرورش ذوق و احساس انسانها در قبال موضوعات زیباست هر چند نظریه زیبایی شناختی به کوشش انسان برای عینیت بخشیدن بینشها و احساسات مختلف خود در صورتهای مختلف هنری مربوط می شود ، ولی به همان میزان به پرورش انسانهایی که از زندگانی هماهنگ ، متعادل و زیبا برخوردار باشند نیز مرتبط است .

 منطق به قوانین والگوهای اندیشه درست و معتبر مربوط می شود . منطق به بررسی قواعد استدلال صحیح که ما را قادر می سازد تا قضایا و براهین خود را به درستی صورت بندی کنیم ، می پردازد .

✔️ منطق استقرائی شیوه ای از استدلال است که از مطالعه موارد جزئی به احکام کلی دست می یابد .

طبق درس مکاتب فلسفی لفظ «آموزش و پرورش » در مفهومی وسیع ، به کلیه فرایندهایی اطلاق می شود که زندگی فرهنگی را برای انسان تأمین می کند .انسان همچون همه موجودات دیگر به صورت بیولوژیک تولید مثل می کند اما زاد و بیولوژیک با توالد فرهنگی بسیار متفاوت است . از راه زندگی در فرهنگ و مشارکت در آن ، انسان نابالغ به تدریج فرهنگ را اخذ می کند و در آن سهیم می شود . افراد و نهادهای اجتماعی متعددی مانند خانواده ، گروه همسالان ، جامعه ، رسانه های گروهی ، مذهب ، ودولت در فرایند فرهنگی کردن نسل جوان دست اندر کارند.

نظریه پردازان آموزش و پرورش و فلسفه در درس مکاتب فلسفی از دیرباز نقش تربیتی تأثیرات متقابل فرد  و جامعه را شناخته و کوشیده اند تا نوع نظام اجتماعی را که بر استعدادهای  انسانی مبتنی بوده ، شکوفا و مشخص سازند .

✅ بخاطر بسپاریم که :  در درس مکاتب فلسفی به مفهومی رسمی تر و عامدانه تر ، آموزش و پرورش در مدرسه تحقق می یابد : نهاد اجتماعی ویژه ای که به منظور پروردن مهارتها ، دانشها و ارزشهای مطلوب در متعلمان تأسیس شده است و  از طرفی کارکنان مدرسه را معلمان تشکیل می دهند که در خصوص فرایندهای یادگیری متخصص به شمار می آیند . آموزش و پرورش غیر رسمی یا  محیطی ، با آموزش و پرورش مدرسه ای یا رسمی مرتبط است .

نکته مهم :   مدرسه زمانی میتواند  در برنامه آموزشی خود توفیق حاصل کند که برنامه درسی و روشهای تدریس آن باید در قبال جامعه کارآمد باشند .

برنامه درسی به عنوان محور فعالیتهای تربیتی، عرصه ی شدیدترین مباحثات است . تصمیم گیری درباره محتوای برنامه درسی، مستلزم بررسی ، اعلام نظر ، و تدوین غایتهای آموزش و پرورش بوده که دست اندرکاران طرح ریزی و سازماندهی برنامه درسی برای بررسی موضوع، سؤالاتی از این قبیل مطرح میکنند : « با ارزش ترین دانش کدام است ؟ چه دانشی را باید در اختیار متعلم قرار داد ؟ معیارهای گزینش دانش کدام اند ؟ برای متعلم به عنوان عضو جامعه چه چیزی با ارزش است ؟» پاسخهایی که به این گونه سؤالات داده می شود نه تنها تعیین کننده نوع موضوعاتی است که باید و اموری که نباید در برنامه درسی گنجانیده شوند ، بلکه بر مفروضاتی در باره ماهیت جهان ، انسان ، جامعه ، و زندگی نیکو مبتنی هستند .

 در بخش اعظم تاریخ آموزش و پرورش ، برنامه درسی در مقطع ابتدایی شامل مهارتهای بنیادی خواندن ، نوشتن و  حساب کردن  و در مقطع متوسطه و عالی شامل ادبیات و علوم بوده است . از نظر بسیاری از پرورشکاران ، برنامه درسی اساساً شامل طرحی از موضوعات ، مهارتها و مطالبی است که در چهارچوبی از مراحل رسمی در اختیار متعلم قرار می گیرند . با پیدایش روش فعالیت ، تجربه ، یا رویکرد فزاینده ، بسیاری از معلمان به سوی مفهوم عمومیت یافته تری از برنامه درسی روی آورده اند . از نظر این افراد برنامه درسی شامل همه تجربه هایی است که مدرسه مسئولیت عرضه آنها را به متعلم دارد .

 در مفهوم عام ، برنامه درسی را می توان به عنوان تجارب سازمان یافته ای تعریف کرد که متعلم تحت راهنمایی و نظارت مدرسه  کسب می کند . در مفهوم دقیق تر اما محدودتری ، برنامه درسی شامل رشته منظمی از واحدهای درسی و موضوعاتی است که برنامه آموزشی رسمی مدرسه را تشکیل می دهند . این دو تعریف بنیادین از برنامه درسی ، و انواع مختلفی  که بینابین این دو تعریف قرار می گیرند ، بر مفاهیم ویژه ای از دانش و ارزش مبتنی هستند .

 طراحان برنامه درسی ، قطع نظر از معتقدات فلسفی در درس مکاتب فلسفی ، خویش با ارزش ترین محتوا را برای متعلم جستجو می کنند . مسئله  دراین بحث عبارت است  از نیل به تشخیص و توافق درباره اموری است که متضمن عالی ترین درجه حقیقت ، زیبایی و خیر باشد . این مسئله دارای ابعاد متافیزیکی ، معرفت شناختی و ارزش شناختی است . اما فلاسفه و نظریه پردازان آموزش و پرورش به این پرسش پاسخهای متفاوتی داده اند و اختلاف نظرهای آنان برنامه های درسی گوناگونی را به وجود آورده است .

 از نظر پرورشکاران ایدئالیست ، رئالیست ، و تومیست و نیز ماهیت گرایان و پایدار گرایان ، برنامه درسی از مهارتها و موضوعاتی تشکیل می شود که به صورت منظم و مرتبی تهیه شده باشند . آنان فراگیری مهارتهای بنیادی را به مثابه ابزارهایی ضروری تلقی می کنند که قدرت متعلمان را برای مطالعه آتی موضوعات پیچیده تری که بر معارف ژرفی همچون ریاضیات ، علوم و تاریخ مبتنی هستند ، افزایش می دهد .

از دیدگاه فلسفه های سنتی تر ، طرحهای گزیده برنامه درسی ، بر موضوعات ومحتوا تمرکز دارند . هدف عمده آنها انتقال مواریث فرهنگی  و پاسداری از آنهاست . دانشمندان و پژوهندگان ، از طریق تحقیقات خود ، رشته های علمی تخصصی را ایجاد کرده اند که ابعاد مختلف واقعیت را تبیین می کنند . بنابراین برنامه درسی ، در چهارچوبی از مباحث قابل یادگیری ، وسیله ای برای انتقال این میراث به نسل نابالغ است تا این نسل بتواند در فرهنگ مشارکت کند .

 برنامه درسی موضوع محور ، صورتی از انتقال آگاهانه و عامدانه دیدگاه بزرگسالان در خصوص واقعیت به نسل نورس است . اگر چه ممکن است در آغاز تحمیلاتی به کودکان وارد آید ، ولی اکتساب دانش که درعمل راههای نوین بیشتری به روی آنان می گشاید ، در نتیجه به آزادی آنان خواهد انجامید .

برنامه درسی موضع مدار ،  به صورت سلسله مراتب سازمان داده می شود ، به طوری که موضوعات کلی تر که مهم تر تلقی می شوند ، نسبت به موضوعات دیگری از اولویت برخوردار می گردند . تنظیم سلسله مراتب موضوعات درسی به مفهوم خاصی از واقعیت و ارزش بستگی دارد که زمینه برنامه ریزی درسی را تشکیل می دهند .

✅ بخاطر بسپاریم که :در تقابل با برنامه های درسی موضوع مدار ، گونه های متعدد دیگری از برنامه درسی به عنوان شیوه های مطلوبی برای سازمان دادن برنامه آموزشی مدرسه پیشنهاد شده اند . آزمایش گرایان ، پیشرفت گرایان  و طرفداران اصالت بازسازی ، بیشتر به فرایند یادگیری توجه می کنند تا کسب محتوای برنامه . این روش برنامه ریزی فرایند مدار اغلب به عنوان برنامه مبتنی بر فعالیت و تجربه یا  مشکل گشایی خوانده شده است در برابر برنامه درسی موضوع مدار که حاوی معارف متمایز است ، روش برنامه ریزی فرایند مدار سعی دارد مهارتهای روش شناختی را در متعلمان ایجاد کند تا به مدد آنها تجربه های نامعین انسانی را ساماندهی کند .

طبق روش یادگیری آزمایش گرایانه جان دیوئی،  روش پژوهش علمی را می توان به همه مسائل انسانی تعمیم داد . برنامه ای که بر اساس روش دیوئی شکل گرفته از مجموعه ای از مراحل مشکل گشایانه تشکیل می شود که بر نیازها وعلایق متعلم و اوضاع و مسائل اجتماعی مبتنی است .

روش تدریس رابطه نزدیکی با اهداف و غایت مصّرح برنامه درسی دارد . روش تدریس به فرایندهای تدریس و یادگیری اشاره دارد که طی آن متعلم با مهارتها و دانشهای ویژه ای که در برنامه درسی گنجانده شده اند آشنا می شود.در مدرسه روشهای تدریس در حکم ابزارها و راهکارهایی محسوب می شوند که معلم آنها را به منظور کمک به شاگردان برای انجام تجربه ، کسب تسلط در مهارت یا فرایندی ، یا فراگیری حیطه ای از معرفت ، به کار می برد .

جان کولمن  روش را این  گونه تعریف کرده است : « نظام مرتبی که به کمک آن معلم عوامل تربیت را برای اثر نهادن بر انسانها به خدمت می گیرد تا تغییرات یا نتایجی را ایجاد کند . »

نکته مهم :   جان کولمن در روش تدریس پنج عنصر ضروری را  بیان می نماید:

1) هدف یا غرض و مقصود ویژه آموزش ؛ 2) مقدمه ای که درس خاصی را به آموخته ها و تجارب قبلی مرتبط سازد ؛ 3) محتوا ، یا چیزی که جوهر و موضوع درس تشکیل می دهد ؛ 4) خلاصه درس به منظور تقویت یادگیری ویژه ؛ و 5) ارزشیابی به منظور کنترل دستیابی متعلم به هدف خاص یادگیری.

 از آنجا که دستیابی به هدف مترتب بر تدریس ، مستلزم کاربرد فن و روش است ، پرورشکاران با پرسشهای روش شناختی رویارو هستند . در نتیجه ، در برنامه های تربیت معلم ، به عرضه درسهایی در زمینه روشها و فنون تدریس توجه می شود . مثلاً درسهایی در زمینه آموزش خواندن ، هنرهای زبانی ، علوم تجربی ، علوم اجتماعی ، ریاضیات ، موسیقی و هنر. درس تمرین دبیری یا تدریس نظارت شده دانشجو ، به این منظور طرح ریزی شده است که تجربه لازم را برای تلفیق محتوای برنامه و روش تدریس در موقعیتهای کلاس درس برای معلمان آینده تأمین کند .

 در برنامه های آموزش ضمن خدمت ، معلمان مجرب  را با روشهای نو آشنا می سازند . مدیران مدارس ، بخش عمده ای از وقت و منابع خود را صرف معرفی و آزمایش نوآوریهای روش تدریس می  کنند . حتی مرور مختصری بر منابع و مآخذ آموزش و پرورش حرفه ای ، شواهدی دال بر وجود علاقه شدید به روش تدریس نشان می دهد . جوینده و محقق این روش به موضوعاتی درباره روش سقراطی ، روش پروژه ،روش کشفی ،  روش پژوهشی یادگیری همیارانه ،و سایر رویکردهای روش تدریس برخواهد خورد .

روش های تدریس و یادگیری نزدیک ترین رابطه را با معرفت شناسی ، نظریه شناخت ، و نیز منطق ، یا شیوه درست اندیشیدن دارند . مطالعه فلسفه آموزش و پرورش نشانه هایی درباره راهبردهای یادگیری به دست می دهد که با مفهومی از شناخت که جزئی از شاکله نظام فلسفی راتشکیل می دهد ، مرتبط است . اگر معرفت یا ایده ها به طور فطری در ضمیر انسان حضور داشته باشند ، در این صورت مؤثرترین راهبرد آموزشی ، شیوه ای همچون روش سقراطی است که ایده ها را به ضمیر آگاه متعلم فرا می خواند . اما اگر ، آن طور که دیوئی اظهار داشته ، یادگیری شامل تعامل بین فرد و محیط او باشد ، در این صورت مؤثرترین روش ، مشکل گشایی است .

تعلیم و تربیت رسمی مستلزم وجود معلم و شاگرد است . تحقیقات نشان میدهند که مفهوم نقش و کنش میان معلم و شاگرد به دیدگاه فرد نسبت به ماهیت انسان وابسته است . اگر طبق رأی فلاسفه تومیست ، انسان با عنوان « روح متجدی » در  جهان تلقی شود، در این صورت مفهوم ماهیت انسان ، غایت و سرنوشت او با تصور عمل گرایان در باره انسان به عنوان موجودی زیستی – اجتماعی – کلامی خیلی تفاوت خواهد داشت .

بخاطر بسپاریم که : دیدگاه اگزیستانسیالیستها معتقدند انسان سرنوشت خویش را به دست خویش می سازد و با فلسفه هایی که انسان را مقوله ای در نظام  متافیزیکی در نظر می گیرند بسیار متفاوت است . در واقع بر پایه دیدگاههای متفاوت ، نقش معلم و متعلم متفاوت خواهد بود.

رابطه معلم و شاگرد همچنین مبین نقش معلم و شاگرد در فرایند آموزش خواهد بود . در برنامه درسی موضوع مدار ، معلم به عنوان مرجعی تلقی می شود که در زمینه محتوا و روش تدریس حوزه ای از معرفت نظام دار ، صاحب نظر است . در رابطه با آن معرفت ، متعلم فرد نابالغی است که درمدرسه حضور یافته تابرنامه درسی راکسب کرده ودرآن تبحر پیداکند.در چهارچوب چنین برنامه ای رابطه معلم و شاگردی عمدتاً بر منطق موضوع درس مبتنی است .

در مقابل شیوه موضوع مدارانه ، پرورشکار فرایند مدار، برای پی ریزی مبنای رابطه معلم و شاگرد به علایق شاگرد توجه می کند . محور رابطه را  کودک تشکیل می دهد نه موضوع برنامه. معلم راهنمای فرایند یادگیری است ولی برآن اعمال سلطه نمی کند .

دقت کنید:  مفروضاتی که معلم در باره شاگردان دارد ، بر رفتار او در قبال شاگردان اثر می گذارد و زمینه را برای برنامه ای که وی برای شاگردان خویش طرح ریزی می کند ، فراهم می نماید . مفروضاتی که  درباره ماهیت انسان وجود دارد ، در نوع برنامه ، روش تدریس و فضای مدرسه مؤثر است .

 در طول زمان، شماری از فلسفه های نظام دار به وجود آمده اند .از جمله  ایدئالیسم ، رئالیسم و تومیسم نماینده فلسفه های سه گانه عمده ای هستند که در تمدن غرب تاریخی دیرینه داشته اند .اینها هنوز فلسفه های عمده ای هستند که فرایندهای تعلیم و تربیت را هدایت می کنند و محتوای طرحهای برنامه درسی را فراهم می آورند . نظریه های تربیتی دیگری که با این سه مکتب سنت گرا ارتباط نزدیک دارند عبارت اند از پایدارگرایی که تعقل انسان را محور قرار می دهد و ماهیت گرایی که بر مهارتها و موضوعات بنیادین تأکید می ورزد .

 در برابر فلسفه های سنت گراتر ، عمل گرایی جان دیوئی بر این امر تأکید می کند که فرایند تربیت شامل تعاملی بین فرد و محیط زندگی است . در میان نظریه های  آموزش و پرورش  که با عمل گرایی مرتبط هستند باید از پیشرفت گرایی ،و مکتب بازسازی اجتماعی نام برد.پیشرفت گرایی که واکنشی در برابر سنّت گرایی در آموزش و پرورش است ، بر رها سازی علایق و نیازهای کودکان تأکید می کند .

نکته مهم:  طرفداران بازسازی اجتماعی اصرار دارند که مدرسه باید نقش مهمی در نقادی فر هنگی و تحول ایفا کند .

دو رویکرد معاصر فلسفه آموزش و پرورش به اگزیستانسیالیسم و فلسفه تحلیلی بر میگردد .

  اگزیستانسیالیست نگران ظهور جامعه توده وار و مدارس دیوان سالارانه است که شأن دانش آموزان را  تا سر حد شیء و ایفاگر نقش پایین می آورد و انسانیت را از آنان می زداید.

  فلسفه تحلیلی بر آن است تا معانی الفاظ رادر زبانی که به کار می بریم اعم از زبان متداول و گفتار علمی تثبیت کند.

بر اساس جو سیاسی و اجتماعی ، ایدئولوژیهایی مانند ملی گرایی ، لیبرالیسم ،  محافظه کاری ، آرمان شهر  گرایی ، مارکسیسم ، و یک حزبی گری ، مدارس ، برنامه های درسی، و روشهای تدریس و یادگیری را تحت تأثیر قرار داده اند . در مواردی عناصری از نظامهای فلسفی با ایدئولوژیهای خاص امتزاج پیدا کرده اند.

مشاوره برای آزمون دکتری

برای مشاوره اینجا بزنید

خدمات کنکور دکتری 
معرفی موسسات آموزشی آزمون دکتری
0 0 رای ها
امتیاز بدهید
guest
1 دیدگاه
بازخورد (Feedback) های اینلاین
مشاهده همه دیدگاه ها
حسن
میهمان
حسن
9 آبان ، 1398

سلام
کدام مکتب فلسفی شان دانش اموز را پایین مآورد و انسانیت را از انها می زداید

1
0
افکار شما را دوست داریم، لطفا با ما در میان بگذارید.x